عصر ایران؛ راضیه عقیلیمهر- برای ارسال چند کتاب به یکی از دفاتر پیشخوان زیرمجموعه اداره پست مراجعه کردم. روبهروی تنها باجه فعال آن، جمعیتی با بستههایی کمحجم و پُرحجم ایستاده بودند و نگاهشان را به سمت همان باجه دوخته بودند که مبادا نوبتشان در میان آن ازدحام جابهجا شود. کارمند زنِ تنها باجه فعال هم تمام تلاشش را میکرد تا تندتند انگشتانش را روی کیبوردها حرکت دهد و با ثبت و ارسال کد، بستهها را دریافت کند و از حجم این صف نامنظم و بیتاب بکاهد.
تعدادی پاکت بستهبندی روی میز یکی از باجههای غیرفعال قرار گرفته بود و هر مراجعهکننده بنا بر نیازش پاکتی برمیداشت. مطمئن نبودم کدام پاکت مناسب محموله پستی من است. تنها باجه فعال هم سرش بسیار شلوغ بود، با این حال چارهای نداشتم جز اینکه در آن شلوغی از کارمند پست برای انتخاب پاکت مناسب کمک بگیرم. از لابهلای جمعیت میدیدم زن، همزمان که بستههای پستی را دریافت میکرد و کوشش میکرد از حجم آن صف نامنظم بکاهد، پاسخگوی همکارانش نیز بود. قدمرو نوک انگشتان پا کشیدم و کتابهایم را با کمی فاصله از قد جمعیت بالا گرفتم و نشانش دادم. طولی نکشید که گفت:
ـ این پاکتی که برداشتی بزرگه، یک سایز کوچکترش را بردار.
من فقط لحظهای حجم کتابهایم را نشانش دادم، اما در آن وضعیت دشوار که هم خودم و هم او در آن قرار داشتیم، قدرت تشخیصش قابل تحسین بود. پاکت موردنظر را برداشتم، آدرس را نوشتم و در حین نوشتن آدرس گیرنده و فرستنده روی پاکت، متوجه بودم که زن همزمان پاسخگوی همکاران خودش هم هست. اینکه ذهن زنان چندبعدی است، یک امتیاز و توانمندی کاربردی است؛ همزمان متمرکزِ ثبت و ارسال کد برای کاربر باشی، مراجعهکنندگان جدید را راهنمایی کنی و خردهفرمایشات همکاران را هم متوجه و پیگیر شوی.
نوشتن آدرس روی پاکت که تمام شد، به سمت همان تنها باجه فعال رفتم و خودم را پشت به پشت جمعیتی نامنظم از مراجعهکنندگان دیدم. سردرگم شدم. نگاهی به ساعت مچیام انداختم و برای رهایی از این آشوب ذهنی با صدای رسا گفتم:
ـ ببخشید، آخر صف کجاست؟
متوجه نگاههای متعجب جمعیت به یکدیگر شدم، اما پاسخی نشنیدم تا اینکه زنِ تنها باجه فعال لحظهای از کار دست کشید، به صندلی تکیه داد و سرش را با تأمل بالا گرفت و خطاب به مراجعهکنندگان گفت:
ـ لطفاً هر کدام که نوبتتان است، بستههایتان را روی این ترازو بگذارید و خودتان بنشینید!
در چند ثانیه همه بدون آنکه حرفی بزنند، بستههایشان را به ترتیب یکییکی روی ترازو گذاشتند و از تنها باجه فعال فاصله گرفتند. من هاج و واج روبهروی باجه، تنها ماندم.
زنِ تنها باجه فعال نفسی تازه کرد و لبخندی به من زد و گفت:
ـ شما هم بستهتون رو بذارید و منتظر بمونید.
جمعیت که خیالشان راحت شده بود از اینکه نوبتشان حفظ خواهد شد، برخی روی صندلیهای خالی دفتر پیشخوان نشستند و مشغول ور رفتن با موبایلشان شدند؛ برخی با فاصله از باجه سرپا منتظر ایستادند و برخی هم حتماً برای پیگیری کارهای دیگرشان از دفتر خارج شدند. زن تنها باجه فعال انگار نفسش تازه شده بود؛ به صندلیاش لم داد و در همان حال تندتند انگشتانش را روی کیبورد کامپیوتر تکان میداد و هر بسته را که به نوبت برمیداشت، یکی از مراجعین را صدا میزد. کمتر از چند لحظه، نوبت به من رسید.
در میان این نظم، مراجعینی هم میآمدند، نگاهی به افراد منتظر در دفتر میانداختند و بدون توجه به جمعیت، محمولههایی را که از قبل بستهبندی کرده بودند مقابل تنها باجه فعال قرار میدادند و از زن میخواستند همان لحظه کار تحویل بسته را برایشان انجام دهد. انگار نه انگار بقیه هم برای همین آمدهاند. زن تنها باجه فعال هم بدون اینکه فرصت بلند کردن سرش را پیدا کند، با نرمی میگفت:
ـ بستهتون رو در صف بذارید و منتظر بمونید.
برخی نگاهی به جمعیت منتظر میکردند و منتظر میماندند، برخی بعد از کمی این پا و آن پا کردن، با گفتن جمله «عجله دارم»، بسته را با دلخوری برمیداشتند و با سرعت از دفتر خارج میشدند.
چرا ایستادن در صف برای برخی ناراحتکننده است و موجب اعتراضشان میشود؟ اگر متوجه باشیم قرار گرفتن در صف و رعایت نوبت در واقع رعایت حقوق شهروندی است، شاید همراهی و هماهنگی بهتری از شهروندان را شاهد باشیم. افراد با رعایت نوبت دیگران در جریان انجام امور فردی و اجتماعی، نشان میدهند تا چه اندازه حفظ شخصیت و حقوق فردی خودشان و اجتماعی که در آن زندگی میکنند برایشان اهمیت دارد و به آن احترام میگذارند. این اتفاق به ظاهر ساده، شاهد مثالی است برای آگاهی افراد جامعه نسبت به حفظ حقوق شهروندی. سرچشمه بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی از تکرار و همهگیری همین رفتارهای به ظاهر کماهمیت شکل میگیرد؛ رفتارهایی که آیینه سطح شعور و فرهنگ یک جامعه است.
البته دلیل اینکه برخی شهروندان نسبت به قرار گرفتن در صف و رعایت نوبت واکنش نشان میدهند شاید این باشد که بارها دیدهاند دیگری چطور با رابطه و زدوبند از صف جلو میزند و آدم موفقی به شمار میآید. باید گفت در ذهن کلیشهای، ظهور بیاخلاقی و رعایت نکردن حقوق دیگری، به نوعی ارزش و رندی فرد به حساب میآید.
داشتن نظم اجتماعی، شاخصه فرهنگی و عرفی برخی کشورهای متمدن و توسعهیافته چون کره، ژاپن و چین است. همین تعهد به نظم بوده که توانسته آنها را از لحاظ اقتصادی نیز قدرتمند پیش ببرد؛ چون آگاهاند که حفظ نظم میتواند بر زمان، آرامش و اعتماد مردم جامعه و دولتها تأثیر بگذارد.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.