آیا تاکنون به این فکر کردهاید که تریدرهای موفق چگونه از نوسانات شدید بازار ارز دیجیتال به سودهای کلان میرسند؟ شاید تصور کنید نیاز به اطلاعات محرمانه یا سرمایه هنگفت دارید، اما واقعیت چیز دیگری است.
در این مقاله، براساس مطلبی در وبسایت مدیوم (Medium)، قصد داریم پرده از راز کارآمدترین ابزارهای تحلیل تکنیکال برداریم و به شما نشان دهیم چطور با تسلط بر سه اندیکاتور مومنتوم کلیدی، میتوانید روند بازار را پیشبینی کنید، نقاط ورود و خروج طلایی را بیابید و ریسکهای خود را به حداقل برسانید.
تصور کنید در یک روز گرم و آفتابی کنار دریا مشغول ساختن قلعهای شنی هستید که ناگهان موجی بزرگ سر میرسد و همه چیز را با خود میبرد. قدرت حرکت این موج میتواند با عوامل محیطی متعددی مانند باد، دما و غیره افزایش یابد.
مومنتوم بازار نیز چیزی شبیه به همین امواج است؛ زیرا موج قیمتها با قدرت، جهت و حرکات مختلفی وارد میشوند. از این حرکات برای تحلیل بازارها و درک روندها استفاده میشود. جریانهای اقیانوس در شب بسیار قویتر هستند، درست مانند شرایط خاص بازار که باعث حرکات بزرگ قیمتها میشوند و مناطق روندی را تشکیل میدهند.
تسلط بر مومنتوم بازار به تریدرها این امکان را میدهد که از روندها سود ببرند، بازگشتها را پیشبینی کنند و ریسک را به طور مؤثر مدیریت کنند. همچنین میتواند به تریدرها کمک کند تا مناطق حمایت و مقاومت را مشخص کنند. اگر هربار که موجی به ساحل میرسد، مسافت آن را ثبت کنید، میتوانید میانگینی به دست آورید و پیشبینی کنید که موج بعدی تا کجا پیش میرود.
شناسایی مومنتوم بازارهای مختلف با اندیکاتورهای بیشماری قابل انجام است. این مقاله به بررسی عمیق سه اندیکاتور مهم میانگین متحرک (Moving Averages)، مکدی (MACD) و شاخص قدرت نسبی (RSI) میپردازد.
میانگین متحرک، خطی ساده است که میانگین قیمتهای بسته شدن را از مجموعه مشخصی از کندلهای قبلی محاسبه میکند. هر کندلی که میانگین متحرک از آن عبور میکند، میانگین کندلهای قبل از آن را نشان میدهد. قیمت بسته شدن بالاتر از میانگین متحرک، به این معنی است که ارز دیجیتال موردنظر در حال حاضر گرانتر از دورههای زمانیقبلی خود است.
دو نوع میانگین متحرک وجود دارد: SMA و EMA. میانگین متحرک ساده (SMA) نویزهای غیرضروری را حذف میکند، در حالی که میانگین متحرک نمایی (EMA) به نوسانات کوچکتر قیمت واکنشپذیرتر است.
پرکاربردترین میانگینهای متحرک شامل ۲۰، ۵۰، ۱۰۰ و ۲۰۰ روزه هستند. هر میانگین برای تعیین جهت و روند بازار استفاده میشود.
میانگینهای متحرک با دوره زمانی بزرگتر، روندهای بلندمدت را نشان میدهند؛ زیرا دادههای قبلی بیشتری را در نظر میگیرند. میانگینهای متحرک با دوره زمانی کوچکتر برای شناسایی روندهای کوتاهمدت استفاده میشوند که برای معاملات روزانه یا سوئینگ تریدینگ مفید هستند. تکنیکهای شناسایی روندهای مختلف در ادامه ذکر شدهاند.
اغلب تریدرها از چندین میانگین متحرک به طور همزمان استفاده میکنند. این کار معمولاً برای شناسایی کراساوورها (Crossovers) است که میتواند منجر به سیگنالهای ورود و روندهای قوی شود.
