ویرانی ۱۸ درصد از مکان‌ های تاریخی مشروطه

عصر ایران چهارشنبه 15 مرداد 1404 - 09:01
با وجود اینکه بخش زیادی از نشانه‌های مشروطه در تهران از میان رفته، اما هنوز دو شاهد زنده وقایع آن‌ دوره تاریخی را به‌یاد دارند؛ دو درخت کهنسال.

جنبش مشروطه 119 سالگی خود را در حالی پشت‌سر می‌گذارد که امسال در تهران برای گرامیداشت این روز تنها یک مراسم برگزار شد. نشست «شب تهران تب‌آلود» به‌بهانه انتشار کتابی از حمیدرضا حسینی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ که به‌تازگی منتشر شده و در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است، برگزار شد.

به گزارش هم‌میهن، او در این کتاب ۳۰ مکان تاریخی مرتبط با رویدادهای جنبش مشروطه را معرفی کرده است. ۶۴ درصد از این مکان‌ها هنوز با اندکی دگرگونی پابرجا هستند، ۱۰ درصد به‌طور کامل تجدید بنا شده‌اند، پنج درصد نیمه‌ویران‌اند، ۱۸ درصد به‌کلی از میان رفته‌اند و ۳ درصد وضعیت نامشخص دارند.

در این نشست ریشه‌ها، اهداف و آرمان‌های جنبش مشروطه بررسی و نقش مکان‌های تاریخی در زیست اجتماعی و شهر واکاوی شد.  رضا دبیرنژاد، رئیس موزه هنرهای معاصر ایران بر این‌باور است که روایت‌ها هستند که مکان‌های تاریخی را رویدادمحور می‌کنند و به آنها معنا می‌بخشند و به همین دلیل هم نقش راویان شهری یا همان فعالان گردشگری شهری را در این زمینه بسیار مهم می‌داند.

به اعتقاد او، روایت‌هاست که میراث شهری را می‌سازد و ارزش‌های نهفته و معناهای شهری را به هم پیوند می‌زند. علیرضا مولایی، استاد تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی هم آرمان تمام انقلاب‌های مدرن را آزادی و عدالت می‌داند: «تمام انقلاب‌های جهان جدید، عمدتاً ماهیتی سکولار داشته‌اند.» او بر این‌باور است که ارتباط میان روشنفکران و روحانیت، عامل پیروزی انقلاب مشروطه بود اما بخشی از روحانیت نتوانسته بود ابعاد و آرمان‌های این انقلاب را به‌درستی درک کند و به همین دلیل هم درنهایت از آن فاصله گرفت.

«تهران امروز نه شهر زیبایی است، نه هوای خوبی دارد، نه آب و برق پایداری دارد و نه از نظر زیرساخت‌ها و سرانه‌ها شرایط یک زندگی باکیفیت شهری را فراهم می‌کند و محیط امنی هم ندارد. اما موضوعی که باعث می‌‌شود ما همچنان به تهران تعلق‌خاطر داشته باشیم و به آن افتخار کنیم، رسوب‌گذاری دوره‌های تاریخی در این شهر است.» 

اینها را حمیدرضا حسینی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ در نشستی که به‌بهانه کتاب اخیرش با نام «تهران تب‌آلود» برگزار شد، گفت. او معتقد است که مکان‌های تاریخی «یادآور» هستند: «مثلاً در همین تهران میدان بهارستان همیشه یادآور مشروطیت ایران و نهضت ملی‌شدن نفت ایران است، یا برج آزادی یادآور جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و همینطور حوادث مربوط به انقلاب سال ۱۳۵۷ است و مدرسه دارالفنون،‌ یادآور امیرکبیر و اصلاحاتش و فرجام تلخی که امیر پیدا کرد.»

به باور او مکان‌های تاریخی شوق، انگیزه و آمادگی آموختن از تاریخ را ایجاد می‌کنند و درنهایت بناهای تاریخی، هویت‌بخش‌اند: «همه کشورهایی که مانند ما صاحب تاریخ و فرهنگ غنی‌اند، کشورهایی مانند ترکیه، هندوستان، چین، روسیه، فرانسه یا ایتالیا، از این منبع بهره‌های اقتصادی فراوانی می‌برند. اما ما در کشورمان توجه کافی به این موضوع نداریم و نتوانستیم این ظرفیت را از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآوریم.» 

