این ژانر بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین گونههای سینمایی، با تمرکز بر مسائل، تنشها و ساختارهای حاکم بر جامعه، به بازتاب واقعیتهایی از زندگی میپردازد که گاه ناخوشایند است. میتوان اینگونه گفت که سینمای اجتماعی با عبور از سرگرمی صرف، با نگاهی انتقادی و گاه تلخ، سعی در بیدارسازی وجدان جمعی دارد. سینمای اجتماعی میتواند با نمایش نابرابریها، آسیبها و تناقضهای موجود در جامعه، هم بهعنوان یک سند تاریخی عمل کند و هم بهمثابه ابزاری برای اعتراض و تغییر.
سینمای اجتماعی با نقد وضع موجود، به طور طبیعی، ایدهآل را در دل خود میپروراند و درعینحال، جامعه را با تمام زشتیها و زیباییهایش نشان میدهد؛ و چه بسا از همین رو، تماشای آن گاه چندان خوشایند نباشد. تا حدی که ممکن است پرسیده میشود چرا باید به تماشای آثاری نشست که روایتگر رنجهای انسانی هستند؟ کما اینکه برخی در اصل ساخت چنین آثاری تردید میکنند. پاسخ را شاید بتوان در همان کارکرد ویژه هنر جستوجو کرد: «آگاهیبخشی».
داستان مشهوری است که فردی وارد روستایی شد و دید مردی اهل فضل روی دیوار نوشته «مار» و با مردم به بحث و جدل مشغول است. آن مرد با زیرکی، تصویری از مار کشید و همه تایید کردند که تصویر مار است، اما نوشته «مار» نیست. این تمثیل بهخوبی تفاوت میان گزارشهای اجتماعی و بیان هنری را نشان میدهد. گزارشهای جامعهشناختی مانند آن نوشته روی دیوار هستند: مستقیم، تحلیلی و فاقد ابهام. اما سینمای اجتماعی مانند آن تصویر است؛ چندلایه، نمادین و تاثیرگذارتر. فیلم اجتماعی نهتنها واقعیت را بازگو میکند، بلکه آن را از فیلتر احساسات، نمادها و زیباییشناسی هنری عبور میدهد تا عمق دردها و امیدهای جامعه را به تصویر بکشد. هیچکدام جای دیگری را نمیگیرند اما نباید فراموش کرد که سینما واقعیت صرف نیست، و گزارش جامعهشناختی، بهتنهایی کافی نیست.
در لیست تولیدات سینمای اجتماعی ایرانی، فیلم سینمایی «رها» ساخته حسام فرهمند، یکی از نمونههای جسورانه سینمای اجتماعی ایران در سالهای اخیر است. این فیلم با روایتی تلخ و بیپروا، زندگی افرادی را به تصویر میکشد که در حاشیه شهرها و جامعه، نه برای زندگی کردن، بلکه برای زیستن یا بقا، دستوپنجه نرم میکنند. جالب اینجاست که «رها» در شرایطی با استقبال نسبی مردم، منتقدان و سینماگران مواجه شد که معمولا فیلمهای اجتماعی با اقبال عمومی چندانی روبهرو نمیشوند. این استقبال نشاندهنده اهمیت اثر و صداقت آن در بازتاب واقعیتهای جامعه است.
این فیلم با تمرکز بر مفاهیمی چون فاصله طبقاتی، حاشیهنشینی و چرخه معیوب فقر، بهوضوح نشان میدهد که چگونه ساختارهای ناعادلانه، فرصتهای برابر را از افراد سلب کرده و آنها را در دام آسیبهای اجتماعی میاندازند. شکاف عمیق طبقاتی در این فیلم نهتنها در سطح مادی، بلکه در دسترسی به آموزش، بهداشت و فرصتهای شغلی نیز آشکار است. شخصیتهای اصلی فیلم در مناطق حاشیهای و در شرایطی طاقتفرسا زندگی میکنند، درحالیکه گروهی دیگر از امکانات رفاهی و آسایش بیحد بهرهمندند.