هنگام استفاده از دو یا چند میانگین متحرک، زمانی که بزرگترین میانگین متحرک از زیر دو میانگین کوچکتر عبور میکند، میتواند سیگنالی برای بازگشت صعودی باشد. این اتفاق صرفاً به این دلیل است که یک میانگین متحرک بزرگتر، نماینده روند بلندمدت است. وقتی از زیر میانگینهای متحرک کوچکتر عبور میکند، نشان میدهد که قیمتهای اخیر در حال صعودی شدن هستند و فرصتهایی برای خرید ایجاد میشود. سناریوی معکوس زمانی اتفاق میافتد که بزرگترین میانگین متحرک به سمت بالا حرکت میکند؛ به این معنی که روند اخیراً به سمت نزول تغییر کرده است.
تریدرها اغلب در حین استفاده از استراتژی کراساوور، میانگینهای متحرک مختلفی را اضافه میکنند. یک دنباله رایج و واکنشپذیر، EMAهای ۱۳، ۲۱ و ۵۵ است. سناریوی زیر نحوه استفاده از آن را در یک بازار واقعی نشان میدهد.
میانگینهای متحرک ابزاری قابل اعتماد برای بازارهای روندی هستند؛ یعنی زمانی که قیمت در یک جهت مشخص به سمت بالا یا پایین حرکت میکند. اما این شاخصها اغلب واکنش بسیار دیرهنگامی دارند که باعث میشود قیمت بلافاصله پس از سیگنال ورود، دوباره معکوس شود. این موضوع باعث میشود که این اندیکاتورها سیگنالهای کاذب زیادی ایجاد کنند.
به عنوان مثال، EMA ۵۵ بارها از بالا و زیر میانگینهای کوچکتر عبور میکند، اما تغییر چندانی رخ نمیدهد. به دلیل واکنشهای دیرهنگام، میانگینهای متحرک در بازارهای خنثی بیفایده هستند. علاوه بر این، کراساوورهای میانگین متحرک نباید به عنوان تنها سیگنال در معاملات استفاده شوند؛ زیرا آنها شرایط بازار و روندهای بلندمدت را به تنهایی نشان نمیدهند.
اندیکاتور مکدی یکی از پیچیدهترین اندیکاتورهای مومنتوم و محبوب بسیاری از سرمایهگذاران است. کاربرد اصلی مکدی کمک به سرمایهگذاران برای شناسایی نقاط ورود قوی است. این اندیکاتور از سه جزء اصلی تشکیل شده است: خط مکدی، خط سیگنال و هیستوگرام.
اندیکاتور مکدی میتواند در شناسایی بازگشتها نسبت به میانگینهای متحرک بسیار سریعتر عمل کند. اگرچه مکدی در تغییرات کوچک قیمت (زیر ۲٪) نیز کراساوورهایی را تشکیل خواهد داد.
هیستوگرام عمدتاً برای شناسایی روندها در بازار استفاده میشود. زمانی که نمودار نوارهای تیره و فراگیر را نشان میدهد، میتواند به معنای نقاط ورود قوی و روندی با مومنتوم بالا باشد. فاصله بین یک نوار تا نوار دیگر باید به تدریج افزایش یابد؛ اگر فاصله شروع به کاهش کند، میتواند نشاندهنده از دست دادن مومنتوم و حتی یک بازگشت احتمالی باشد.
پس از فشار خرید قابل توجه، طبیعی است که خریداران به نقطه «سودگیری» (Take Profit) خود برسند. هنگامی که این سطح حاصل شد، سلطه فروشندگان شروع میشود و رنگ نوارها میتواند به شیب روشنتری تبدیل شود یا فاصله بین نوارهای تیره شروع به کم شدن کند.
وقتی بازار از روند خارج میشود و بیشتر حرکات قیمت رنج است، هیستوگرامها سیگنالهای کاذب زیادی را ارائه میدهند. برای جلوگیری از این موضوع، بهتر است زمانی که هیستوگرام در نزدیکی خط صفر قرار دارد، از معاملات دوری کنید.
