نرگس کیانی: برگزاری کنسرت خیابانی اگرچه در هر کجای دیگر دنیا میتواند تنها یک رویداد فرهنگی باشد اما در ایران به کمک قطبیدگی شبکههای اجتماعی تبدیل منبعی متنباز میشود و برای تفاسیر سیاسی رادیکال مورد استفاده یا به عبارت بهتر، مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. در چنین فضایی به جای تمرکز روی مسئله و بافتار اصلی، روی شخصیتها تمرکز و مسئله شخصیتمحور میشود. پس هم همایون شجریان، هم پدرش، محمدرضا شجریان همدستان حاکمیت در عادیسازی فضا لقب میگیرند و کار تا آنجا بالا میگیرد که مخالفانشان به کمتر از فحشهای رکیک رضایت نمیدهند. احسان امینی، کارشناس حوزه سیاستگذاری فرهنگی و حکمرانی فضای مجازی با توجه به مطالعاتش در گفتوگو با خبرآنلاین از سه زاویه به این موضوع میپردازد. چراکه خاستگاه اتفاق رخداده برای همایون شجریان هم فرهنگی بود و هم پیامدهایی گستردهدامن در فضای مجازی داشت و ازجمله نمونههای بارز اما تلخ کارکردهای جدید شبکههای اجتماعی در جامعه ما به شمار میآید.
تبدیل کنسرت خیابانی به منبعی متنباز برای تفاسیر سیاسی رادیکال
احسان امینی، کارشناس حوزه سیاستگذاری فرهنگی و حکمرانی فضای مجازی در گفتوگو با خبرآنلاین در این مورد گفت: «من با توجه به مطالعاتم در حوزه سیاستگذاری فرهنگی و حکمرانی فضای مجازی از سه زاویه به این موضوع میپردازم. چراکه خاستگاه اتفاق رخداده برای همایون شجریان هم فرهنگی بود و هم پیامدهایی گستردهدامن در فضای مجازی داشت و ازجمله نمونههای بارز اما تلخ کارکردهای جدید شبکههای اجتماعی در جامعه ما به شمار میآید. به عقیده من، ما برای درک آنچه پیش آمد باید به ویژگیهای ساختاری فضای مجازی توجه کنیم. یکی از این ویژگیها، سرعت سرسامآور انتشار و منطق ویروسی فضای مجازی است. در این فضا، روایتها و قضاوتها با چنان سرعتی منتشر میشوند که اساسا جامعه هدف فرصتی برای تامل، راستیآزمایی و تفکر عمیق پیدا نمیکند. به عبارت دیگر، فرد یا گروه هدف، پیش از آن که فرصت دفاع یا توضیح پیدا کند، برچسب میخورد و متهم میشود. این برچسب یا اتهام بهواسطه هزاران بار بازنشر، نزد بخشی از افکار عمومی عملا به برساختی رسانهای و حقیقتی پذیرفتهشده تبدیل میشود. این اتفاق را میتوان تحت عنوان «دادگاه صحرایی آنلاین» توضیح داد. جایی که حکم نهایی پیش از بررسی شواهد صادر میشود. این اولین ویژگی ساختاری فضای مجازی و بخشی از اتفاقی بود که برای همایون شجریان رخ داد.»
ویژگی دوم فضای مجازی، به عقیده احسان امینی «فروریختن بافتار و از بین رفتن کانتکست و تبدیل شدن آن به امری دیگر» است. او با اشاره به این ویژگی ادامه داد: «در مثال همایون شجریان، برگزاری کنسرت خیابانی در هر کجای دنیا از بافتاری مشخص برخوردار است، به عبارت دیگر در زمان و مکانی مشخص با مخاطب و هدفی معین برگزار میشود. اما در کشور ما این کنش فرهنگی، در فضای مجازی عملا بافتار اصلی خود را از دست میدهد، در معرض قضاوت میلیونها کاربر با زمینههای فکری و دیدگاههای متفاوت قرار میگیرد و تبدیل به امری دیگر میشود. پس یک رویداد فرهنگی تبدیل به منبعی متنباز میشود و برای تفاسیر سیاسی رادیکال مورد استفاده یا به عبارت بهتر، مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. در چنین فضایی که رویداد فرهنگی معنای اصلی خود را از دست میدهد مشاهده میکنیم که به جای تمرکز روی مسئله و بافتار اصلی، روی شخصیتها تمرکز و مسئله شخصیتمحور میشود.»
