تکان‌دهنده‌ترین تصاویر از بخشش قاتل پای چوبه دار / سیلی که مادر مقتول به قاتل زد

فراروجمعه 05 خرداد 1402 - 20:39
زن میانسال درحالی که می‌گریست فریاد زد: «بخشیدمش» چند نفر از افرادی که آنجا بودند به طرف بلال رفتند تا طناب را از دور گردنش بردارند و مادر عبدالله نیز یکی از همان افرادی بود که با دست‌هایی لرزان کمک می‌کرد تا طناب را از دور گردن قاتل پسرش بردارد.

هنوز چند ساعتی از انتشار تصاویر نگذشته بود که تماس‌ها شروع شد. بیشتر تماس‌ها از سوی خبرنگاران رسانه‌های داخلی و خارجی بود که درخواستشان در اختیار داشتن عکس‌ها بود. عکس‌هایی که یک عکاس جوان ایرانی در سخت‌ترین لحظات، بوسیله آن‌ها «زندگی» را به تصویر کشیده بود.

به گزارش همشهری آنلاین، پرونده‌ای که او از آن عکاسی کرده بود، مثل خیلی از پرونده‌هایی بود که تا حالا در سرنخ به آن‌ها پرداخته‌ایم؛ داستان گذشت پدر و مادری از قاتل فرزندشان و بخشش زندگی او؛ آن هم ثانیه‌هایی پیش از اجرای حکم و در مقابل چشمان مردم. اما آنچه که این بخشش را جهانی کرد، تصاویری بود که از سوی عکاس جوان از لحظه بخشش تهیه شده بود.

تکان‌دهنده‌ترین تصاویر از بخشش قاتل پای چوبه دار / سیلی که مادر مقتول به قاتل زد

تصاویری که شاید شما هم آن‌ها را به‌خاطر داشته باشید. عکس‌هایی از زن میانسالی که با چشمانی گریان در حال برداشتن طناب دار از گردن قاتل پسرش بود. همین عکس‌ها بود که در مدت کوتاهی در سایت‌های مختلف داخلی و خارجی انتشار یافت و باعث شد که تصاویر این بخشش، جایزه عکس وردپرس را برای عکاس ایرانی به ارمغان بیاورد.

آرش خاموشی، یک دهه است که وارد دنیای عکاسی شده است و چند باری هم در صحنه‌های اجرای حکم اعدام عکاسی کرده است، اما او می‌گوید که پیش از این هرگز تجربه حضور در صحنه‌ای که منجر به بخشش شده باشد، را نداشته است، «این‌بار که در چنین مراسمی شرکت کردم، یک هدف خاص داشتم. هدفی که عکاسی از صحنه اعدام، حاشیه آن بود. من رفته بودم تا تلاش کنم از خانواده اولیای دم رضایت بگیرم.»

تکان‌دهنده‌ترین تصاویر از بخشش قاتل پای چوبه دار / سیلی که مادر مقتول به قاتل زد

او ادامه می‌دهد: «من با گروهی آشنا بودم که آن‌ها به سراغ خانواده‌های مقتولان می‌رفتند تا رضایت بگیرند. رضایت برای نجات افرادی که ناخواسته یا از سر جوانی، مرتکب قتل شده بودند.

بلال، پسر جوانی بود که سال‌ها قبل در چهارشنبه بازار شهرستان نور، در یک نزاع دسته جمعی که منجر به مرگ عبدالله حسین‌زاده شده بود، شرکت داشت و مجرم شناخته شده بود. بلال همان ویژگی‌های متهمانی را داشت که اعضای گروه و من به سراغشان می‌رفتیم، قتلی که او مرتکب شده بود، ناخواسته و از سر جوانی رخ داده بود. در مدتی که با بلال و پرونده او آشنا شده بودم، چندین بار با خانواده مقتول برای گرفتن رضایت صحبت کرده بودیم.»

در مدت که بلال در زندان بود، سه بار برای اجرای حکم آماده شد، اما دو مرتبه اول با تلاش این تیم و لطف خانواده عبدالله، او فرصت گرفت، اما بار سوم، روزی بود که او در ملاء عام قرار بود به دار مجازات آویخته شود.

«خانواده حسین‌زاده، خانواده با آبرو و بسیار محترمی هستند و در تمام مدتی که ما برای رضایت گرفتن با آن‌ها مواجه می‌شدیم، همیشه با احترام با ما برخورد می‌کردند. آن‌ها ابتدا خواهان قصاص بودند، اما در نهایت با تلاش‌هایی که صورت گرفت، دو بار حکم قصاص به تعویق افتاد.

