به گزارش همشهری آنلاین، این برنامه از ۲۴ هم نگاهی انتقادی بر فهرست فیلمهای محبوب اریانی منتقدان بود. فیلمهایی که در فهرست نهایی ۷ بار رأی گیری از منتقدان به عنوان فیلمهای محبوب تمام عمر نامشان بیش از بقیه تکرار شده است.
این نظرسنجیها اولین بار سال ۱۳۵۱ در مجله ستاره سینما، بار دیگر در روزنامه رستاخیز در سال ۱۳۵۶ و ۴ بار از سال ۱۳۶۷ در هر دهه یک بار در ماهنامه سینمایی فیلم و یک بار در سال ۱۳۷۲ در مجله سوره سینما برگزار شده است. جواد طوسی و آرش خوشخو که هر کدام در چند دوره از این نظرخواهیها شرکت کرده اند، با حضور در برنامه ۲۴ تلویزیون همشهری در باره چگونگی انتخاب این فیلمها و حواشی آن صحبت کردهاند.
سینمای مهرجویی، اهمیت تاریخی یک فیلم موج نو
جواد طوسی- من معتقدم باید خومان را با شرایطی که این نظرخواهی موضوعیت پیدا میکند، منطبق کنیم. اولین دوره ای که گاو در بالای این فهرست قرار میگیرد، سال ۱۳۵۱ است و چیزی از شکلگیری جریان موج نو نگذشته است. یکی از پیشگامان این جریان داریوش مهرجویی و فیلم گاو بوده است و اهمیتی که در آن مقطع پیدا میکند و اهمیت نمایشنامه نویسی مثل غلامحسین ساعدی باعث میشود منتقدانی که در باره فیلمها نظر میدهند، بخواهند خودشان را با اسم بردن از این فیلم مطرح کنند. من هم اگر در آن سال قرار بود رأی بدهم، شاید مرعوب آن شرایط میشدم و به گاو رأی میدادم. برنده شدن در جشنواره ونیز هم در ایجاد این فضا موثر بوده است. یک مقدار هم دوز روشنفکری در آن زمان بالا بود.
خوشخو- مهرجویی با اختلاف زیاد فیلمساز محبوب من است. برای این که به نظرم روح زندگی ما مردم ایران را خوب درک کرده است. در شخصیت پردازی هم واقعا فوقالعاده است و یک کار سهل و ممتنع در خلق شخصیت انجام میدهد. گاو به خاطر موقعیت تاریخیاش اهمیت پیدا کرده بود و ممکن است بگوییم الان دیگر آن اهمیت را ندارد. ولی وقتی برای بار چندم فیلم را دیدم باز هم به نظرم فیلم خوبی بود. از آن عجیبتر «پستچی» من را غافل کرد. بازی علی نصیریان در این فیلم آنقدر سطحش بالاست و شخصیت تقی پستچی آنقدر پیچیده است که حیرتانگیز است.
طوسی- دوره فیلم گاو که آن نگاه و مفاهیم تأویل پذیر بیشتر موضوعیت داشته، نگاهی در نحلههای روشنفکری وجود داشت که اگر فیلمهایی از این ویژگیها برخوردار باشند، تشخص پیدا میکنند.
خوشخو- سینمای ایران قبل از انقلاب سینمای تأویل است. من را شخصیتپردازی و داستان جذب میکند. مهارت این که مفاهیم در لایههای دوم سوم قرار بگیرند به نظر من خیلی مهم است. ولی در فیلمهای پیش از انقلاب این فیلمسازان تأویل حرف اول را میزند.
مسعود کیمیایی، قهرمان گرایی کلاسیک قیصر
طوسی- جامعهای که در این سیاستزدگی به شکل مدام حرکت میکند، ساحت قهرمانانه خودش را کمکم از دست میدهد. به خصوص برای نسل جدید قهرمانگرایی کلاسیک نمیتواند مثل نسل ما سمپاتیک باشد. به همین دلیل برای کیمیایی این خلأ را رفاقت پر میکند. من الان باز هم اگر بخواهم در میان فیلمهای کیمیایی یکی را انتخاب کنم، گوزنهاست. عقبه هم دارد. بخشی از آن به خاطرات من برمیگردد که دست از سر من برنمیدارد.