حاشیهنشینی در «رها» تنها به معنای زندگی در حومه شهرها نیست، بلکه نمادی است از انزوای اجتماعی، محرومیت از حداقلهای زندگی و نادیده گرفته شدن توسط جامعه فرزندان خانوادههای فقیر در این چرخه معیوب، به دلیل کمبود امکانات، فرصتهای کمتری برای پیشرفت دارند و ناخواسته به سرنوشت والدین خود دچار میشوند. فقر در این فیلم به موتور محرکهای تبدیل شده که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و راه گریزی برای قربانیانش باقی نمیگذارد.
«رها»، با صراحتی دردناک، به بررسی انواع آسیبهای اجتماعی، بهویژه خشونت و فقر میپردازد و نشان میدهد که چگونه این عوامل زندگی افراد را نابود میکنند. خشونت در این فیلم تنها فیزیکی نیست، بلکه در قالب خشونت کلامی، روانی و حتی ساختاری نیز خود را نشان میدهد. شخصیتهای فیلم از فقدان حمایتهای خانوادگی و اجتماعی رنج میبرند. آنها نه تنها توسط جامعه، بلکه گاهی توسط نزدیکان خود نیز رها شدهاند.
فیلم «رها» از نظر پرداختن به نابرابریهای اجتماعی، شباهتهای قابلتوجهی با «انگل» ساخته بونگ جون-هو دارد. هر دو فیلم به نقد فاصله طبقاتی و تاثیرات مخرب آن بر زندگی افراد میپردازند. اما تفاوت اصلی در نحوه روایت است. «انگل» با استفاده از طنز سیاه و نمادپردازیهای پیچیده، نقدی تلویحی به سیستم سرمایهداری وارد میکند. «رها» اما با روایتی خطی، بیپروا و واقعگرایانه، دردهای جامعه را بدون هیچ پردهپوشی به تصویر میکشد.
«رها» فیلمی تلخ و گزنده است. اما چاره در کنار گذاشتن آنچه میگوید و نشان میدهد نیست. سینمای اجتماعی، تنها سینما و فیلم نیست. سینمای اجتماعی، سرگرمی نیست، بلکه فریادی است از جنس هنر و از نوع سینما. این اثر هم نشان میدهد که سینمای اجتماعی ایران ظرفیت آن را دارد که بدون شعارزدگی و با تکیه بر قصهگویی قدرتمند، آینهای در برابر جامعه بگیرد. اگرچه ممکن است دیدن این فیلم برای برخی سنگین و تلخ باشد، اما گاهی واقعیتها از فیلمها هم دردناکترند. البته کارگردان و نویسنده نیز نیازی نیست تا کلکسیون آسیبهای اجتماعی را در یک فیلم به نمایش بگذارند. چه بسا، تمرکز بر نوع آسیب، دستاورد بهتری در جلب مخاطب و تاثیرگذاری نیز داشته باشد. نمایش پیاپی آسیبها، روان مخاطب را میآزرد، بهویژه که کاری هم از دست او برنمیآید. به هر روی، سینمای اجتماعی، بهویژه در جوامعی که آسیبهای اجتماعی در آنها عمیقتر شده و میشوند، تنها یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است. این فیلم، مانند بسیاری از آثار همگونهاش، به ما یادآوری میکند که سینما میتواند چراغی باشد در تاریکی؛ نه برای نشان دادن راه، بلکه برای یادآوری اینکه تاریکی وجود دارد. شاید اولین قدم برای تغییر، دیدن باشد. فراموش نکنیم، سینمای اجتماعی آیینهای است، که اگر آن را نشکنیم، میتواند تصویر بهتری از فردا را نشانمان دهد.
* جامعهشناس و محقق حوزه افکار عمومی