عصر ایران؛ سروش بامداد- شمارۀ تازه (شهریور) ماهنامۀ «مدیریت ارتباطات» در واقع ویژهنامهای است که کارنامۀ یک سالۀ سید ستار هاشمی وزیر ارتباطات و اطلاعات فناوری در دولت مسعود پزشکیان را بررسیده است.
در یادداشت آغازین با دیدگاه اصلی ماهنامۀ تخصصی ارتباطات دربارۀ موضوع آشنا میشویم و در مطالب بعدی با قلمهای مختلف جنبههای دیگر هم شرح داده شده است. آن دیدگاه این است:
«هر چند هنوز زود است دربارۀ موفقیت یا ناکامی ستار هاشمی قضاوت قطعی شود اما برخی اقدامات و دستاوردهای مشخص را نمیتوان نادیده گرفت و یکی از نخستین نشانههای تغییر نحوۀ مواجهۀ وزارت ارتباطات با سیاست فیلترینگ بود. بر خلاف دورۀ قبل [دولت ابراهیم رییسی] که وزیر عملا خود را مجری محض تصمیمات شورای عالی فضای مجازی میدانست ستار هاشمی کوشید نقش فعالتری ایفا کند و با همکاری کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه برخی محدودیتها را تعدیل کرد و در مواردی از رفع فیلتر سخن گفت. هر چند هنوز این تغییرات به بحث انتظارات عمومی نرسیده اما نشان میدهد وزارتخانه از موضع انفعال فاصله گرفته و در حال آزمون جدیدی است.»
این دیدگاه البته نگرانی خود را از یک موضوع پنهان نکرده و آن هم تقلیل وزارت ارتباطات به بحث فیلترینگ است «چرا که اگر تمام دوران باقیماندۀ وزارت او هم مصروف بحث فیلترینگ شود ایدههای او مانند دیپلماسی فناوری، توسعۀ اقتصاد دیجیتال و توسعۀ زیرساخت ها یا ناقص میماند یا به سختی اجرا خواهد شد.»
جذابیت یادداشت البته بیشتر به خاطر تیتر آن است: «لحظۀ کایروتیک ستار هاشمی» و البته نویسنده فرض را بر این گذاشته که «لحظۀ کایروتیک» برای مخاطب آشناست.
همین تعبیر را در یادداشت دکتر فرزاد نعمتی پژوهشگر علوم سیاسی هم شاهدیم با این تفاوت که اولا به صورت سؤالی مطرح کرده (آیا لحظۀ کایروتیک از دست رفته است؟) و ثانیا توضیح داده است:
«ارسطو اصطلاحی دارد به نام کایروس که بر لحظۀ طلایییی دلالت دارد که کمانگیر در نهایت تمرکز نفس را در سینه حبس میکند، زه را میکشد و تیر را پرتاب میکند. از این زاویه سیاست یعنی ستیز و سازشنابههنگام و متأسفانه شواهد و قراین نشانگر آن است که دولت لحظۀ کایروتیک خود را از دست داده و با پیشآمدهای نامنتظرهای چون جنگ 12 روزه امروز حتی دیگر در انجام صحیح وظایف پیشین خود نیز دچار مشکل شده است»
نویسنده در عین نگرانی از خلع ید از وزارتخانه تعریف ژاک دریدا از سیاست را یادآور میشود: «سیاست یعنی تصمیم و تدبیر در شرایط فقدان تصمیم و تدبیر».
شاید منظور این است که هر چه سریعتر باید در رفع فیلترینگ تصمیم گرفته شود چون لحظۀ کایروتیک یا طلایی در حال از دست رفتن است (اگر از دست نرفته باشد).
علی ورامینی سردبیر مجله هم معتقد است کار ستار هاشمی از دیگر وزیران دولت چهاردهم دشوارتر است و برای یادداشت خود از این تعبیر استفاده کرده: «مانده میان مسجد و میخانه».
آقای ورامینی که در حوزه ادبیات هم صاحبنظر و اثر است ارتباطات و ادبیات را به هم پیوند زده و در پایان نوشتۀ خود آورده است: «ظاهرا این وزارتخانۀ تکنوکرات که واضحا دربرابر فیلترینگ و هر رگولاتوری غیر اصولی و انحصاری ایستادگی میکند مورد غضب افراد و گروههای تندروست. در واقع این وزارتخانه مصداق این شعر عطار شده:
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر منِ مسکین حرام است!»
طبعا در این معرفی گذرا قرار نیست به تمام مطالب اشاره کنیم و غرض تنها این یادآوری است که هنوز باید با مجلات چاپی و کاغذی ارتباط داشت حتی اگر آن نشریه خود دربارۀ حوزۀ دیجیتال باشد با این شعار که به مخاطب کمک میکند تا از جهان جدید که همانا جهان ارتباطات است، سر درآوَرَد.