او در ادامه مکان‌های تاریخی را به دو بخش تقسیم کرد؛ بخشی که جایگاه و اهمیت تاریخی آنها در ظاهرشان هویداست و بخشی که ظاهرشان لزوماً ما را به تاریخی‌بودن و اهمیت‌شان دلالت نمی‌دهد: «ارزش تاریخی تخت جمشید یا گنبد سلطانیه یا مسجد جامع عتیق اصفهان نیازمند توضیح نیست و همه به‌محض دیدن این بناها متوجه ارزش و اهمیت آنها می‌شوند. اما کسانی که در بازار مسجد جامع تهران قدم می‌زنند، امکان ندارد بتوانند حدس بزنند که این بازار قتلگاه مشروطه‌خواهان تهرانی بوده و یکی از اتفاقات تاثیرگذار در انقلاب مشروطه ایران در این بازار اتفاق افتاده است.»

او خانه بهبهانی را نمونه بعدی چنین مکان‌هایی دانست: «بخش عمده‌ای از رویدادهای مشروطه در مکان‌های مذهبی رخ داد. علما، بازرگانان و روشنفکران در این مکان‌ها گرد می‌آمدند تا مردم را برای مقاومت در برابر حکومت بسیج کنند. خانه آیت‌الله بهبهانی یکی از این مکان‌هاست؛ جایی که رهبران مشروطه به مشورت می‌پرداختند و حتی درباره پیش‌نویس قانون اساسی بحث می‌کردند. ترور بهبهانی در همین خانه رخ داد و پس از آن، ستارخان، باقرخان و دیگر بزرگان مشروطه در مراسم سوگواری او حاضر شدند. متأسفانه بخش‌هایی از این خانه در دهه 70 تخریب و به پاساژ تبدیل شد و امروز بخش باقی‌مانده آن به انبار کالا بدل شده است.»

او این مکان‌ها را مانند معادنی کشف‌نشده می‌داند که ارزش آنها به‌دلیل تعلق به اشخاص تاثیرگذار یا میزبانی از رویدادهای تاریخی است. به همین دلیل هم بر این‌باور است که یکی از شاخه‌های مطالعات تاریخی، پژوهش درباره مکان رویدادها و کشف و معرفی آنهاست تا راه برای بروز کارکردهای مهمی که در عرصه عمومی دارند، باز شود.

او در پژوهش خود، ۳۰ مکان مهم را که محل وقوع بخش عمده‌ای از رویدادهای مشروطه بودند، شناسایی کرده: «از این میان، ۶۴ درصد هنوز با اندکی دگرگونی پابرجا هستند، ۱۰ درصد به‌طور کامل تجدیدبنا شده‌اند (مانند دارالفنون که در دوره پهلوی اول بازسازی شد)، ۵ درصد نیمه‌ویران‌اند، ۱۸ درصد به‌کلی از میان رفته‌اند و ۳ درصد وضعیت نامشخص دارند.»

به گفته حسینی، اهمیت این مکان‌ها تنها در بُعد تاریخی نیست؛ بلکه آن‌ها اسناد زنده‌ای برای تحقیق و سنجش صحت روایت‌های تاریخی محسوب می‌شوند: «بررسی میدانی مکان‌ها گاه به تصحیح روایت‌ها کمک می‌کند. برای مثال، در ماجرای «کشتار مسجد جامع بازار تهران» در منابع آمده است که بیش از 100 نفر کشته شدند اما با مشاهده فضای محدود مسجد و در نظر گرفتن توان اسلحه‌های غیراتوماتیک آن‌زمان، روشن شد که چنین آماری غیرممکن است و حداکثر کشته‌ها ۲۰ تا ۳۰ نفر بوده‌اند.»

او در ادامه از پژوهشگران تاریخ انتقاد کرد: «من نمی‌دانم چرا پژوهشگران و استادان تاریخ نسبت به مکان رویدادهای تاریخی بی‌علاقه‌اند یا بی‌اعتنایی می‌کنند و بیشتر باستان‌شناسان و معماران هستند که درباره مکان‌های تاریخی تحقیق می‌کنند.» به گفته او بیشتر افرادی که در حوزه معماری کار پژوهشی انجام می‌دهند، به معرفی مکان‌هایی که در فضاهای شهری قرار دارند، مبادرت می‌کنند. با وجود اینکه بخش زیادی از نشانه‌های مشروطه در تهران از میان رفته، اما هنوز دو شاهد زنده وقایع آن‌ دوره تاریخی را به‌یاد دارند؛ دو درخت کهنسال. یکی از آن‌ها درخت امامزاده یحیی است که کهن‌ترین درخت تهران با قدمتی حدود ۹۰۰ ساله است و دیگری، درخت توت صحن مسجد جامع عتیق بازار تهران است که روزگار مشروطه را به‌چشم دیده است.

