به گزارش خبرگزاری مهر، دومین نشست از سلسله نشستهای «ایرانِ ادبیات» با موضوع «مروری بر مفهوم وطن در شعر فارسی» چهارشنبه (۲۵ تیر ۱۴۰۴) با حضور اسماعیل امینی و ابراهیم اسماعیلیاراضی برگزار شد.
وطن، واژهای با چند چهره؛ از عالم معنا تا زادگاه تاریخی
در ابتدای این نشست اسماعیل امینی گفت: ما در تحلیل متون ادبی، بهویژه شعر، خطاهایی داریم که اکنون به یک روش بدل شدهاند. از جمله اینکه پیشاپیش اندیشهای در ذهن داریم، مانند این اندیشه که همه پادشاهان دادگر بودهاند. با چنین پیشفرضی، سراغ ابیاتی از شاهنامه یا متون دیگر میرویم و ابیاتی متناسب با حال و هوای ذهنی خود پیدا میکنیم. این شیوه، گریبان تحلیلهای متون ادبی را گرفته است. اگر میخواهیم بدانیم فردوسی چه گفته، نباید ببینیم که آیا گفتههای او با ذوق و طبع ما سازگار است یا خیر.
وی ادامه داد: نکته دیگر اینکه بدون توجه به بافت کلی متن، مثلاً دو یا چند بیت را کنار هم میگذاریم و از آنها مفاهیم دلخواه خود را استخراج میکنیم. سوم اینکه، اساساً هیچ متنی بازتاب کامل اندیشه مؤلف نیست؛ بهویژه متون بلاغی مانند شعر، قصه و نمایش. در اینها، روایت و بازآفرینی وجود دارد. مضامینی که در شعر میبینیم، اغلب متعلق به دوره زندگی شاعر هستند و نمیتوان بر اساس مفاهیم امروزی، آنها را تحلیل کرد.
امینی اضافه کرد: واژگان نیز در طول تاریخ دچار دگرگونی معنایی شدهاند و نمیتوان با معنای امروزی، به تحلیل آنها پرداخت. مثلاً واژه «وطن» در گذشته معانی متعددی داشته است. در نگاه اهل عرفان، «وطن» به معنای «عالم معنا» بود؛ اما در متون پیش از عصر مشروطه، بهمعنای زادگاه بهکار میرفت. مفهوم مرز، پرچم و گذرنامه، پدیدههای جدیدی هستند. کشورها در گذشته مرزهای مشخص به معنای امروزی نداشتند. در متون کهن آمده که جهان دارای هفت اقلیم بوده و پادشاهی که در یکی از آنها برتری مییافت، شاهنشاه میشد و سایر پادشاهان به او خراج میدادند. تلقی ایرانیان این بود که اقلیم برتر، ایران است و شاهنشاه نیز ایرانی است. اکنون هم نوعی مشابه از این ذهنیت وجود دارد: اقلیم، زبان و… ایرانی برتر انگاشته میشود.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه در دوران جدید تحولاتی معنایی در مفاهیم رخ داده است، گفت: برای مثال، مفهوم «مردم» که پیشتر به معنای رعیت مطیع و مملوک بود، اکنون به «شهروند» صاحب رأی و آزادی سخن بدل شده است. مفهوم دیگری که در دهههای اخیر رشد یافته، در برابر هویتهای منطقهای مانند کرد، لک، لر و… هویت جدیدی به عنوان «ایرانی» شکل گرفته و بازتاب آن را در اشعار شاعران میبینیم. مؤلفههای وطن در شعر، از کهنترین اشعار تا امروز، بر بنیانهایی چون زبان فارسی، میراث فرهنگی، اعتقاد دینی، نژاد، تاریخ مشترک و مهمتر از همه دلبستگیهای مشترک استوار بودهاند. زبان فارسی، با وجود تنوع زبانی ایران، یکی از ارکان شکلگیری مفهوم وطن بوده است. توجه به برخی دلبستگیهای مشترک ایرانیان اهمیت ویژهای دارد.
وی تاکید کرد: مفهوم مجسم و عینی وطن، بهتدریج بر مفهوم ذهنی و انتزاعی آن غلبه یافته است. امروز وقتی از وطن صحبت میکنیم، مفاهیمی عینی و مرزدار در ذهن شکل میگیرند که در بخش عمدهای از میراث شعری ما نیز بازتاب یافتهاند. در شعر روزگار ما نیز مفهوم وطن از حالت انتزاعی فاصله گرفته و به واقعیت نزدیکتر شده است.
او با اشاره به اینکه با دو بیت از یک شاعر نمیتوان نظام فکری او را تحلیل کرد، اضافه کرد: تنوع مضمونی، نگاه و تحول در شعر طبیعی است. اگر شاعری از ابتدای حیات تا پایان عمر، یک نظام فکری یکدست داشته باشد، بهنظر من شاعر نیست. شاعر، انعکاسدهنده تجربهها و تحولات جهان در شعر خود است؛ مگر اینکه بخواهد شعر را بهشکل ماشینی بگوید.
