به گزارش اقتصادنیوز، دولت ترامپ با تکیه بر تعرفهها و کاهش هزینهها، در تلاش برای تحقق وعده بهبود وضعیت اقتصادی است، اما در مقابل، این سیاستها منجر به افزایش فشارهای اقتصادی، تضعیف نهادهای حیاتی و کاهش خدمات عمومی در آمریکا شده است. پیامدهای منفی این رویکرد در سلامت، امنیت و کیفیت زندگی مردم کاملا مشهود است.
پیتر ونر و رابرت پی.بشل جونیور در آتلانتیک نوشته اند: میلیون ها آمریکایی با این امید که دونالد ترامپ رئیس جمهوری باکفایت است به او رای دادند. بسیاری ترجیح دادند تا از اینکه ترامپ به عنوان یک مجرم تجاری شناخته شدهاست یا از نقش او و حامیانش در حمله به ساختمان کنگره در سال 2021 برای اعتراض به نتایج انتخابات قبلی، چشمپوشی کنند؛ عدهای نیز نگران بودند که او تهدیدی برای دموکراسی کشور باشد، اما نهایتا همگی این افراد به دونالد ترامپ رای دادند؛ چرا که همگی خود را به باکفایتی ترامپ قانع کرده و باور داشتند که با روی کارآمدن او، آمریکا به کشور بهتری برای زندگی تبدیل خواهد شد.
در نظرسنجی که توسط دو دموکرات آمریکایی به نامهای داگلاس شوئن و کارلی کوپرمن اندکی پس از انتخابات دوره جدید صورت گرفت، 11 درصد رای دهندگان اعلام کردند که در مقایسه با دولت بایدن، اعتماد کمتری نسبت به دقیق بودن اطلاعات منتشر شده از جانب دولت دارند. با این حال، همین گروه از رأیدهندگان با اختلاف ۱۰ درصد معتقد بودند که دولت ترامپ در انجام امور مؤثرتر عمل کرده است.
گردآورندگان نظرسنجی در تحلیل نتایج حاصل شده، نوشتهاند: به نظر میرسد در این دوره از انتخابات، رای دهندگان باکفایت بودن و موثربودن را بر حمایت از دموکراسی ترجیح دادهاند، و علیرغم بدبینی عمیق نسبت به نهادهای دولت ترامپ، محتاطانه خوشبیناند که دولت تازهوارد در ارائه راهحلهای عملی و اثربخش مؤثر عمل خواهد کرد.
با اینحال، کمی بیش از شش ماه از آغاز دوردوم ریاست جمهوری ترامپ، اعتماد عمومی به توانایی او به عنوان رئیس اجرایی دولت، درحال فروپاشی است. در نظر سنجی که توسط اسوشیتدپرس صورت گرفت، تنها حدود یکچهارم بزرگسالان آمریکایی سیاستهای ترامپ را آنها موثر در زندگی خود میدانند است و تقریباً نیمی دیگر معتقد اند که سیاستهای او بیشتر موجب آسیب به زندگی آنها شدهاست. نکته قابل توجه این است که ترامپ در هیچ یک از موضوعات این نظرسنجی از جمله اقتصاد، مهاجرت، و کاهش هزینههای دولت، موفق به کسب اکثریت حمایت عمومی نشده است.
شمار دیگری از مردم نیز بر این باورند که او درکی نسبت به مشکلات مردم ندارد.
نظرات متفاوت درباره سیاستهای ترامپ در حالی مطرح است که او در تحقق وعدههای کلیدی انتخاباتی خود با مشکلاتی مواجه است؛ از جمله کاهش هزینههای طبقه کارگر آمریکا، حفظ برنامههای محبوب رفاه اجتماعی، پایان دادن به جنگهای خارجی و کاهش هزینههای دولتی که هیچکدام چندان به نتیجه نرسیدهاند.
طبق گزارش آسوشیتدپرس، میزان تورم آمریکا در ماه گذشته به بالاترین سطح خود از فوریه رسید، چرا که تعرفههای گسترده ترامپ، قیمت کالاهای مختلف از جمله مواد غذایی، پوشاک، مبلمان و لوازم خانگی را افزایش داده است.
با توجه به نتایج، تصویری منفی از ترامپ در حال تثبیت شدن در جامعه آمریکا است. میزان محبوبیت او در جدیدترین نظرسنجی گالوپ به ۳۷ درصد رسیده که کمترین میزان در این دوره است و تنها کمی بالاتر از کمترین رکورد تاریخیش یعنی ۳۴ درصد در پایان دوره اول ریاستجمهوریاش است. آمریکاییها از قبل به فساد ترامپ اطلاع داشتند و حاضر بودند آن را تحمل کنند، اما اکنون باور دارند که او رئیس جمهوری بیکفایت است، باوری که در سیاست آمریکا، «گناهی نابخشودنی» بهشمار میآید.