آزادی و عدالت، آرمان‌هایی برای تمام انقلاب‌ها

تمام انقلاب‌های مدرن دارای دو آرمان بزرگ بوده‌اند؛ آزادی و عدالت. «انقلاب مشروطه ایران هر دو آرمان را دنبال می‌کرد و از این‌رو، یکی از پویاترین، جدی‌ترین و عمیق‌ترین جنبش‌های بشر معاصر به‌شمار می‌آید.» 

 این جمله را علیرضا مولایی، استاد تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی می‌گوید. او آرمان‌ها و اهداف جنبش مشروطه را مطالبات امروز می‌داند: «آرمان‌ها و ایده‌هایی که مشروطه‌خواهان پی می‌گرفتند، مهم‌ترین مطالبات انسان امروز نیز هست. از همین‌رو، جنبش مشروطه، هرچند دچار ناکامی تاریخی شد، اما هرگز شکست تاریخی نخورد. به‌باور من، انقلاب مشروطه جنبشی زنده، پویا و در حال تکوین است.»

مولایی با انتقاد از نبود توجه درخور به جنبش مشروطه گفت: «درباره انقلاب فرانسه گفته شده است که سالانه حدود ۵۰۰ جلد کتاب منتشر می‌شود؛ این آمار البته قدیمی است و گمان می‌کنم امروز بسیار بیشتر باشد و چندین هزار مقاله هم به زبان‌های مختلف نوشته شود. حال آنکه در ۱۱۹ سالی که از صدور فرمان مشروطه گذشته، بعید می‌دانم حتی ۱۱۹ جلد کتاب جدی و عمیق تحقیقی در این زمینه نوشته شده باشد. بنابراین دست ما درباره یکی از بزرگ‌ترین جنبش‌های مردمی در جهان جدید، دست‌کم در قاره آسیا، بسیار خالی است.»

به گفته او پارلمان ایران دومین پارلمان قاره آسیا بود و هم انقلاب مشروطه، هم تأسیس یک نظام دموکراتیک، تدوین قانون اساسی مشروطه ایران و مباحث مربوط به تفکیک قوا و مجموعه فرآیندهای این انقلاب، پس از ژاپن رخ داده است: «اما در سطح قاره آسیا، پس از ژاپن، نخستین نمونه بوده و در جهان اسلام نیز اولین بوده است. بنابراین کاری بسیار بزرگ محسوب می‌شود.» او بر این‌باور است که این انقلاب ـ هنگامی که آغاز شد ـ به دستاوردهایی رسید که جامعه آن‌روز ایران توانایی حفظ، پاسداشت، نگهبانی و گسترش آن‌ها را نداشت: «جامعه هنوز از ظرفیت لازم برای هضم، پرورش و به‌کارگیری چنین ارزش‌ها و آرمان‌هایی در مسیر زندگی اجتماعی و سیاسی خود برخوردار نبود.»

مولایی با اشاره به نقل‌قولی از ادوارد براون گفت: «انقلاب و مشروطه ایران، به‌ویژه پارلمان ایران، حتی قدرتمندتر از پارلمان انگلستان در آن روزگار بود؛ پارلمانی که انگلیسی‌ها با افتخار از آن به‌عنوان نخستین پارلمان جهان یاد می‌کردند. بعدها نیز بعضی سفرا و دیپلمات‌های انگلیسی گزارش دادند که این پارلمان پابه‌پای پارلمان بریتانیا کار می‌کند. این امر بسیار مهم است که پارلمانی با آن قدرت و درخشش، در 119 سال پیش، امروز به ضعیف‌ترین پارلمان ایران بدل شده است.» او در پاسخ به این سوال که چه شد از آن نقطه به اینجا رسیدیم، گفت: «وضعیتی پدید آمد که نه می‌توان روند این پارلمان را با پارلمان ژاپن مقایسه کرد، نه با پارلمان ترکیه و نه حتی با پارلمان کشورهای مستعمره‌ای که 60 سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه به پارلمان دست یافتند.»