این منتقد با اشاره به اینکه در روزگار مشروطه و پیش از آن، گرایش به ایران دو شاخه داشت، بیان کرد: یکی بیگانهستیزی (بهویژه عربستیزی) و دیگری شیفتگی به تجدد. برخی روشنفکران چنان شیفته تجدد بودند که میگفتند «هرچه از گذشته داریم، به هیچ دردی نمیخورد». در این راستا، حتی کتابهایی را میسوزاندند و خط جدید ابداع کردند. زبان فارسی اکنون نیز در معرض دشمنی است. نداشتن دادوستد در حوزههای زبان، فرهنگ، نژاد و اقتصاد، از نظر علمی ناموجه است. هر تمدن مترقی، شاهد این تعاملها خواهد بود. در گذشته، مقصود از اتحاد این بود که «اندیشه و علایق خود را رها کن و بهسوی من بیا»؛ اما اکنون این مفهوم تغییر کرده است.
اسماعیل امینی در پایان سخنان خود ضمن بیان این نکته که اکنون پیوندی بین نگاههای مختلف به مفهوم وطن شکل گرفته است، گفت: جنگ ۱۲ روزه، بهنحوی سبب آشتی شد. گمان میکنم بقیه چندگانگیها نیز به همینگونه حل شوند. اینکه بخشی از سرزمینی در ادوار مختلف جدا شده باشد، امری عادی است و اکنون در حال ترمیم است. کاش این آشتی در اثر خردمندی رخ دهد. این رویداد ما را نسبت به ایرانی بودنمان آگاهتر کرد و بهگمانم حتماً بازتاب آن را در شعر و ادبیات هم خواهیم دید.
آنچه ما را ایرانی نگهداشت، فرهنگ بود نه مرز
ابراهیم اسماعیلیاراضی نیز در این نشست گفت: نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم - بهویژه وقتی قرار است درباره ایران و مفهوم وطن صحبت کنیم - این است که ایران همیشه یک ویژگی مهم و کمیاب داشته؛ در عین برخورداری از تنوع، بهعنوان یک مجموعه پیوسته باقی مانده است. مرزبندیها هیچگاه باعث گسست کلیت ایران نشدهاند. قطعاً یک زیست اجتماعی هزارانساله شکل گرفته که چنین انسجامی را پدید آورده است.
وی افزود: نمونه این پیوستگی را در فرش ایرانی میتوان دید؛ با وجود مرزبندیها در طرح و نقش، یک طرح کلی و منسجم شکل گرفته است. متون کهن نیز، بیآنکه صراحتاً به تکتک این تنوعات اشاره کنند، به پیوستگی کلی نظر داشتهاند. مثلاً در مورد مولانا، نمیپرسیم زبان او به کجای این سرزمین تعلق دارد.
این شاعر ادامه داد: ما با مفهوم «ایران» بیشتر بهصورت رفتاری و فرهنگی مواجه هستیم. ایرانیای که در آثار ایرج میرزا ظاهر میشود، همان انسانی است که فردوسی از او سخن میگوید. درست است که مرزبندی سیاسی امروزین وجود نداشته، اما تلاش برای حفظ کلیت سرزمین دیده میشود. در شاهنامه، مردم در قالب شخصیت پهلوان نمایان میشوند؛ پهلوان، نماد مردم ایران است. فردوسی اجازه نمیدهد انحصاری در این تصویر شکل بگیرد. تلقی از مؤلفههای تشکیلدهنده مفهوم وطن، در دورههای مختلف، متناسب با اندیشه غالب و مصائب سرزمین، شکلهای گوناگونی یافته است.
او با اشاره به اهمیت مفهوم «انسان ایرانی» و «ایران فرهنگی» تاکید کرد: تنها چیزی که توانسته ما را به هم پیوند دهد، همین پیوستگی فرهنگی است. اگر بررسی کنیم کدام عناصر وطنی ماندگار شدهاند، درمییابیم آنهایی ماندگارترند که کمترین نسبت را با منابع قدرت داشتهاند. مثلاً سرود «ای ایران» با هوشمندی از انحصار و برچسبها دوری کرده است. بهترین الگوها برای تقویت انسجام فرهنگی، در دل همین سنتهای نهفته و گاه پنهان موجود است.
ابراهیم اسماعیلیاراضی در پایان گفت: در گذشته، آیینگذاران، آیینشناس بودند. در برخی آیینها رجز میخواندند اما سینه نمیزدند. این اختلاطها باعث شد برخی آیینها دچار تغییر کارکرد شوند. در مجموع، دانش و آگاهی در برگزاری این آیینها اهمیت زیادی دارد. مفهوم ایرانی، «بودن ما» و «وطن ماست»؛ این مفهوم سبب میشود در برابر بسیاری از ناملایمات، صبوری کنیم و به پیوستگی نظر داشته باشیم. اکنون تجربه جدیدی حاصل شده و امیدوارم بازتاب آن را در فرهنگ و ادبیات ایران ببینیم.