خط مکدی و خط سیگنال برای شناسایی بازگشتها استفاده میشوند. این معمولاً زمانی اتفاق میافتد که دو خط از یکدیگر یا از علامت صفر عبور میکنند. این خطوط را میتوان برای شناسایی مناطق حمایت و مقاومت نیز استفاده کرد.
اگر خطوط پس از رسیدن به یک نقطه مشخص به طور مداوم به سمت بالا بازگردند، این منطقه میتواند به عنوان یک منطقه حمایت در نظر گرفته شود. از این مکان برای شناسایی روندهای در حال مرگ استفاده میشود؛ زیرا هرگاه قیمت به اینجا میرسد، خریداران فشار بیشتری را به بازار وارد میکنند. همین قیاس را میتوان برای تشکیل مناطق مقاومت نیز استفاده کرد؛ زیرا فروشندگان با رسیدن خطوط به سقف نوسانی خود، فشار بیشتری را وارد میکنند. این استراتژی، منطقهای را که قیمت بلافاصله از آن بازمیگردد، منعکس نمیکند، بلکه سیگنالی مبنی بر نزدیک شدن یک بازگشت را نشان میدهد.
نقاط ورود فوری زمانی تشکیل میشوند که خط مکدی از خط سیگنال عبور میکند. این روش فقط در بازارهای بسیار دارای روند مؤثر است؛ به این معنی که قیمت باید در یک بازه زمانی بسیار کوتاه، حرکات بزرگی انجام دهد. معامله ایمن با مکدی به این معناست که تنها زمانی خرید انجام شود که هر دو خط روی علامت صفر یا زیر آن باشند. از سوی دیگر، تنها زمانی فروش انجام شود که هر دو خط روی علامت صفر یا بالای آن باشند.
زمانی که خط مکدی به بالای خط سیگنال عبور میکند، منطقه خرید است. زمانی که خط مکدی به سمت زیر خط سیگنال عبور میکند، منطقه فروش است.
اگرچه این روش گاهی اوقات میتواند در بازارهای بیثبات منجر به نرخ موفقیت پایین شود، که باعث میشود قیمت بلافاصله پس از عبور دوباره سقوط کند. گزینه امنتر میتواند این باشد که نقطه ورودی خرید را در نقطهای قرار دهید که خط مکدی از علامت صفر عبور میکند که اغلب منجر به سود تأیید شده میشود.
واگرایی (Divergence) زمانی رخ میدهد که قیمت و اندیکاتور با یکدیگر همخوانی ندارند (نشاندهنده بازگشت). نمودار پایین یک مثال از واگرایی صعودی (Bullish Divergence) است. نمودار به وضوح یک «کف پایینتر» (Lower Low) را نشان میدهد، در حالی که خط مکدی یک «سقف بالاتر» (Higher High) را نشان میدهد. شکل این دو خط یک گُوِه همگرا را تشکیل میدهد و این واگرایی باعث یک روند صعودی بزرگ میشود.
نمودار بالا هم مثالی از واگرایی نزولی (Bearish Divergence) است. این نمودار به وضوح یک «سقف بالاتر» را نشان میدهد، در حالی که خط مکدی یک «کف پایینتر» را نشان میدهد. شکل این دو خط یک گُوِه واگرا را تشکیل میدهد و این واگرایی باعث یک روند نزولی بزرگ میشود.
شاخص قدرت نسبی (RSI) قدرت و سرعت یک روند را اندازهگیری میکند. این اندیکاتور میتواند برای شناسایی حرکات بزرگ قیمت مانند بازگشت بسیار مفید باشد. RSI با اندازهگیری سرعت و تغییر، این مقدار را در مقیاسی از ۰ تا ۱۰۰ تنظیم میکند. این شاخص بین این مقیاس به عقب و جلو نوسان میکند. مقدار ۰-۳۰ به معنای منطقه «اشباع فروش» (Oversold) و ۷۰-۱۰۰ به معنای منطقه «اشباع خرید» (Overbought) است. ۳۰-۷۰ منطقه عادی در نظر گرفته میشود و قیمت ۹۰٪ مواقع در این منطقه باقی میماند.