اما این تمام تلاش گروه نبود، اعضای گروه با صحبت‌هایی که با خانواده مقتول داشتند توانستند موافقت لفظی آن‌ها را بگیرند. خانواده عبدالله نیاز مالی نداشتند، اما دلشان می‌خواست متهم به نام پسرشان، مجتمعی ورزشی بسازد. هدف خانواده مقتول پول نبود، به نوعی می‌خواستند یاد پسرشان را زنده نگه دارند و از طرفی با کار خیری که انجام می‌دهند، به افراد نیازمند کمکی کنند. پول این مجتمع نیز تهیه شد و همه چیز برای گرفتن رضایت آماده بود که ناگهان اتفاقی غیر قابل پیش‌بینی رخ داد.»

تکان‌دهنده‌ترین تصاویر از بخشش قاتل پای چوبه دار / سیلی که مادر مقتول به قاتل زد

خبری شوکه‌کننده

از ابتدا مادر عبدالله مخالف بخشش بود، او چند سال قبل از کشته شدن عبدالله یکی دیگر از فرزندانش را هم در حادثه تصادف از دست داده بود. غم روی دل مادر بد جوری سنگینی می‌کرد و نمی‌توانست از قاتل پسرش بگذرد، از طرفی راضی به رضایت نبود و از سویی نمی‌توانست ببیند که خودش قرار است قاتل را قصاص کند.

«آن زمان جراحی پا کرده بودم و دو ماهی از خبرگزاری ایسنا مرخصی گرفته بودم. اواخر فروردین ماه بود که یکی از دوستانم با همسرم تماس گرفت و گفت فردا بلال اعدام می‌شود. باورش برایم غیر ممکن بود، ما رضایت لفظی خانواده را گرفته بودیم، البته مادر عبدالله از همان ابتدا مخالف بود و قصاص می‌خواست، اما با این حال همان رضایت لفظی، ما را خیلی امیدوار کرده بود.

زمانی که همسرم این موضوع را فهمید، گفت بیا ما هم به محل اجرای حکم برویم. به این ترتیب بود که ما تصمیم گرفتیم به آنجا برویم، شاید توانستیم در محل اجرای حکم، رضایت بگیریم. با نظر همسرم موافق بودم و تصمیم گرفتم که در محل اجرای حکم حاضر شویم، شاید بشود برای بلال کاری کرد.»

عکاس جوان می‌گوید: «تصمیم گرفتم کاری برای بلال انجام دهم و تنها چیزی که به ذهنم رسید تماس با برنامه ۹۰ بود. موضوع را برای آن‌ها تعریف کردم، اما قبول نکردند و گفتند این موضوع به برنامه ما نمی‌خورد. برایشان توضیح دادم که پدر مقتول، از فوتبالیست‌های قدیمی است و به همین مناسبت می‌توانید با او صحبت کنید، اما پاسخ آن‌ها منفی بود.

برای مجاب کردن آنها، از همکارانم در خبرگزاری ایسنا خواهش کردم که مطلبی را با این مضمون که برنامه ۹۰ می‌تواند از پدر عبدالله درخواست بخشش کند روی سایت بگذارند؛ و همین مطلب باعث شد تا این مساله در برنامه ۹۰ مطرح شود و بعد از این برنامه بود که تعدادی ورزشکار و هنرمند با پدر عبدالله تماس گرفته و با او صحبت کرده بودند.»

پایانی برای یک زندگی

آرش ادامه می‌دهد: «صبح زود، هنوز آفتاب نزده بود که عصا و دوربین به دست، به محل اجرای حکم رفتم. اوایل، کور سوی امیدی در دل داشتم، با خودم می‌گفتم آن‌ها راضی به این بخشش بوده‌اند، پس شاید در لحظات آخر بلال را ببخشند.»

زمان برای بلال و افرادی که در دل آرزوی بخشش او را داشتند، به سرعت می‌گذشت، قبل از طلوع خورشید، باید حکم اجرا می‌شد و هر چه زمان می‌گذشت اضطراب و نگرانی بیشتر می‌شد. آن روز صبح عده زیادی در محل اجرای حکم حاضر شده بودند. همه چیز برای قصاص پسر جوان آماده بود. چند دقیقه‌ای به طول خورشید مانده بود که کیفرخواست متهم خوانده شد و پسر جوان با پا‌هایی لرزان در جایگاه ویژه قرار گرفت. طناب دور گردن او انداخته شده بود و تنها چند دقیقه‌ای تا طلوع خورشید مانده بود.

آرش می‌گوید: «دیگر امیدی به بخشش نداشتم، حتی یک درصد هم تصورش را نمی‌کردم که چنین اتفاقی رخ دهد. من با دلی نگران عکس می‌گرفتم، از طنابی که دور گردن بلال انداخته می‌شد. از جمعیتی که برای تماشا آمده بودند و از مادری که دلش پر از درد و غصه عزیز از دست رفته‌اش بود.

خیلی ناراحت بودم برای همین دست و دلم به عکاسی نمی‌رفت. به بلال فکر می‌کردم و در افکارم غوطه‌ور بودم که یک دفعه صندلی آوردند و در کنار صندلی‌ای که بلال روی آن ایستاده بود قرار دادند. همین مساله، توجهم را جلب کردم و دوربینم را دوباره بدست گرفتم که ناگهان مادر عبدالله به طرف متهم رفت و یک سیلی به صورت او زد.»

