مرگ طبقه خلاق متوسط

دنیای اقتصاد سه شنبه 31 تیر 1404 - 00:02
ایبنا: ماریس کرایزمن، نویسنده و ویراستار در یادداشتی که به تازگی از او منتشر شده، از مرگ طبقه خلاق متوسط سخن می‌‌‌گوید؛ طبقه‌‌‌ای که زمانی می‌توانست با نوشتن مقاله یا کتاب، زندگی‌‌‌ای شرافتمندانه و نسبتا باثبات داشته باشد. امروز، همان طبقه یا به حاشیه رانده شده یا برای بقا، ناچار به پذیرش فرم‌‌‌هایی از کار فرهنگی شده که بیشتر مصرف‌‌‌گرایانه‌‌‌اند تا خلاقانه.

کرایزمن در یادداشت خود تلاش می‌کند معنای «نویسنده خوب بودن» را بازتعریف کند. پرسشی که در نگاه نخست شاید ساده و پیش‌‌‌پاافتاده به‌‌‌نظر برسد، اما در بطن خود به بحرانی عمیق در فرهنگ کتاب و صنعت نشر اشاره دارد: در دنیای نابرابر و بی‌‌‌ثبات امروز، چگونه می‌توان نویسنده ماند و در عین حال خوب بود؟

ماریس کرایزمن که سال‌ها در نشریات ادبی پادکست‌‌‌های انتقادی منتشر کرده و به عنوان نویسنده و ویراستار انتشارات هارپر کالینز فعالیت می‌کند، در این یادداشت از خود می‌‌‌پرسد چگونه می‌توان در جایگاه نویسنده‌‌‌ای که درون و پیرامون صنعت نشر زیسته، همچنان «فروتن، همکارپذیر و واقع‌‌‌بین» باقی ماند؟ یادداشت او شرحی است از زندگی خلاق در جهانی که روزبه‌‌‌روز برای زندگی خلاقانه نامهربان‌‌‌تر می‌شود.

او با جسارت اعتراف می‌کند که نوشتن کتابش بیش از آنکه زاییده یک پروژه الهام‌‌‌بخش یا جاه‌‌‌طلبانه باشد، واکنشی بود به زوال تدریجی فرصت‌‌‌های کاری‌‌‌اش به عنوان نویسنده مستقل. در جهانی که «پیشنهادهای نوشتن» به آسانی گذشته دیگر وجود ندارد، نوشتن کتاب تبدیل می‌شود به نوعی پناه‌‌‌گاه؛ فضایی نیمه‌‌‌مستقل، هرچند ناپایدار، برای حفظ کرامت و معنا در زندگی کاری.

اما آنچه نوشته کرایزمن را از یک شرح‌‌‌حال ساده فراتر می‌‌‌برد، تاملی است که در دل این تجربه شخصی بر فرهنگ نویسندگی و نهاد نشر معاصر ارائه می‌دهد. او از فشارهایی سخن می‌‌‌گوید که نویسنده و تیم نشر را گرفتار چرخه انتظارات غیر‌واقع بینانه کرده است: رویای ناممکن دیده شدن در باشگاه‌‌‌های کتاب سلبریتی‌‌‌ها، افتخار جلد نیویورک‌تایمز، وسوسه قرار گرفتن در فهرست‌‌‌های پرفروش. در مقابل، او از ارزش فروتنی دفاع می‌کند؛ از آگاهی به اینکه اغلبِ این اتفاقات تصادفی‌‌‌اند و بیرون از دایره اختیار نویسنده.

«نویسنده خوب بودن» از نظر او، یعنی درک همین عدم‌‌‌قطعیت‌‌‌ها و رفتار محترمانه با کسانی که در پشت‌‌‌صحنه نشر، با دستمزد کم و بار سنگین، کار می‌کنند. در میان این نگاه واقع‌‌‌گرایانه اما مایوس‌‌‌کننده، لحظه‌‌‌هایی از امید و حتی زیبایی نیز در یادداشت او هست. لحظه‌‌‌ای که مادرش پس از خواندن کتاب می‌‌‌پرسد آیا نوشتن باعث نوعی پالایش روانی شده، به‌‌‌وضوح نشان می‌دهد که نوشتن حتی در غیاب موفقیت‌‌‌های بیرونی می‌تواند به روشن‌‌‌گری درونی منجر شود. او با جسارت می‌‌‌نویسد که خشم دارد، اما شکرگزار است. این تنش میان خشم و امتنان، به متن او عمق احساسی و اخلاقی خاصی می‌دهد.

اما شاید عمیق‌‌‌ترین بخش یادداشت کرایزمن، جایی باشد که از مرگ طبقه خلاق متوسط می‌‌‌گوید؛ طبقه‌‌‌ای که زمانی می‌توانست با نوشتن مقاله یا کتاب، زندگی‌‌‌ای شرافتمندانه و نسبتا باثبات داشته باشد. امروز، همان طبقه یا به حاشیه رانده شده یا برای بقا، ناچار به پذیرش فرم‌‌‌هایی از کار فرهنگی شده که بیشتر مصرف‌‌‌گرایانه‌‌‌اند تا خلاقانه. نوستالژی او برای دوران توییت‌‌‌های داغی که تبدیل به مقاله می‌‌‌شدند، بیش از آنکه به حسرت شخصی شبیه باشد، نوعی سوگواری جمعی است برای از دست‌‌‌رفتن فرهنگی که نویسنده را نه کارگر محتوا، بلکه صاحب اندیشه می‌‌‌دانست.

در نهایت، «نویسنده خوب بودن» در نگاه کرایزمن، بیش از آنکه به موفقیت‌‌‌های کمی مربوط باشد، به اخلاق نوشتن و زیستن برمی‌‌‌گردد: به صداقت، به پذیرش واقعیت‌‌‌های تلخ، به مراقبت از دیگران، و به حفظ روشنایی در دلِ تردیدها. این تعریف، شاید بیش از هر زمان دیگر، به کار نویسندگان امروز بیاید. نویسندگانی که در جهانی خشن و نابرابر، هنوز می‌‌‌کوشند صدای خود را حفظ کنند.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.