به گفته او، موانع بزرگی در مسیر تحقق آرمان‌های مشروطه وجود داشت: «موانع بسیاری بر سر راه مطالعه عمیق، دقیق و بی‌طرفانه آکادمیک درباره انقلاب مشروطه وجود داشت. چراکه انقلاب بلافاصله پس از پیروزی، دستخوش مبارزات خشونت‌بار و کارشکنی‌های درباریان، خودکامگان و دخالت‌های خارجی شد. درنتیجه مشروطه‌خواهان نه فرصت تحقق آرمان‌های خود را یافتند، نه حتی فرصت نگارش روایت خود از انقلاب مشروطه را.» پژوهش و بازخوانی این رویداد تاریخی، نه در دوره پهلوی میسر شد و نه در دوران اخیر: «پس از انقلاب به‌جز یکی، دو سال نخست، روایت رسمی حاکمیت از مشروطه در حمایت از جریان مشروعه‌خواهان بود؛ جریانی نحیف که در کنار استبداد دربار ایستاد. این امر سبب شد که در دوران پس از انقلاب شرایط مساعدی برای مطالعه مشروطه پدید نیاید. تنها در دو یا سه دهه اخیر است که خوشبختانه مطالعات فراوانی با رهیافت‌ها و رویکردهای مختلف صورت می‌گیرد.»

او در ادامه درباره مواجهه با دو گونه رخداد تاریخی گفت: «حوادث و فرآیندها. حوادث، رویدادهایی هستند که به‌صورت متعارف در همه‌جا و همه‌زمان‌ها رخ می‌دهند؛ مانند تشکیل جلسه‌ای در مجلس، صدور فرمانی از سوی حکومت، بروز ترافیک در تهران یا تغییر نرخ ارز. این رخدادها آثار بلندمدت ندارند.» از سوی‌دیگر، فرآیندها، مجموعه‌ای از حوادث‌اند که به هم پیوند می‌خورند و در وقوع آن‌ها، رشته‌ای از علل بلندمدت و ساختاری دخالت دارند: «این‌ها در گذر زمان شکل می‌گیرند و ناگهانی رخ نمی‌دهند. هنگامی که از انقلاب سخن می‌گوییم، باید دست‌کم 50 تا 100سال پیش از آن را بررسی کنیم تا ریشه‌ها و زمینه‌های شکل‌گیری آن روشن شود.»

به گفته مولایی، مطالعه انقلاب‌ها به‌مثابه فرآیند، ضرورتی انکارناپذیر است: «درون یک انقلاب، مجموعه‌ای از حوادث متعارف تاریخی روی می‌دهد؛ از ظهور و سقوط حکومت‌ها، جنگ‌ها، خشونت‌ها، برکناری‌ها و روی کار آمدن‌ها، تا شادی‌ها و ناکامی‌ها. این مجموعه، کلکسیونی از تجربه‌های بشری است. چنین وضعیتی را، هم در انقلاب اسلامی، هم در انقلاب مشروطه می‌توان دید. از این‌رو، هنگامی که بحثی درباره ارتباط مکان و رخداد تاریخی می‌گشایید، درواقع درباره یک حادثه سخن می‌گویید که بخشی از یک فرآیند بزرگ‌تر است.»

او در پاسخ به سوال دیگری درباره جایگاه شیخ فضل‌الله نوری در جنبش مشروطه گفت: «در تاریخ‌نگاری مشروطه، شیخ فضل‌الله نوری در جایگاه شخصیتی خوشنام و قابل دفاع قرار ندارد. دست‌کم در ادبیات تاریخی موجود، غالب نویسندگان نگاهی انتقادی و بدبینانه نسبت به او داشته‌اند و این رویکرد عمدتاً ناشی از همراهی او با دربار و محمدعلی‌شاه؛ پادشاه مستبدی که آرمان‌های انقلاب مشروطه را بر باد داد، شمار قابل‌توجهی را به قتل رساند و کشور را در معرض جنگ‌ها و خطرهای جدی قرار داده، بود.»

او اعدام شیخ فضل‌الله را مورد انتقاد قرار داد: «به‌نظر من شاید اعدام شیخ فضل‌الله ضرورتی نداشت. اگر جریان مشروطه‌خواه و جریان علمای مشروطه‌خواه باقی می‌ماندند و میان آن‌ها گفت‌وگوهای جدی و بحث‌های انتقادی عمیق شکل می‌گرفت، شاید بسیاری از حقایق روشن‌تر می‌شد و حتی چه‌بسا رخدادهایی همچون انقلاب اسلامی ضرورت پیدا نمی‌کرد. چنین بستری می‌توانست ظرفیت‌های فراوانی را در جامعه شکوفا کند، قطب‌بندی‌های فکری گوناگونی پدید آورد و امکان بیان دیدگاه‌های متنوع را فراهم آورد.»

