ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
تعبیر فال حافظ ۷ آذر ۱۴۰۴:
جانِ دلم، ای روح لطیفی که امروز جام دلت از اندوه تنهایی و بیهمدمی لبریز شده، حافظ آمده تا شانههایت را بگیرد و بگوید که این زمستان روحت را میبیند و میفهمد. اما آمده تا به تو مژدهی رسیدن بهار را هم بدهد.
میدانم که گاهی دلت میخواهد با سرنوشت بجنگی و از تقدیر گله کنی، اما خواجه با صدایی آرام در گوشت زمزمه میکند: «جنگ با رودخانهی زندگی بیفایده است. بهتر است با آن همراه شوی و رقصیدن در جریانش را یاد بگیری.» سازش کن، عزیز دلم. این به معنای تسلیم شدن نیست، بلکه به معنای اعتماد به حکمتی است که در پس پرده وجود دارد.
و حالا شیرینترین بخش پیام حافظ: «به زودی مژدهی وصلی به تو خواهد رسید که چنان غافلگیرت میکند که تمام این روزهای سخت را از یادت میبرد.» این شادی ناگهانی، این وصال شیرین، پیشاپیش بر تو مبارک و میمون باد!
نتیجه تفال به دیوان حافظ
۱- پیام عاشقانهی خواجه شیراز برای تو
حافظ امروز زبان حال تو شده و با سه بیت کلیدی، داستان دلت را روایت میکند:
فریاد از تنهایی: او با تمام وجود فریاد میزند: «ای پادشاه زیباییها، امان از غم تنهایی! دلم از دوری تو به لبم رسیده، دیگر وقت آن است که برگردی و این شب تاریک را به پایان برسانی.» ببین، این حس تو آنقدر عمیق است که قرنها پیش در شعر حافظ هم جا گرفته است.
هشدار و یادآوری لطیف: سپس با دلسوزی به معشوق (و حتی به خود تو) یادآوری میکند: «این زیبایی و جوانی، مثل گل سرخ در باغ، برای همیشه شاداب نمیماند. روزی پژمرده خواهد شد. پس حالا که در اوج قدرت و طراوت هستی، از ضعیفان و عاشقان یادی کن.» این یعنی فرصتها را باید غنیمت شمرد.
و سرانجام، مژدهی طلوع صبح: و در نهایت، زیباترین مژده را میدهد: «ای حافظ (و ای تو که این فال را گرفتهای)، شب طولانی هجران تمام شد! بوی خوش وصال از دم صبح به مشام میرسد. پس ای عاشق شیدا، این شادی بر تو مبارک باد!»
۲- راهکارهای دلسوزانه برای رسیدن به وصال
حالا که به این وصال مژده داده شدی، چه باید بکنی؟
او را درک کن: از “او” گله نداشته باش. او در شرایط خاصی گرفتار است و در طوفان زندگی خودش دست و پا میزند. با اینکه قلباً میل دارد با تو رابطهای گرم و منطقی داشته باشد، اما درگیریهایش مانع شده است. نگران نباش، این مسائل به زودی حل میشود و اوضاع به دلخواه تو پیش خواهد رفت.
ارتباط با منبع فیض: به یکی از مشاهد متبرکه (امامزاده یا مکانی مقدس) برو. آنجا خلوت کن، دعا کن و اگر نذری بر گردن داری، آن را ادا کن. حافظ به تو قول میدهد که اگر این کار را بکنی، کارها بر وفق مرادت خواهد شد و جای هیچ نگرانی نیست.
ترکیب جادویی صبر و سرعت: در دلت صبور باش، اما وقتی زمان اقدام فرا رسید، با دقت و سرعت عمل کن. این یعنی با آرامش منتظر فرصت مناسب باش و به محض دیدن آن، بیدرنگ و هوشمندانه آن را بقاپ!
رازت را حفظ کن: این نیت تو حتماً برآورده میشود. اما راز دلت را مثل یک دانهی گرانبها در خاک قلبت پنهان کن و آن را برای حسودان و رقیبان فاش نکن. نگذار انرژی منفی آنها جوانهی امیدت را بخشکاند.
۳- خبرهای خوش دیگری که در راه است!
علاوه بر آن وصال شیرین، این مژدهها هم در راه است:
بیماری که نگرانش هستی، شفا پیدا میکند.
خرید و فروش برایت بسیار پرسود خواهد بود.
به زودی مژدهای خوش دریافت میکنی که قلبت را شاد میکند.
فرزندی شایسته و پربرکت در خانوادهتان متولد میشود که نور و روشنی به همراه میآورد.
۴- آینهای در برابر وجود ارزشمند تو
و در آخر، حافظ به تو یادآوری میکند که با چه سرمایههای درونی ارزشمندی این مسیر را طی میکنی:
تو وجودی سرشار از شکیبایی و صبر داری، مثل کوهی مقاوم در برابر طوفانها. قلبی ساده و بیریا داری و در عین این سادگی، از هوش و ذکاوتی ذاتی برخوردار هستی.
پس با تکیه بر این قدرتها، با قلبی آرام و مطمئن، منتظر آن شادی غافلگیرکننده باش. نزدیکتر از آن است که فکرش را بکنی.