ویژگی سوم فضای مجازی، از نظر احسان امینی، مرجعیتزدایی و تخریب سرمایه نمادین است. او در این مورد توضیح داد: «در گذشته مراجع فکری و فرهنگی مانند منتقدان هنری، روزنامهنگاران، اساتید دانشگاه و در مجموع قشر فرهیخته بودند که در شکلدهی افکار عمومی ایفای نقش میکردند اما امروز الگوریتمهای شبکه اجتماعی، منطق لایک، بازنشر و ابزارهایی از این قبیل مرجعیت آن قشر را تضعیف کرده است. در حال حاضر یک چهره فرهنگی با دههها اعتبار و سرمایه نمادین عظیم، در عرض چند ساعت توسط موجی از کاربران ناشناس و هیجانزده اعتبارزدایی میشود و سرمایهاش از بین میرود. این فرآیند و کارکرد فضای مجازی موجب شده است تخریب چهرهها و ترور شخصیتها تبدیل به اقدامی بیهزینه یا بسیار کمهزینه شود. هرچند، فارغ از آنچه برای همایون شجریان رخ داد، طی یک بررسی عمیقتر و دقیقتر مشخص میشود که نمیتوان با قطعیت گفت حتما چنین است. درواقع در تطبیق مباحث مطرحشده در فضای مجازی با جامعه به لحاظ روششناسی میتوان مشاهده کرد که این مباحث الزاما کل جامعه را نمایندگی نمیکند. درواقع روشهای مورد استفاده در حوزه افکارسنجی و نظرسنجی معتبرتر از روشهای دادهکاوی حوزه فضای مجازی است.»
دوقطبیسازها: حباب فیلتر، سرایت عاطفی و اقتصاد توجه
او با خاتمه دادن به بحث نخست خود، درخصصوص چرایی دوقطبیهای پدیدآمده در فضای مجازی به این نکته اشاره کرد که ما در زمینه سازوکارهای طراحی پلتفرمها با مباحثی تخصصی مواجهایم.
امینی اشاره کرد: «در نظر داشته باشید که یکی از کارکردهای الگوریتمهای شبکههای اجتماعی شکلدهی به اتاقهای پژواک است. کار این الگوریتمها به حداکثر رساندن درگیری کاربر و بالا بردن یوزر اینگیجمنت است. پس به گونهای طراحی شدهاند که با در معرض دید قرار دادن محتوای هیجانی، تفرقهافکن و رادیکال؛ مواردی که بیشترین لایک، کامنت و بازنشر را به خود اختصاص میدهند، زمانی را که کاربر در پلتفرم وقت میگذراند بیشتر و بیشتر کنند. ضمن این که به طور خودکار شما را در معرض دیدگاههایی قرار میدهند که شبیه به دیدگاه خودتان است. وضعیتی که ما آن را تحت عنوان مفهوم «حباب فیلتر» توضیح میدهیم. به این معنا که منِ نوعی به عنوان کاربر شبکههای اجتماعی، صرفا محتوای مورد علاقهام را میبینم و برای همین تصور میکنند همه به همان صورتی فکر میکنند که من فکر میکنم. در صورتی که این گونه نیست و دلیل این تصور صرفا آن است که من در معرض محتواهای دیگر قرار نگرفتهام. در چنین فضایی یک گروه به این باور میرسد که همه با او همنظر و بهعنوان مثال مخالف برگزاری کنسرت خیابانی همایون شجریان هستند و گروه دیگر نتیجه میگیرد که همه موافق برگزاری این رویداد هستند. این سازوکار موجب تبدیل این گروهها به جزیرههای جدا از یک یکدیگر میشود که هیچ درک درستی از هم ندارند. اینجاست که منطق دوستودشمن شکل میگیرد و شما یا با ما هستید یا علیه ما. درنتیجه هیچ فضای میانی و موضع سومی به رسمیت شناخته نمیشود. پس رویدادی فرهنگی چون برگزاری کنسرت که ذاتا امری فراجناحی است تبدیل به امری جناحی و همایون شجریان متهم به همسویی با حاکمیت برای عادیسازی میشود. در چنین شرایطی آن چه از یاد میرود مقوله هنر برای هنر و هنر برای مردم است.»