مولایی بر این‌باور است که تمام انقلاب‌های جهان جدید، عمدتاً ماهیتی سکولار داشته‌اند و در پاسخ به سوالی در این باره گفت: «در انقلاب مشروطه هم ویژگی سکولاریستی برجسته است. روحانیان از جنبشی حمایت کردند که ماهیتاً سکولار بود و در صورت تحقق اهداف آن، روحانیان به حاشیه رانده می‌شدند. به همین دلیل، مباحث فراوانی مطرح شد که آیا انقلاب مشروطه منحرف شد یا در مسیر درست حرکت کرد.

این مناقشات همچنان ادامه دارد.» او درباره فرآیند انقلاب مشروطه گفت: «ایده مشروطه ماهیتی مدرن دارد؛ یعنی تفکیک قوا، توزیع قدرت، ایجاد عدالت، بسط آزادی، گسترش نهادهای نوین، آزادی مطبوعات، تدوین قانون اساسی، ایجاد احزاب سیاسی و بسیاری از مؤلفه‌های دیگر که پیامد طبیعی دموکراسی‌اند. این ایده به‌طور طبیعی در آغاز انقلاب مشروطه وجود داشت. اما روشنفکران آن روزگار، هم از نظر تعداد اندک بودند و هم توانایی گفت‌وگوی مؤثر با جامعه کم‌سواد آن زمان را نداشتند.»

به گفته او، آنان مفاهیم و آموزه‌هایی را می‌دانستند که برای مردم قابل هضم نبود: «بازرگانان به‌تنهایی قادر نبودند در برابر حاکمیت مقاومت گسترده‌ای ایجاد کنند. راهکار اصلی، بازگشت به روحانیت بود. روحانیت تنها نیروی اجتماعی قدرتمندی بود که توانایی ایستادگی در برابر سلطنت را داشت.» هیچ تمرکزی در مرجعیت و فتوا پیش از آن به این شکل وجود نداشت: «این تمرکز باعث شد مطالبات اقتصادی و مذهبی جامعه در یک هسته قدرتمند و کاملاً مستقل از حکومت گرد آید. اگر دولت از مردم مالیات می‌گرفت، اینان «وجوهات شرعی» می‌گرفتند. اگر دولت ساختار سلسله‌مراتبی داشت، اینان نیز در رأس هرم سلسله‌مراتبی خود، مرجعیت دینی را داشتند. اگر دولت نفوذ سیاسی داشت، اینان نفوذ معنوی‌ای در جامعه داشتند که حتی از نفوذ دربار و شاه نیز قوی‌تر بود.»

  مولایی بر این‌باور است که روشنفکران و بازرگانان این واقعیت را به‌خوبی دریافته بودند: «به همین دلیل، ایده‌های روشنفکری به‌واسطه بازرگانان به روحانیت منتقل می‌شد و روحانیت با شبکه ارتباطی خود، جامعه را به حرکت درمی‌آورد. بازرگانان در اینجا نقش کاتالیزور را ایفا کردند؛ چون هم آگاهی داشتند، هم ایده‌های مدرن را می‌فهمیدند و هم با روحانیت رابطه دوستانه داشتند.

این رابطه نه‌تنها به‌دلیل اعتقادات مذهبی، بلکه به‌دلیل پرداخت وجوهات شرعی نیز بود؛ وجوهاتی که از تاجران بزرگ مانند امین‌الضرب یا شال‌فروشان ثروتمند دریافت می‌شد، بسیار تأثیرگذارتر از وجوهات مردم عادی بود.»  آنچه باعث پیروزی جنبش مشروطه شد، ارتباط میان روشنفکران و روحانیت بود: «بخشی از روحانیون آگاه بودند که جنبش مشروطه چه اهدافی را دنبال می‌کند. به‌نظر من، سیدمحمد طباطبایی به‌خوبی این اهداف را درک می‌کرد، اما شیخ فضل‌الله نوری متوجه این ابعاد نبود.»

