قبل از هر چیز باید گفت نمایش بانوی محبوب من به کارگردانی گلاب آدینه اثری است که برای آن به شدت زحمت کشیده شده است و این را به خوبی میتوان از اجرای اثر دریافت. اساسا باید توجه داشت که در شرایط خاص شیوع بیماری کرونا در سطح جهان، پرداختن به آثاری با حجم زیاد بازیگر و عوامل صحنه فراوان، کاری به شدت سخت و طاقت فرسا است و تلاشی چند برابر نسبت به شرایط عادی میطلبد تا چنین اجراهایی به بار نشیند که قابل تقدیر است.
آنچه در نمایشنامه بانوی محبوب من قابل تامل است تحولیست که قرار است در کاراکتر اصلی این نمایشنامه رخ دهد، دختری دوره گرد و گلفروش از طبقه عامی لندن که قرار است با یک دوره تربیت شش ماهه توسط پروفسور هِنری هیگینز به یک زن اشراف زاده تبدیل شود. این تحول علاوه بر تحلیلهای عمیق شخصیتی و روانشناختی که میتوان بر آن داشت، موقعیتهای بسیار متفاوتی را با خود به همراه دارد که لحظات بسیار جذابی را در نمایشنامه خلق میکند، موقعیتهایی که شاید طنز و مسخره به نظر برسند اما به شدت قابل تامل است و در حقیت تلنگری است بر رفتارهای متناقض انسانی در شرایط متفاوت.
ماجرا اگرچه از یک شرط بندی ساده بین پروفسور هِنری هیگینز با یک شخصِ جِنتِلمَن به نام کُلُنِل پیکِرینگ آغاز می شود اما در این مسیر به شدت بر هویت انسانی افراد، جامعه و جایگاه اجتماعی که در آن پرورش یافتهاند، تاکید دارد.
اِلیزا دولیتِل دختر دوره گرد لندنی که در این آزمایش پس از شش ماه با یک بحران عمیق هویتی مواجه می شود. جامعه ضعیف و پایینی که در آن پرورش یافته و بزرگ شده بود و جامعه اشرافی که در این مدت شش ماه تلاش داشت تا خود را به آن بقبولاند، چیزی که در پایان با آن مواجه می شود این است که انگار دیگر به هیچکدام از آنها تعلق ندارد و نه طبقه قبلی او را دیگر می پذیرند و نه طبقه اجتماعی جدید را باور دارد و این دقیقا بحرانی است که نویسنده با خلق موقعیت های طنز و قرار دادن آدمها در جایگاه هایی که متعلق به خودشان نیست به آن پرداخته است و در طرف دیگر قصه، با دلدادگی پروفسور هِنری هیگینز زبان شناسِ مغرور به «اِلیزا دولیتِل» دختر عامی و کوچه بازاری لندنی مواجه می شویم که آن نیز از تناقض های بالایی برخوردار است.
آنچه در اجرای نمایش بانوی محبوب من به کارگردانی گلاب آدینه مواجه هستیم این است که توانسته است در انتقال پیام و خلق فضاها و موقعیتهای نمایشنامه موفق عمل کند و این برگ برنده گلاب آدینه است که از متن اثر جا نمانده است. اگرچه که آدینه میتوانست در کارگردانی با وسواس بیشتری عمل کند و با حذف برخی صحنههای اضافی و تکرار شونده، ریتم و ضرباهنگ بهتری به کار خود دهد و در مدیریت تایم طولانی نمایش، اقدام موثرتری انجام دهد.
آنچه در اثر گلاب آدینه بیش از هر چیز مشهود است این است که با تکیه بر یک گروه جوان و با پتانسیل بالا و بدون گرفتار شدن در بند چهرههای سلیبریتی، نمایشنامه خود را به یک سطح استاندارد و قابل قبول رسانده است، طراحی حرکات موزون و فضاهای موزیکال نمایشنامه در عین سادگی از طراوت و نشاط بسیار خوب نمایشی برخوردار است و با دوری از اغراقها مرسوم گلیم خود را از آب بیرون کشیده است.
طراحی صحنه نمایش پویا، کارکردی و در خدمت اجرای اثر است و آدینه توانسته است با طراحی خوب خود متناسب با شیوه اجرایی نمایش، از گروه بازیگران بهترین استفاده را در تعویض صحنهها نماید، اگرچه در این میان با تک ضعفهایی نیز روبرو هستیم و به عنوان مثال مشارکت گروه موسیقی در برخی صحنه های اجرایی و فاصله گذاری های ایجاد شده توسط آنها به خوبی از آب درنیامده است و به دل نمی نشیند.
در بازیگری نیز بانوی محبوب من، هم از نقاط قوت و هم از نقاط ضعف برخوردار است که قابل بررسی است در این میان اما بازی خوب و توانمند نورا هاشمی قابل توجه است و اگرچه در شروع نمایش به واسطه قصه نمایش با بیانی نامفهوم مواجه هستیم اما در ادامه به خوبی میتواند خود را به کاراکتر محبوب، طناز و دوست داشتنی این نمایش بدل کند. امیر غفارمنش نیز با یک تیپ سازی خوب و خلاق توانسته است در بازسازی کاراکتر یک پدر فرصت طلب و طماع، موفق عمل کرده و نقش را با شیرینی از آن خود کند. در پایان تلاش این گروه نمایشی را در شرایط سخت شیوع بیماری کرونا و به ثمر رساندن نمایشی قابل تامل در اجرا تحسین کرده و تماشای آن را به دیدن علاقمندان به هنر تاتر پیشنهاد می کنم.
به گزارش ایرنا، نمایش بانوی محبوب من نوشته آلن جی لرنر برگرفته از نمایشنامه پیگمالیون اثر برنارد شاو که این روزهای با بازنویسی متن و کارگردانی گلاب آدینه در سالن اصلی تئاتر شهر رو صحنه رفته است.