محبوبه حجتیان، وکیل پایه یک دادگستری، علیرغم رزومهی پربار تحصیلی و پر از تجربهی کاری، مادر سه فرزند (دو دختر و یک پسر) است. او نه تنها یک مادر، وکیل و نویسندهی کتب حقوقی است، بلکه به لطف تحصیل در رشتههای تکمیلی برای کسب مهارتهای مدیریتی همچون MBA و DBA، اینک بنیانگذار یک دفتر وکالت با نام خود در تهران است که نام او را علاوه بر تخصص خود، با یک کسبوکار پیوند داده است.
اما این موفقیتها به سادگی به دست نیامده و متاسفانه علیرغم افزایش تعداد وکلای زن در ایران، همچنان چالشهای بسیاری برای موفقیت این جامعهی روبهرشد وجود دارد که در این گفتگو با محبوبه حجتان به برخی از این موارد پرداختهایم.
خانم حجتیان، از شما ممنونم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. لطفاً بفرمایید جایگاه وکلای زن در تاریخ دادگستری ایران چگونه شکل گرفته و به چه نقطهای رسیده است؟
آغاز رسمی وکالت در ایران بهسال ۱۳۰۹ شمسی برمیگردد و قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری در ۱۳۱۴ به تصویب رسید. اولین وکیل زن ایران، خدیجه کشاورز، پروانه پایه دو را در ۱۳۱۶ دریافت کرد و در ۱۳۲۵ به وکالت پایه یک ارتقاء یافت، اما حضور رسمی زنان در وکالت تا دههی ۱۳۴۰ خورشیدی کمرنگ بود و به تدریج تا پیش از انقلاب، افزایش یافت.
بعد از انقلاب، به دلیل تغییرات اجتماعی و قانونی، شاهد رشد تدریجی حضور زنان در کانون وکلا بودیم. در دهههای اخیر، درصد جذب زنان به وکالت همانند سایر مشاغل حرفهای افزایش یافت. این رشد در آمار به خوبی خود را نشان میدهد که به عنوان مثال در آزمون وکالت سال ۱۴۰۰، ۴۷ درصد از از شرکتکنندگان زن بودند و در سال ۱۴۰۳، این آمار به ۵۵ درصد شرکتکنندگان رسید.
تغییرات آماری ورود زنان به حرفه وکالت نشان میدهد، از آمار کمتر از ۱۰ درصد در دههی ۱۳۴۰ به نقطهای رسیدیم که امروز بیش از نیمی از نیروی ورودی را زنان تشکیل میدهند، اما متاسفانه به علت موانع مشهود و نامشهود بسیار، جایگاه اجتماعی و وضعیت کاری و درآمدی اکثریت جامعهی وکلای زن ایران، در مقایسه با مردان در این حرفه پایینتر است.
لطفا در مورد همین موانع صحبت کنید که باعث شده جایگاه کاری و درآمدی زنان وکیل در ایران پایینتر باشد؛ آیا این محدودیتها ارتباطی با محدودیتهای زنان هم دارد؟
این موانع را میتوان به دستههای مختلف تقسیمبندی کرد. در بخش اول شاید بتوان محدودیتهای قانونی را بر شمرد که در سمتهای قضایی برای زنان وجود دارد و با وجود اینکه در سالهای اخیر کمتر شده و شاهد قضات زن در برخی سمتهای قضایی هستیم، اما همچنان سیستم قضایی جایگاه بالاتری برای مردان قائل است. البته از دید من خود این مساله، حتی اگر مسالهی قانونی جایگاه زنان در قضا و وکالت مطرح نباشد، اما متاسفانه فضای کار حقوقی در دادگاهها و دادسرها به شدت مردانه و مردسالارانه است. در این فضا حتی برخی موکلین ممکن است احساس کنند، یک زن نمیتواند حافظ حقوقشان باشد و ترجیح میدهند یک وکیل مرد در کنارشان در این فضای به شدت مردانه باشد. برخی نیز ممکن است احساس کنند یا گزارشهایی شنیده شده که برخی قضات مرد، وکلای زن را کمتر جدی میگیرند اگرچه در این زمینه من شخصاً چنین چیزی را در این سالها احساس نکردهام.
البته استثنای این امر دادگاههای خانواده است که بر اساس گزارش خبرگزاری مهر، در پروندههای خانوادگی، بیش از ۶۸ درصد موکلان زن ترجیح میدهند وکیلشان نیز زن باشد تا حس همدلی و اعتماد ایجاد شود.
بنابراین از دید من اگرچه فضای به شدت مردسالارانه در بخشهای مختلف از جمله فضای کار قضایی حاکم است اما باز هم دلیل این امر به موانع فرهنگی و اجتماعی بازمیگردد.
منظور شما اعتماد جامعه به زنان وکیل به دلیل مسائل فرهنگی است؟
بله، از دید من اینجا مسالهی اصلی نه سیستم آموزشی است که فرصتهای برابر برای زنان و مردان میسازد و نه حتی سیستم قضایی در زمینهی وکالت زنان، درها را بسته است و حتی شاهد رشد درصد زیاد حضور زنان هستیم. اما مسالهی موفقیت حرفهای زنان، کاملا مسالهای اجتماعی است.