بغضی در گلو

زن میانسال درحالی که می‌گریست فریاد زد: «بخشیدمش» چند نفر از افرادی که آنجا بودند به طرف بلال رفتند تا طناب را از دور گردنش بردارند و مادر عبدالله نیز یکی از همان افرادی بود که با دست‌هایی لرزان کمک می‌کرد تا طناب را از دور گردن قاتل پسرش بردارد.

برنده جایزه سوم ورد پرس می‌گوید: «همه می‌گریستند، حتی نیرو‌های پلیس و خانواده مقتول، صحنه‌ای تکان دهنده بود و من با چشم‌هایی شگفت زده آن‌ها را نگاه می‌کردم. بغض گلویم را می‌فشرد، اما اشک از چشم هایم فراری بود و هنوز آن بغض در دلم مانده است. واقعا هرگز تصورش را نمی‌کردم، که در دقایق آخر و زمانی که دیگر هیچ امیدی نبود، بلال بخشیده شود.»

بعد از آن بود که آرش خاموشی عکس‌هایی که گرفته بود را روی خط خبرگزاری ایسنا گذاشت. فردای آن روز، روزنامه گاردین دو تا از عکس‌هایی که انداخته بودم را کار کرده بود.

عکاس جوان می‌گوید: «معمولا ایسنا گزارش تصویری از اجرای حکم قصاص را کار نمی‌کند، حتی اگر عکسی هم کار شود، چند تایی در کنار خبر است. اما باتوجه به بخششی که صورت گرفته بود، عکس‌ها منتشر شد. بعد از انتشار عکس‌ها روی خط، آژانس‌های مختلف خبری تماس گرفتند و ایمیل زدند و اصل عکس‌ها را خواستند.

البته بعد از این ماجرا و انتشار عکس‌ها بود که ماجرا حسابی رسانه‌ای و جنجالی شد و جوی از بخشش بوجود آمد و باعث شد بیش از ۲۰ محکوم به قصاص، مدت کوتاهی پس از این ماجرا، از سوی خانواده مقتولان بخشیده شوند. بعد از آن اتفاق خوشایند، من رابطه ام را با بلال ادامه دادم. بلال پسر خوبی است و واقعا ناخواسته وارد چنین ماجرایی شد، خیلی خوشحالم که بلال زنده است و او با قدرت، به سوی زندگی جدید پیش می‌رود.»

عکاس جوان می‌گوید: «هدفم برنده شدن نبود و معتقدم این جایزه‌ها، بیشتر جنبه سیاسی دارد. هر چند تصاویری که من گرفتم گویای مهر و محبت مادری بود که با تمام ناراحتی و غمی که در چشم هایش بود راضی نشد مادری دیگر داغدار شود. اعدام در بسیاری از کشور‌ها وجود دارد، حتی در خود آمریکا، اما زاویه دید و تاثیرگزاری آن مهم است.»

رتبه‌ای در جشنواره بین‌المللی

بیش از ۹۷ هزار عکس از بیش از ۵ هزار عکاس از ۱۵۰ کشور در جشنواره عکس وردپرس که در آمستردام هلند برگزار می‌شود شرکت کرده بودند که تنها ۴۰ نفر در میان این همه شرکت کننده برنده می‌شوند. عکس‌های آرش خاموشی نیز جزء این عکس‌ها محسوب می‌شد، آرش مقام سوم اسپات (عکاسی از لحظه) را به خود اختصاص داد.

آقای عکاس می‌گوید: البته دو ماه قبل از برنده شدن، احتمال می‌دادم که عکسم برنده شود چرا که در چندین مجله که عکس‌های برتر سال را به چاپ می‌رساند، این عکس نیز به چاپ رسیده بود. با این حال مطمئن نبودم، چون افرادی هم بودند که عکس آن‌ها کار شده بود، ولی برنده نشدند. علاوه بر اینکه عکسم در وردپرس با عنوان «ماجرای یک بخشش» رتبه سوم را گرفت و در POY (مسابقه عکس سال که در آمریکا برگزار می‌شود) نیز جایزه سوم را به دست آورد.

البته هدیه‌ای در این مسابقات داده نمی‌شود و تنها یک اعتبار است. در طی سال‌هایی که عکاسی می‌کنم، چندین بار عکس‌هایم برنده شده‌اند و آخرین بار هم در رابطه با همین مراسم اجرای حکم قصاص بود. هرچند همانطور که گفتم برد واقعا برای من معنایی ندارد و مهم نبوده، چرا که تنها ثانیه‌هایی پس از برنده شدن، عکس دیگری خلق می‌شود و این عکس ممکن است جایگزین عکسی باشد که برنده جایزه شده است.

منبع خبر "فرارو" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.