عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سید محمد علی ابطحی تصویری از خود در کنار محمد هاشمی رفسنجانی منتشر کرده و مناسبت آن را ۸۰ سالگی او ذکر کرده است.
د ر نگاه اول این که عضو مجمع روحانیون مبارز با گرایش چپ سراغ برادر مرحوم هاشمی رفسنجانی رفته باشد تا در جشن تولد او شرکت کند در حالی که اعضای اصلی کارگزاران (حزب متبوع سابق) غایب باشند قدری غیر منتظره است اما وقتی بدانیم ابطحی در ۲۴ سالگی و در سال ۱۳۶۲ با حکم همین محمد هاشمی رییس رادیو شده می توان دریافت چرا بعد از ۴۰ سال لازم دیده سراغ رییس سابق خود برود و قدر شناسی کند.
ابتدا میخواستم به این نکته بپردازم که محمد هاشمی متولد ۷ شهریور ۱۳۲۱ است و در مهر امسال ۸۱ ساله شده وبدین ترتیب نه روز آن درست است نه سال یا اشاراتی به مدیر عامل صدا وسیما در دهه اول جمهوری اسلامی و اولین رییس این سازمان بعد از تغییر قانون اساسی داشته باشم اما واقعیت این است که این سیاستمدار ۸۱ ساله هیچگاه برای نویسنده این سطور جذابیت نداشته و جالب این که به خاطر همین ویژگی و بیشتر در سایه برادر بزرگتر بودن وقتی ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همراه امام خمینی به ایران بازگشت مورد توجه رسانهها قرار نگرفت و از میان همراهان امام بیشتر آن سه تن - ابوالحسن بنیصدر، ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده- در کانون توجه قرار گرفتند و حتی حسن حبیبی هم نه چه رسد به محمد هاشمی.
به این موارد شاید بتوان در جای دیگر پرداخت اما بهانه این نوشته و مکث بر عکس نوستالژی رادیوست. خود آقای ابطحی پیشتر نوشته بود:
«زمستان ٦٢ به رادیو رفتم. رادیو در آن سالها ویژگیهای منحصر به فردی داشت. رادیو تنها رسانه کشور بود چون تلویزیون از ساعت چهار بعدازظهر برنامه داشت تا ١٠ و ١١ شب و چون تولیدی نداشت، مخاطب چندانی هم نداشت. در اوج جنگهای شهری و بمبارانهای شهری بودیم و همین باعث شده بود که خیلی از شهرستانها برق نباشد و مردم هم مدام در حال رفت و آمد به شهرهای مختلف بودند و نمیتوانستند خبرها را از تلویزیون بشنوند. مطبوعاتی هم نداشتیم؛ دو روزنامه کیهان و اطلاعات که از قبل مانده بود و جمهوری اسلامی هم تازه راه افتاده بود و مخاطب چندانی نداشت. در چنین شرایطی رادیو، مهمترین و فراگیرترین رسانه کشور بود که حتی باطریاش هم در کوپن کالا لحاظ میشد.»
این مکث و اشاره یک دلیل دیگر هم دارد. در شماره تازه مجله همیشه خواندنی «اندیشه پویا» خانم لیلی گلستان گالریدار مشهور که اشتهار مستقلی فرای دختر ابراهیم گلستان بودن هم دارد راز استقبال از افتتاحیه گالری خود در سال۱۳۶۷ با تابلوهای سهراب سپهری را آشنایی مردم با اشعار او به واسطه رادیو ذکر میکند:
«بعد از انقلاب سهراب به خاطر شعر هایش معروف شد. چون شعرهایش هر روز از رادیو پخش می شد... روز افتتاحیه تمام دَروس بند آمده بود چون مردم عادی هم آمده بودند.... یک ماشین کمیته آمد و پاسداری گفت اینجا چه خبر است؟ گفتم: نمایشگاه نقاشی است. گفت: پس چرا این قدر شلوغ است؟
گفتم برای این که نمایشگاه نقاشی های سهراب سپهری است. گفت: آخی! سهراب؟ همان که شعرهایش را از رادیو می خوانند؟ آنجا بود که فهمیدم رادیو چقدر کارکرد دارد و در شناساندن اشعار سهراب چقدر فایده داشته. مامور گفت: موفق باشید. هر کاری داشتید اطلاع بدهید. شعر سهراب با رادیو همه جا رسوخ کرده بود و یک روز تعدادی دانشجو آمدند و حین تماشا اشعار او را با صدای بلند میخواندند. الان هم گران ترین نقاش ایران است. در آخرین حراج تهران کار او ۲۱ میلیارد تومان فروخته شد.»
این نوشته را طبعا آقای ابطحی میخواند اما بیشتر دوست دارم آقای پیمان جبلی بخواند که صدا وسیمایی برای ۸۵ میلیون ایرانی را به رسانه خاص خودش و رفقا بدل کرده و از شعر سهراب سپهری با صدای محبوبترین و خاطرهانگیزترین گویندگان مرد و زن در رادیو به مزه پرانی و نفرت پراکنی امثال محمد رضا شهبازی رسانده است که یک خط کش برداشته و آدم ها را مدام تفکیک میکند و حتی وقتی می خواهد بازیگری چون فردوس کاویانی را ستایش کند مینویسد: زرتشتی بود اما... و خاطر بسیاری را مکدر می کند و تمام هنر این جماعت همین است. جلب رضایت اقلیت همفکر و راندن و تاراند باقی ملت و این که مدام ایرانیان را تفکیک و دسته بندی کنند.
به نوستالژی رادیو بازگردیم. در همان سال ها رادیو چنان شنونده داشت که صبح جمعه را خیلی ها با برنامه رادیوهای بیگانه شروع می کردند که هر چند جهت دار بود اما ادبیات آن در اوج جنگ از لحن امروز جنگ ندیده های مدعی بهداشتی تر بود. ساعاتی بعد صبح جمعه با شما محل هنرنمایی منوچهر نوذری و منوچهر آذری و فرهنگ مهرپرور و همکاران شان بود. ساعتی بعدتر خیلیها پای خطبه های هاشمی رفسنجانی می نشستند که حرف های تازه داشت نه مثل این سالها که تکرار در تکرار در تکرار در تکرار چند مفهوم مشخص است و بیش از همه هم حجاب و خسته هم نمی شوند از این همه تکرار و تحقیر و تهدید.
ظهر جمعه قصه هم بود. هر چند صدای حمید عاملی جنس دیگری داشت (حمید عاملی قصه میگوید) و رفت یا زیرآب او را زدند و در پی آن دیگر نتوانستم با رضا رهگذر یا سرشار ارتباط برقرار کنم. خیلی ها با قصههای شب هم خاطره داشتند و قس علی هذا.
افت رادیو البته تنها به دلایل سیاسی و خالص سازی نیست. دنیای ارتباطات تغییر کرده و رسانه های دیگر آمده اند و با این حال همچنان صدا گرم ترین رسانه است. کما این که دیروز م ناظره دو ساعته احمد زیدآبادی و مهدی خلجی را در در حالات مختلف گوش دادم و این امکان برای هیچ رسانه دیگری متصور نیست که در خرید و رانندگی و قبل از خواب محتوای رسانهای را دنبال کنی.
---------------------------------------
*طرح نمایه درباره رادیو از محمد صالح رزمحسینی