این یک فقدان اعتماد عمومی در سپردن تصمیمات مهم زندگی به زنان است که در جامعهی ایران نهادینه شده و از امور زندگی شخصی که زنان جایگاه تصمیمگیری پایینتری دارند گرفته تا موارد مسئولیتهای اداری و کشوری به زنان ادامه دارد. به تبع آن، هنوز جامعهی ایران به شکل عمومی، آمادگی اینکه مسئولیت پروندههای مهم و بزرگ را چه در حوزهی اقتصادی و چه کیفری به زنان وکیل بسپارد را ندارد و بنابراین شاهد هستیم وکلای مرد و دفاتر حقوقی مردانه و تیمهای حقوقی مردانه، امروز مسئولیت دفاع در پروندههای بزرگ حقوقی را به عهده دارند که مسلما هم درآمد بیشتری دارند و هم تبدیل به تجربه و رزومهی بهتری در پروندهی خودشان میشود. و به این صورت است که وکلای زن، یا اکثرا در پروندههای خانواده و یا در پروندهی حقوقی و کیفری کوچک دارای وظیفه و مسئولیت میشوند. این زنجیرهی جداسازی جایگاههای حرفهای مرد و زن در حرفهی وکالت به صورت همین چرخهی معیوب توسعه مییابد.
به عقیدهی من این نگاه عمومی به وکالت زنان باید تغییر کند و این تغییر از خود وکلای زن شروع میشود و باید این بازی را عوض کنند.
چگونه این حلقهی معیوب از دید شما میتواند تغییر کند؟ آیا توانمندسازی زنان وکیل و حضور صنفی در این زمینه اولویت دارد یا آموزش عمومی و رسانهای؟
هردوی این مواردی که گفتید مهمند اما همهی ماجرا نیستند. بگذارید در مورد خودم مثال بزنم. تواناییهای علمی و مدیریتی زنان امروز در عرصهی وکالت کم نیست، اما احساس من این بود که باید فراتر از روند عمومی زنان مهارت علمی و تخصصی خود را نشان دهم. بنابراین علاوه بر دهها دورهی تخصصی وکالت و حقوق، در دورههای عمومی و کاربردی همچون MBA و DBA هم شرکت کردم تا مهارتهای مدیریتی را در خود و دفتر حقوقیام، برای آنکه یک کسبوکار مستقل از فرد باشد، تقویت کنم تا اعتماد به نفس بالاتری در کارها داشته باشم. این برای بسیاری از وکلای زن دیگر هم صادق است و شاهدیم وقتی از فعالیت روزانه و روتین پروندهها کمی دست کشیده و مشغول آموزش فراتر از نیازهای پایه شوند چقدر به کیفیت پروندهها و کارهایشان کمک میکند.
در مرحلهی بعد، نمایش تخصص و نگاه خاص من به کار و حرفه میبایست نمود پیدا میکرد و بنابراین نگارش و تالیف کتب تخصصی حوزهی حقوقی و قضایی همچون کتاب «مفاهیم کاربردی و قانونی منطبق بر ملی شدن اراضی» و سپس حضور رسانهای به عنوان مشاور حقوقی به این مساله کمک کرد. حضور در صنف و مدیریت کانون وکلا، نقشی اگرچه فرعی ولی مهم است ولی به نظر من فرهنگسازی عمومی و آموزش ملی بسیار مهمتر است. جایگاه وکیلهای زن از سینما و سریالها گرفته تا ادبیات عمومی میتواند نمایش داده شود تا اعتماد عمومی افزایش یابد.
در نهایت همهی این عوامل اگرچه باعث موفقیت است، ولی از دید من، هیچ چیزی جای جسارت فرد فرد وکلای زن برای شکستن تابوها و شجاعت فراتر از انتظار آنان برای موفقیت را نمیگیرد.
میتوانید در این مورد بیشتر صحبت کنید؟ چگونه این شجاعت برای شما نمود داشته است؟
شجاعت همیشه به معنای خطر کردن نیست بلکه در بسیاری موارد تلاش برای انجام دادن کارهایی است که دیگران نتیجهی آن را در دسترس یا موفقیتآمیز نمیدانند. من این الگو را در همهی رشتههای مرتبط به زنان موثر میدانم که اگر دیگران میگویند زنان در فلان کار موفق نمیشوند، بالاخره زنانی باید شجاعت به خرج دهند و تلاش کنند و نشان دهند که میتوان در آن رشته موفق شد. کافی است به حد کافی به موفقیتهای قابل اشاره و با ارزش از زنان برسیم. آنگاه میتوان دید به ناگاه تمام استدلالهای ضعف زنان و حتی دلایل فرعی فرو میریزند.
من خودم مادر سه فرزندم و اکنون به لطف خدا دارای یک دفتر وکالت با سابقه هستم. تجربهی تدریس و آموزش و تالیف و حضور رسانهای در کنار آموزش مداوم خود، جایگاهی متناسب با آنچه جامعه و اطرافیان از من انتظار دارد را برایم ساخته است. اما اینها را کافی نمیبینم و به عنوان مثال، برای اولین بار به عنوان یک زن قصد دارم یک کمپین تبلیغات محیطی را با شعار «قدرت قانون، با امضای یک زن» را در تهران اجرا کنم و این پیام را بر روی دهها تابلوی تهران ببرم.
همانطور که میدانید حضور وکلا در تبلیغات مسالهی حساسی چه از نظر قانونی و چه از نظر حرفهای است و میدانم با چالشهایی در این زمینه روبهرو خواهم بود. اما هدفم از این کمپین، بیش از نمایش دستاوردها و تجربیاتم، نمایش جایگاه زنان در حرفهی مهم و مردانهای چون وکالت است و میخواهم جایگاه زنان را در این حرفه ارتقا بخشم و الهامبخش همکاران عزیزم برای جسارت بیشتر باشم.
خانم وکیل عزیز ممنون از شما برای شرکت در این گفتگو و برایتان آرزوی موفقیت بیشتر داریم.
من هم از شما و خوانندگانتان بابت این فرصت به اشتراکگذاری نگاه و تجربهام تشکر میکنم.