اثرات افزایش تعرفههای ترامپ در حوزه اقتصاد که که اغلب بدون دلیل منطقی اعلام شد و سپس تغییر کرد، تازه بر اقتصاد آمریکا درحال پدیدار شدن هستند. این درحالیاست که اثرات اقتصادی تعرفههای بیشتر هنوز اجرایی نشدهاست. به نظر میرسد که اقتصاد آمریکا درحال تضعیف شدن است. قیمت تمام شده برای مصرف کنندگان نسبت به سال گذشته ۲.۶ درصد افزایش داشته که باعث شده بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) علیرغم فشار شدید ترامپ، نرخ بهره را کاهش ندهد. بیش از نیمی از آمریکاییها میگویند هزینه مواد غذایی اکنون منبع اصلی استرس در زندگیشان است.
گزارشها از وضعیت اشتغال در ماه جولای نیز تنها نشاندهنده افزایش ۷۳ هزار شغل بود که نشانهای از تضعیف بازار کار است. نرخ بیکاری نیز در به ۴.۲ درصد افزایش داشته است، بسیاری از صنایع نیروی جدید استخدام نمیکنند و نرخ استخدام در کشور نزدیک به کمترین سطح دهه اخیر رسیده است. مشتریان نیز تمایل دارند تا خریدهای بزرگ و بلندمدت خود را به تعویق بیاندازند.
رئیس کمیسیون اروپا، اورسولا فون در بیانیهای نتیجه تعرفههای جدید ترامپ را «اختلال در زنجیرههای تأمین مهم ترانس آتلانتیک»عنوان کرد که درنهایت به ضرر کسبوکارها، مصرفکنندگان و بیماران در هر دو طرف اقیانوس اطلس خواهد بود.
مقامات دولت ترامپ امیدوارند که تعرفههای ترامپ نه تنها منجر به تورم که موجب درآمد زیاد برای دولت به منظور جبران کسری بودجه شود. همچنین معتقداند که این امر میتواند باعث رونق تولید و سرمایهگذاری در آمریکا شود.
نتیجه واقعی اما بهزودی برای مردم عادی روشن خواهد شد، و آنها نتیجهگیری میکنند که این سیاستها بیشتر مفید بودهاند یا آسیب زننده؟
اقتصاد تنها مولفهای نیست که از سیاستهای ترامپ متضرر میشود، پیشبینی میشود که در طول کمتر از یک دهه، بیش از ۱۰ میلیون آمریکایی بیمه درمانی خود را از دست بدهند، بهویژه در مناطق روستایی و آسیبپذیر. کاهش نیروی کار و اداره تأمین اجتماعی باعث طولانیتر شدن زمان دریافت مالیات و خدمات بازنشستگی خواهد شد و سالمندان روستایی را بیش از همه تحت فشار قرار خواهد داد.
دولت ترامپ بودجه برخی موسسات تحقیقاتی مهم را به شدت کاهش داده است که در نتیجه نزدیک به ۲۵۰۰ پروژه تحقیقاتی متوقف یا به تعویق افتادهاند. اغلب این پروژه ها با نوعی بر سلامت عمومی و پیشگیری بیماریها ارتباط دارند..
از سوی دیگر، تلاشهای ضدفساد در دولت به شدت تضعیف شده است. اجرای قانون مبارزه با فساد خارجی متوقف شده و چند برنامه مهم دادستانی برای مقابله با فساد و بازپسگیری اموال از افراد فاسد خاتمه یافته است. همچنین تعدادی از بازرسهای کل که مسئول مقابله با فساد و سوءاستفاده بودند، برکنار یا تنزل درجه داده شدهاند.
ترامپ با احاطه کردن خود توسط افرادی که به کارکنان حرفهای دولتی به چشم «دشمن» نگاه میکنند، باعث نابودی ساختارهای دولتی شده است. در همین حال، با تصویب یک لایحه بزرگ که سه تریلیون دلار به بدهی ملی اضافه میکند، سیاستهای مالی دولت بسیار ناپایدار است.
دموکراتها باید این وضعیت را با تمرکز بر ناکارآمدی و ناتوانی دولت ترامپ نشان دهند. آنها باید روایتهای انسانی و واقعی از آسیبهای وارد شده به مردم عادی را پررنگ کنند؛ مثل تأخیر در درمان بیماران سرطانی بهخاطر قطع ، بحران بهداشت عمومی ناشی از انتشار نظریههای ضدواکسن توسط برخی مقامات، افزایش هزینههای کشاورزان به دلیل تعرفهها، و نابودی کسبوکارها به خاطر عملیات شدید مهاجرتی
ترامپ بیش از هزار و 200 روز دیگر در قدرت باقی خواهد ماند و هیچ نشانهای از بهبود یا همدلی در عملکردش دیده نمیشود. دموکراتها باید این واقعیتها را با حساسیت و قوت مطرح کنند تا مردم بدانند سیاستهای کنونی چگونه زندگیشان را خراب کرده است.
ترامپ و تیمش همانند شخصیتهای بیمسئولیت داستان «گتسبی بزرگ» هستند که با بیمبالاتی همه چیز را ویران کرده و بعد فرار میکنند، در حالی که دیگران باید هزینه و پیامدهای آن را تحمل کنند.