منطقه اشباع خرید نشان میدهد که میزان خرید ارز مورد نظر به شدت بالاتر از میانگین است. این بدان معناست که تعداد خریداران در بازار به شدت افزایش یافته است. این وضعیت بازار ناپایدار ایجاد میکند و میتواند منجر به روند نزولی شدید شود. همین قیاس در منطقه اشباع فروش نیز استفاده میشود. اشباع فروش نشان میدهد که فروشندگان بر بازار تسلط داشتهاند. این وضعیت باعث تقاضای زیاد خریداران و در نتیجه بازگشت صعودی میشود.
با استفاده از این منطق، تریدرها آشکارا دستورات فروش را در منطقه اشباع خرید و دستورات خرید را در منطقه اشباع فروش تنظیم میکنند. در حالی که این استراتژی اغلب بسیار سودآور است، همیشه اینطور نیست! قیمت یک دارایی میتواند برای مدت طولانی در این مناطق باقی بماند که نشاندهنده فشار روند بسیار قدرتمند است.
هنگام استفاده از RSI، کراساوورها معمولاً دقیق هستند، حتی اگر منجر به حرکات کوچک قیمت شوند. مشابه دو اندیکاتور دیگر، هرچه بازار روندیتر باشد، اندیکاتور دقیقتر عمل میکند.
تشخیص کراساوورها با استفاده از RSI بسیار ساده هستند. زمانی که میانگین متحرک به بالای خط RSI عبور میکند، سیگنال فروش را نشان میدهد. زمانی که میانگین متحرک به زیر خط RSI میرود، سیگنال خرید است. به شدت توصیه میشود که تنها زمانی وارد معامله شوید که نمودار و اندیکاتور هر دو سقفهای نوسانی بلند و کفهای نوسانی کوتاه را نشان میدهند.
از نظر تریدرها، RSI بهترین ابزار برای شناسایی الگوهای واگرایی است. واگرایی زمانی رخ میدهد که نمودار و اندیکاتور با یکدیگر همخوانی ندارند. واگرایی میتواند هم صعودی و هم نزولی باشد. واگراییها غلب تمایل دارند حرکات بلندمدتتر (۱-۵ هفته) را نشان دهند.
برای شناسایی واگرایی، استفاده از «اندیکاتور واگرایی RSI» (RSI Divergence Indicator) به جای استاندارد آن را در نظر بگیرید. این اندیکاتور شناسایی دقیق واگراییها را دارد. طول خط واگرایی با قدرت بازگشت همبستگی دارد. توجه داشته باشید که واگراییها در RSI و مکدی دقیقاً یکسان هستند؛ فقط شناسایی آنها با استفاده از RSI آسانتر است.
در نمودار بالا مثالی از واگرایی صعودی نشان داده شده است. نمودار یک «کف پایینتر» را نشان میدهد، در حالی که خط RSI یک «سقف بالاتر» را نشان میدهد. شکل این دو خط یک گُوِه همگرا را تشکیل میدهد و این واگرایی باعث یک روند صعودی بزرگ میشود.
در این نمودار هم مثالی از واگرایی نزولی نشان داده شده است. نمودار به وضوح یک «سقف بالاتر» را نشان میدهد، در حالی که خط RSI یک «کف پایینتر» را نشان میدهد. شکل این دو خط یک گُوِه واگرا را تشکیل میدهد و این واگرایی باعث یک روند نزولی بزرگ میشود.
همانطور که دیدید، اندیکاتورهای مومنتوم ابزارهایی قدرتمند برای تحلیل بازار و تصمیمگیریهای هوشمندانه هستند. میانگینهای متحرک، مکدی و RSI هر کدام به شیوهای منحصر به فرد به شما کمک میکنند تا روندهای بازار را شناسایی، بازگشتها را پیشبینی و نقاط ورود و خروج سودآور را پیدا کنید.
اما فراموش نکنید، این ابزارها تنها بخشی از پازل هستند و هرگز نباید به صورت ایزوله استفاده شوند. ترکیب آنها با سایر تکنیکهای تحلیل تکنیکال مانند الگوهای قیمتی، حمایت و مقاومت و فیبوناچی، میتواند دقت پیشبینیهای شما را به طرز چشمگیری افزایش دهد.