خبرگزاری مهر، گروه جامعه: مدتهاست که با واژگانی چون عصر ارتباطات، جنگ رسانهای، جنگ شناختی و… موضوعاتی که به حوزه خبر و رسانه مربوط است، مواجهیم. آن هم در شرایطی که انبوه محتواهای تبلیغی – رسانهای، زندگیمان را درنوردیده و در این میان لازم است با شناخت دقیق جنگ شناختی - رسانهای، به دنبال تغییر نگرشها در اقدامات و تولیدات ارتباطی و روابط عمومی بود.
فرشید اسحاقی، دکتری مدیریت رسانه در یادداشتی در این زمینه نوشت: جنگ رسانهای و روابط عمومی دو مفهوم مرتبط اما متفاوت هستند که در شرایط بحرانی، به خصوص در زمان درگیریها یا بحرانهای سیاسی، نقشهای متقابلی ایفا میکنند. به طور خلاصه، جنگ رسانهای یک استراتژی تهاجمی است، در حالی که روابط عمومی در این شرایط، نقش دفاعی و مدیریت بحران را بر عهده دارد.
در جنگ رسانهای، هدف اصلی، تضعیف طرف مقابل، ایجاد تفرقه، بیثباتی و تغییر افکار عمومی به نفع خود است. در این نوع جنگ، از هر ابزاری، از جمله اخبار جعلی، پروپاگاندا و تحریف واقعیت استفاده میشود و بکارگیری تاکتیکهایی مانند انتشار اخبار دروغ، برجسته سازی مشکلات کوچک، حاشیه سازی موفقیتها، و تحریک احساسات منفی (مانند ترس و خشم) در جنگ رسانهای رایج است.
نقش روابط عمومیها در این میدان نبرد، مقابله با حملات هدفمند به ذهنیت، باورها و هویت جامعه است. این مسئولیت فراتر از مدیریت بحرانهای رسانهای سنتی و نیازمند رویکردی استراتژیک و فعالانه است.
اما روابط عمومی در دوران جنگ شناختی، نقشی پیشگیرانه و درمانگر دارد. از یک سو با تقویت هویت و انسجام ملی به پیشگیری از تأثیرگذاری حملات کمک میکند و از سوی دیگر، با پاسخگویی سریع و شفاف، به ترمیم آسیبهای ناشی از آن میپردازد. این نقش حیاتی، روابط عمومی را به یکی از مهمترین ستونهای مقاومت در برابر تهدیدات نوین تبدیل کرده است.
جنگ شناختی و روابط عمومی دو حوزه کاملاً متفاوت هستند که در شرایط بحرانی، به ویژه در مواجهه با تهدیدات اطلاعاتی، میتوانند نقشهای متضادی ایفا کنند. جنگ شناختی یک استراتژی تهاجمی و مخرب است که برای نابودی باورها و تفکرات یک جامعه طراحی شده، در حالی که روابط عمومی یک رویکرد دفاعی و سازنده است که با هدف حفظ و تقویت اعتماد عمومی عمل میکند.
جنگ شناختی فراتر از انتشار اخبار دروغ است. هدف اصلی آن نفوذ به لایههای عمیق ذهن و تغییر فرآیندهای فکری یک فرد یا جامعه است. این نوع جنگ از تکنیکهای پیچیده روان شناختی، علوم اعصاب و دادههای کلان استفاده میکند تا با بمباران اطلاعاتی و انتشار حجم عظیمی از دادههای متناقض، قدرت تحلیل و تصمیمگیری افراد را مختل کرده و ایجاد سردرگمی و بی اعتمادی کند.
از سویی، به جای تأثیر بر یک تصمیم کوتاه مدت، تلاش میکند تا هویت ملی، ارزشهای فرهنگی و اعتماد به نهادهای اصلی را از بین ببرد و با استفاده از سوگیریهای شناختی و شناسایی نقاط ضعف ذهنی انسان، پیامها را به گونهای طراحی میکند که به صورت ناخودآگاه پذیرفته شوند.
در چنین شرایطی و در مواجهه با امواج جنگی شناختی، روابط عمومی یک ابزار حرفهای و اخلاقی برای مدیریت ارتباطات است. نقش اصلی روابط عمومی در مواجهه با جنگ شناختی، دفاع از اعتبار، شفافیت و اعتماد عمومی است. یک روابط عمومی قدرتمند میتواند با اتخاذ استراتژیهای متنوع، به خنثی کردن حملات شناختی کمک کند.
تقویت سواد رسانهای یکی از استراتژیهای مهم در مواجه با جنگ شناختی است و روابط عمومی میتواند با ارائه آموزشها و محتوای آگاهی بخش، به مخاطبان کمک کند تا تفکر انتقادی خود را تقویت کرده و توانایی تشخیص اخبار جعلی از واقعی را پیدا کنند. از سوی دیگر، پاسخگویی فعال و شفاف از دیگر اقدامات لازم در جنگ شناختی است چنانچه سکوت در برابر حملات شناختی، فضای بیشتری برای دشمن ایجاد میکند. روابط عمومی باید به سرعت و با شفافیت کامل، اطلاعات نادرست را تصحیح کرده و روایت صحیح را با مستندات معتبر ارائه دهد.
در جنگ شناختی، نبرد اصلی بر سر روایتهاست. روابط عمومی باید با تولید محتوای جذاب و معتبر، روایتهای قدرتمند، مثبت و سازنده را درباره هویت، دستاوردها و ارزشهای یک ملت یا سازمان تقویت کند.
تثبیت ارتباطات پایدار از دیگر استراتژیهایی است که روابط عمومی با ایجاد ارتباطات قوی و مداوم با رسانههای معتبر و ذینفوذ، میتواند از آنها به عنوان کانالی برای انتشار اطلاعات دقیق و مقابله با شایعات استفاده کند.
در نهایت، میتوان گفت که جنگ شناختی و روابط عمومی دو روی یک سکه در نبرد اطلاعاتی امروز هستند. جنگ شناختی با تخریب، بیاعتمادی و دستکاری ذهنی، به دنبال فروپاشی از درون است، در حالی که روابط عمومی با ایجاد اعتماد، شفافیت و تقویت هویت جمعی، تلاش میکند تا در برابر این حملات، جامعه را مصون و مقاوم نگه دارد.