کار دیگری که این الگوریتمها انجام میدهند، سرایت عاطفی است. در سرایت عاطفی، خشم، نفرت، بیاعتمادی و... به شکلی مسری از کاربری به کاربر دیگر منتقل میشود. امینی با اشاره به این نکته ادامه داد: «درنتیجه بهعنوان مثال، روایتهای منفی و بدبینانه در مورد یک رویداد فرهنگی بهسرعت تولید و توزیع میشوند و کاربران از هراس برچسب خوردن و برای همرنگ شدن با جماعت بلافاصله آن را میپذیرند یا در برابرش سکوت میکنند. مفهوم دیگری که در فضای پلتفرمها مورد توجه قرار دارد اقتصاد توجه است. فراموش نکنید پایهی پلتفرمها و مدل کسبوکار و درآمدشان بر جلب توجه استوار است و جنجال و دو قطبیسازی بیشترین توجه را به خود جلب میکند. همین یعنی بازدید بیشتر، داده بیشتر و در نهایت سود بیشتر برای پلتفرم. بنابراین خود این ساختار به طور ذاتی مشوق تندرویها و مانع شکلگیری گفتوگوهای آرام، منطقی، سازنده و همدلانه است.»
چه میتوان کرد؟ ارتقا سواد رسانه و شفافیت و ارتباط فعالانه نهادهای مسئول با مردم
در این خصوص که آیا فضای مجازی خود شکافهای اجتماعی را خلق میکند یا صرفا تقویتکننده و تشدیدکننده این فضاست، نظرات مختلفی وجود دارد. به نظر امینی، هر دو عقیده میتواند درست باشد. او در این مورد گفت: «یعنی فضای مجازی هم میتواند شکافهایی را خلق و هم شکافهای موجود را تقویت کند. درواقع در موضوعات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... موضوعات مختلفی که در آنها با شکاف اجتماعی مواجهایم، فضای مجازی تبدیل به کاتالیزوری برای تقویت شکافها میشود. در چنین فضاییست که باید رویکردی چندلایه و هوشمندانه به کار گرفت. ما از یک سو باید سواد رسانهای، سواد فضای مجازی را در همه سطوح تقویت کنیم. چه سواد رسانهای مخاطب و کاربری را که از فضای مجازی به عنوان مصرفکننده نهایی استفاده میکند، چه سواد رسانهای نخبگانی را که در این خصوص اظهارنظر میکنند و چه سواد رسانهای مدیران فرهنگی را که تصمیمگیر این حوزهاند. در مورد مثالی که اخیرا به وجود آمد اما ما شاهد سوءمدیریت بودیم. درواقع اطلاعرسانی در مورد آن، بدون هیچگونه تفکری درخصوص پیوستهای فضای مجازیاش انجام شد. پیوستهای اطلاعرسانی و رسانهای و این که این پیوستها چهطور باید مدیریت شوند؟ پس ما باید به سمت ارتقاء و فراگیر کردن سواد رسانهای برویم.»
او با اشاره به این که نکته دیگر شفافیت و ارتباط فعالانه نهادهای مسئول است، ادامه داد: «توجه داشته باشید که علت بسیاری از بحرانهای آنلاین، خلاهای اطلاعاتی است و این نهادهای فرهنگی و حتی خود هنرمندان هستند که باید از این موضع واکنشی خارج و به کنشگران فعال تبدیل شوند. درواقع اگر ارتباطی شفاف، مستمر و صادقانه با مردم وجود داشته باشد، نه خلاء اطلاعاتی شکل میگیرد و نه موجهای تخریبی یا حداقل به میزان زیادی کاهش پیدا میکند.»
به نظر احسان امینی، نکته آخر سیاستگذاری هوشمند آیندهنگر است. یعنی ما باید به این سمت برویم که به شکلی پیشدستانه پیوستهای اطلاعرسانی را در حوزههای مختلف از قبل در نظر بگیریم و بهعنوان مثال وقتی میخواهیم کنسرتی برگزار کنیم بدانیم که چهطور و چه زمانی و توسط چه کسی اطلاع رسانی کنیم و اساسا قبل از هماهنگی اطلاع رسانی نکنیم.
۵۹۲۲۴۲