با این حال چون این متن در یک تارنما منتشر میشود اشاره به مقالهای درباره سئو هم مفید است : «سئو مرده است، به جیایاو سلام کنید!»
[علامت تعجب البته از نویسنده این سطور است چون گویا سردبیر «مدیریت ارتباطات» چندان به این علامت علاقه ندارد که هر چند زیادِ آن مناسب نیست و باید اجازه داد خود مخاطب اظهار شگفتی کند یا تنها برای خطاب به کار رود ولی اینجا می تواند بنشیند چون دارد خبر از مرگ سئو و جایگزینی مقولهای دیگر میدهد. ]
چنان که نویسنده توضیح میدهد میدانیم مراد از سئو بهینهسازی برای موتورهای جستوجو و صنعتی 75 میلیارد دلاری است که خود را وقف بهبود نتایج اطمینانبخشتر و مؤثر از خزش گوگل در وبسایتها کرده بود؛ صافییی که تقریبا تمامیت وب از آن میگذشت.
نویسنده اما بعد از توضیحات تخصصی که در خود مقاله به زبان روشن آمده در ادامه آورده است: دوران سئو به سر آمده و از جهان جدیدی سخن گفته است: جیایاو. سرواژۀ سه کلمۀ انگلیسی که برگردان آنها میشود: بهینهسازی برای موتور مولد (که احتمالا به زودی از آن به عنوان جئو یاد خواهد شد که تلفظ آسانتری دارد و به سئو هم نزدیک است).
جان کلام نویسنده این است: «اگر میخواهید در تیررس موتورهای هوشمند مولد قرار بگیرید باید محتوای خود را با همین هدف تولید کنید. محتوای عصر سئو اغلب پرگو و مطول بود و این برای هوش مصنوعی جذابیتی ندارد. حالا تولید کنندگان محتوا و ناشران باید محتوا را به گونه ای ساختارمند کنند که به راحتی قابل تبدیل به تکه های قابل استناد باشد با هویت نویسندۀ مشخص»
.
اگر بخواهیم به بحث اصلی ماهنامه بازگردیم که یکی رفع فیلترینگ است و دیگری کارنامۀ وزیر ارتباطات به نوشتههای دو روزنامهنگار دیگر میتوان اشاره کرد: یکی سید عبدالجواد موسوی و دیگری مهرداد خدیر.
متن سید عبدالجواد به سید ستار، قالب نامه دارد و جالب این که سهوا به جای ستار هاشمی نوشته ستار بهشتی و همین نشان میدهد ذهن نویسنده تا چه حد درگیر اتفاقات سیاسی است که تا ستار نوشته سراغ بهشتی رفته است!
این اشتباه ناخواسته یادآور کسانی است که تا میگفتی فرقه در ادامه میگفتند ضاله و تا سیدی کلمۀ مستهجن را دنبال آن تصور میکردند در حالی که نه هر ستاری عبدالحسن ستارپور است مشهور به ستار و نه ستار بهشتی مرحوم بلکه میتواند ستار هاشمی باشد؛ متخصص هوش مصنوعی که به جای پژوهش و تدریس این فناوری مدرن درگیر مجاب کردن کار یک شورای غیر انتخابی برای رفع فیلترینگ است و شاید به خاطر همین وضعیت باشد که روزنامهنگار خوشقلم - عبدالجواد موسوی- نوشته است: هیچ وقت دوست نداشتم جای شما باشم. با این حال بارها و بارها به این فکر کردهام که اگر جای شما بودم چه میکردم. فکر کردن به وضعیتی که شما در آن گرفتار آمده اید خالم را بد میکند و این را گفتم تا بدانید کنار گود ننشستهام و بی آن که بدانم در میانۀ گود چه میگذرد فریاد سردهم: لنگش کن! ( اینجا هم البته علامت تعجب ندارد و گمان میکنم این یکی کار ویراستار باشد نه سردبیر).
مهرداد خدیر هم اتفاقا به دشواری کار ستار هاشمی پرداخته و نوشته است:
درست است که بخش اصلی وعدۀ رییسجمهور پزشکیان دربارۀ رفع فیلترینگ محقق نشده و آقای ابطحی هم اصطلاح «تسویف» را برای امروز و فردا کردنها به کار میبرد، اما ستار هاشمی طرف ماهیهاست و عجالتاً همین مهم است؛ تعبیری که باید دربارۀ آن توضیح داد:
20 سال پیشتر که تلویزیون برنامۀ صندلی داغ را با اجرای داریوش کاردان پخش میکرد، یک بار محمد صالحعلاء ترانهسرا و شاعر، میهمان برنامه بود. در پایان فیلمی پخش شد که در آن صیادان توری بزرگ به دریا افکنده بودند و ماهیان برای نجات خود و رهایی از دست صیادان تکاپو میکردند. وقتی از ترانهسرا خواسته شد نظر خود را دربارۀ آن فیلم بگوید، بیدرنگ پاسخ داد: «من طرف ماهیهام!»