راویان، میراث‌داران شهر

 رضا دبیری‌نژاد، رئیس موزه هنرهای معاصر ایران، روایت را سرمنشأ «یادآوری» می‌داند: «یادآوری به‌واسطه روایت اتفاق می‌افتد. ممکن است بسیاری از مکان‌های رویداد در بطن خود، حاوی داده‌ها، اطلاعات، خاطرات و مسائل گوناگون باشند، اما تا زمانی که این محتوا به روایت تبدیل نشود، امکان یادآوری برای مخاطب فراهم نخواهد شد.»

به گفته او این روایت است که سبب می‌‌شود مکان‌ها به یک «مکان رویداد» تبدیل شوند: «درنتیجه ما درمی‌یابیم که یک مکان، صاحب یک خاطره جمعی و یک رخداد مهم است. روایت، مکان‌های شهری را «نشان‌دار» می‌کند؛ مکان‌هایی که پیش‌تر می‌توانستند همانند هر نقطه دیگر شهر باشند و هویتی متمایز نداشته باشند، اکنون به یک فضای مشخص و دارای هویت بدل می‌شوند که به یک خاطره جمعی ارجاع می‌دهد. از این رهگذر، ما یک مکان را از یک فضای عمومیِ ناشناس و بی‌هویت، به یک فضای آشنا و خاطره‌انگیز برای همگان تبدیل می‌کنیم.»

نشان‌دار کردن مکان‌ها، شهر را صاحب هویت و واجد نوعی پیوند آشنایی با شهروندان می‌کند: «تهران؛ کلان‌شهر پهناوری که در دهه اخیر، به‌واسطه فعالیت افرادی که می‌توان آن‌ها را «راویان شهر» نامید ـ یا به‌تعبیر دیگر، فعالان گردشگری شهری ـ شاهد شکل‌گیری این روند بوده است. این افراد ـ چه از سر علاقه و چه به‌عنوان بخشی از حرفه خود ـ به روایت‌پردازی و اکتشاف فضاهای شهری پرداخته‌اند. امروزه در تهران، مسیرها و ارتباطاتی تازه تعریف شده و رویدادهایی شکل گرفته است که همگی بر پایه ارجاع و یادآوری به همان روایت‌ها استوارند؛ روایت‌هایی که در لایه‌های پنهان این مکان‌ها وجود داشته و اکنون آشکار شده‌اند.»

به بیان دیگر، هنگامی که ما از یک میدان عبور می‌کنیم، صرفاً از یک فضای شهری نمی‌گذریم؛ بلکه از مکانی می‌گذریم که حامل رویدادی خاص یا خاطره‌ای جمعی است: «عبور از خیابانی مانند سی‌تیر، یا قرار گرفتن در برابر برج آزادی یا میدان بهارستان، دیگر یک حرکت عادی و بی‌معنا نیست؛ بلکه یادآور یک زمان مشخص یا تجربه‌ای ویژه است.»

از رهگذر همین مسیر است که شهر، به شهر همه ما بدل می‌شود؛ شهری که نه‌تنها محل سکونت، بلکه بخشی از هویت و حافظه جمعی ماست: «شهری است که ما به آن تعلق‌خاطر پیدا می‌کنیم و با آن پیوند برقرار می‌سازیم؛ شهری که تنها محل اقامت موقت و گذرا نیست تا پس از چندروز آن را ترک کنیم و به فراموشی بسپاریم. این ارتباط، مبتنی بر همان ارزش‌های نهفته و معنایی است که در شهر وجود دارد؛ چیزی که ما آن را «میراث شهر» می‌نامیم.» دبیری‌نژاد در توضیح بیشتر «میراث شهر» گفت: «میراث شهر تنها شامل مکان‌ها یا به‌عبارت‌دیگر، میراث مادی موجود در آن همچون بناهای تاریخی، نیست.

برای مثال، اگر بگوییم تهران 300 بنای تاریخی دارد، این تنها بخشی از میراث آن است، نه‌ تمام آن. شهر، مجموعه‌ای زنده و پویاست که هر روز تجربه می‌‌شود و هر روز در بطن خود، روایت‌ها و فرهنگ تازه‌ای تولید می‌کند. اگر فرهنگ را حاصل تجربه زیسته بشری بدانیم، آنگاه شهری که زنده است و روزانه تجربه می‌شود، همواره در حال تولید فرهنگ است؛ فرهنگی که به‌واسطه آن، خاطره، تجربه، یادآوری و میراث تازه‌ای شکل می‌گیرد.» به گفته او در این چارچوب نمی‌توان مکان‌های تاریخی مانند خانه‌ها یا میدان‌ها را از انسان‌هایی که در میان آن‌ها رفت‌وآمد دارند، جدا دانست: «حضور و حرکت این انسان‌هاست که میان میدان‌ها، خانه‌ها، کوچه‌ها و دیگر عناصر شهری، شبکه‌ای ارتباطی ایجاد می‌کند.