خوشخو- من فیلم قیصر را ترجیح میدهم. چون گرم و دینامیک است. فیلمبرداری مازیار پرتو هم فوق العاده است. سکانسهای بد هم دارد، اما در مقابل آنقدر صحنههای خوب دارد که آنها در یادم مانده است. مثلا پایان فیلم فوقالعاده است. بهروز وثوقی هم آنقدر حضور قوی دارد که ما وقتی به آرایشگاه میرفتیم موهایمان را یا قیصری میزدیم یا آلمانی. ولی گوزنها قدرت خودش را از بیرون میگیرد و این من را آزار میدهد.
بهرام بیضایی، بازی های غلوشده
خوشخو- با تمام احترامم به بهرام بیضایی، او کارگردان مورد علاقه من نیست. فیلم باشو را هم به هیچ وجه دوست ندارم. همان نقطه قوتی که در مورد مهرجویی میگویم، همان پیچیدگی شخصیتها و روایت و در همتنیدگی در کار بیضایی نیست. در فیلمهای بیضایی با یک کارگردان کنترلگر روبهرو هستیم که به بازیگر میگوید من میخواهم تو را از نقطه الف به نقطه ب برسانم و راه فرار هم نداری. از همین کوچه باریکی هم که من میگویم باید بروی. حرف بیضایی در باشو بسیار خوب است. میهن دوستی و همبستگی قومیتهاست. ولی تماشاگر را کنترل میکند و تأویل پذیری دهه پنجاهی در آن وجود دارد. حتی بازی شگفتانگیز خانم سوسن تسلیمی به نظرم خیلی تئاتری است. مرگ یزدگرد با همین ویژگیها و اگرچه فیلم تئاتر است، ولی کاملترین و دقیق ترین فیلم بیضایی است. برای من با اختلاف زیاد بهترین فیلم بیضایی است.
طوسی- من رگبار و مرگ یزدگرد را از بیضایی بیشتر از بقیه فیلمهایش دوست دارم. من به شدت برای بیضایی احترام قائل هستم و در حوزه پژوهش و نمایشنامه نویسی بسیار بزرگ است و دو تا فیلمنامه درخشان، «اشغال» و «آیینههای روبهرو» را دارد. ولی ایراد اساسی فیلمهای بیضایی این است که جنس بازی غلوشده ای که از بازیگران اصلی به ویژه خانمها میگیرد، برای من قابل هضم نیست.
کیارستمی، یکی از بزرگترین مبدعان فرم در سینمای جهان
طوسی- «گزارش» فیلم مورد علاقه من در بین فیلمهای کیارستمی است. یکی از نمونهایترین فیلمهای اجتماعی دهه ۵۰ است که تصویر روشنی از طبقه متوسط رشدنیافته شهری را نشان میدهد. آغاز فروپاشی این طبقه را در این فیلم میبینیم. اما بعد از فیلم «کلوزآپ» مخاطبش را خارج از سرزمین خودش پیدا میکند. فیلمهایی مثل «پنج» یا حتی «ده» که میخواهد به یک شاعرانگی تبدیل شود، چقدر میتواند با مخاطب ایرانی ارتباط برقرار کند؟ شاید خودش اگر بود میگفت میخواستم به یک حدیث نفس بپردازم. ولی این باعث میشود شمار زیادی از مخاطبان ایرانی اش را از دست بدهد.
خوشخو- برای من «کپی برابر اصل» بهترین فیلم کیارستمی است. اما آن را فیلم ایرانی نمیدانم و طعم گیلاس را در میان فیلمهای ایرانیاش در کنار «باد ما را خواهد برد» بیشتر دوست دارم. و یادمان باشد کیارستمی یکی از بزرگترین مبدعان فرم در سینمای جهان محسوب میشود. در بسیاری از فیلمهای اروپایی و حتی آمریکایی رد پای کیارستمی را میبینیم و جایگاه بلندی دارد. هرچقدر میگذرد احترام من به کیارستمی بیشتر میشود و به نظرم از بزرگترین هنرمندان معاصر ایران است. حتی قد و قوارهاش از سینما بالاتر رفته و یک هنرمند حکیم است.
تقوایی، فیلمسازی که ای کاش بیشتر فیلم میساخت
خوشخو- من در میان کارهای تقوایی «ناخدا خورشید» را ترجیح میدهم. ولی «کاغذ بیخط» هم فیلم بسیار خوبی است و هرچقدر از عمرش میگذرد جلوه و جلای بیشتری پیدا میکند. هرچند تقوایی خیلی کم فیلم ساخته و ای کاش بیشتر میساخت.
طوسی- معتقدم به تقوایی جفا شده است. واقعا یکی از بهترین فیلمسازان سینمای ایران است. یکی از شاخص ترین مولفههای تقوایی ایجاز است و فضاسازی بی نظیری که خلق میکند.