ازهمین‌رو، نمی‌توان خانه‌ای را از محله و کوچه پیرامونش جدا کرد، همان‌گونه که نمی‌توان میدانی را از شبکه ارتباطی‌ای که پیرامون آن شکل گرفته، منفک دانست.» رئیس موزه هنرهای معاصر ایران، از کلان‌روایت‌هایی گفت که مانند یک رمان، داستان‌های تازه در دل خود دارند: «در میراث شهری همواره با شبکه‌ای از روایت‌ها سروکار داریم؛ شبکه‌ای که لایه‌های متعددی دارد و در هر لایه، تقاطعی از شخصیت‌ها و روایت‌ها شکل می‌گیرد. درنتیجه ما با «کلان‌روایت»هایی مواجهیم که در دل «خُرده‌روایت»ها نهفته‌اند. به این معنا، شهر همچون یک رمان بزرگ است که می‌توان در هر فصل آن، داستانی تازه یافت و خواند.»

تجربه تاریخی و میراثی گذشته، به‌واسطه روایت‌ها، مکان‌های رویداد و گردشگری، به تجربه‌ای ملموس و امروزی بدل شده: «دیگر این تجربه صرفاً یک امر تاریخیِ دور از دسترس نیست که در نقطه‌ای آغاز شده و در نقطه‌ای پایان یافته باشد؛ بلکه ما می‌توانیم امروز در دل آن قرار بگیریم، زاویه‌دید خود را شکل دهیم و پیوند و احساسی شخصی با آن برقرار کنیم.»

به همین دلیل هم متناسب با نوع حضور و مشارکت هر یک از شهروندان، می‌توان تجربه‌ها، احساس‌ها و حتی روایت‌پردازی‌های گوناگونی پدید آورد: «شهر، اگرچه در ظاهر همان است، اما می‌تواند برای هر فرد، یا به‌واسطه روایت‌های کلان و مشترک جمعی یا از رهگذر تجربه‌های شخصی و کوچک، واجد معنایی ویژه باشد. هر یک از ما ممکن است در گوشه‌ای از شهر عاشق شده باشیم، تجربه‌ای تلخ یا شیرین از سر گذرانده باشیم یا خاطره‌ای به یادگار گذاشته باشیم. در این‌میان، کاری که روایتگران شهری انجام می‌دهند ـ اعم از فعالان گردشگری شهری، روایت‌پردازان و حتی بلاگرهای شهری ـ بسیار حائز اهمیت است. آنان به‌طور مداوم، لایه‌لایه روایت‌هایی تازه بر پیکره شهر می‌افزایند.»

او این فرآیند را ارزشمند می‌داند، چون تهران را به یک مقصد گردشگری بدل کرده است؛ شهری که ـ برخلاف بسیاری از شهرهای دیگر ایران ـ اکنون مملو از تورهای شهرگردی متنوع است: «درحالی‌که در شهرهایی چون اصفهان یا شیراز، گردشگری عمدتاً به مقاصد ثابت و شناخته‌شده محدود می‌شود، در تهران، این گروه از فعالان، بر پایه روایت‌ها، مسیرها و مقاصدی تازه تعریف کرده‌اند. به‌این‌ترتیب، کلان‌شهری که پیش‌تر ناشناخته و غریب می‌نمود، اکنون به فضایی سرشار از خاطره و تجربه‌های معاصر و امروزی بدل شده است.»

دبیری‌نژاد، روایت و روایتگران شهری را عاملی دانست که سیمای تهران را آرام‌تر، زیباتر، ملموس‌تر و دلنشین‌تر کرده‌اند: «اکنون این شهر، حتی در میان تجربه‌های تلخ یا روزهای دشوار، می‌تواند بستری برای قصه‌گویی باشد. قصه‌هایی که تعلق‌خاطر می‌آفرینند و باعث می‌شوند، به‌‌رغم همه مسائل، هنوز حرف‌های بسیاری برای گفتن درباره شهرمان داشته باشیم.»

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.