«ایلان ماسک»، ثروتمندترین فرد جهان، پس از درگیری شدید با «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور آمریکا با اعلام تشکیل یک حزب جدید به نام «حزب آمریکا» رسماً وارد کارزار سیاسی شده است. اما آیا این میلیاردر که قصد دارد نماینده «۸۰ درصد میانهروهای جامعه» باشد، میتواند بر موانع ساختاری و شخصی غلبه کند و جنبشی سیاسی معناداری بسازد؟ کارشناسان معتقدند مسیر او بسیار دشوار خواهد بود.
پس از یک دوره حمایت تمامقد از دونالد ترامپ و تبدیلشدن به بزرگترین حامی مالی سیاسی در آمریکا، ایلان ماسک اکنون در چرخشی ۱۸۰ درجهای به یکی از منتقدان اصلی رئیس جمهور تبدیل شده است. آنچه باعث این جدایی شد، تصویب لایحه اقتصادی جدید ترامپ بود که ماسک آن را عامل افزایش بدهی ملی میداند. او اکنون با تشکیل حزب آمریکا، قصد دارد سیستم دوحزبی این کشور را تغییر دهد؛ اما با ۶ مانع بزرگ روبهروست:
ساختار سیاسی ایالات متحده به شدت به نفع سیستم دو حزبی موجود طراحی شده است. سیستم انتخاباتی «برنده همه چیز را میبرد» (Winner-take-all) بزرگترین مانع برای احزاب سوم است. به گفته «هانس نوئل» (Hans Noel)، استاد دانشگاه جورجتاون، برخلاف بسیاری از دموکراسیها که یک حزب جدید میتواند با کسب ۱۰ یا ۲۰ درصد آرا، سهمی از کرسیهای مجلس را به دست آورد و از آنجا رشد کند، در آمریکا «شما باید بهطور کامل پیروز شوید تا چیزی به دست آورید.»
علاوهبراین، فرایند برگههای رأی، مسئله بزرگی است. هر یک از ۵۰ ایالت قوانین و الزامات متفاوتی برای ثبت یک حزب جدید دارند که اغلب شامل جمعآوری دهها هزار امضا از رأیدهندگان واجد شرایط است. «مک مککورکل» (Mac McCorkle)، استاد دانشگاه دوک، این فرایند را «دشوار و طاقتفرسا» میداند. اگرچه ماسک ثروت کافی برای تأمین مالی این فرایند را دارد، اما پیچیدگیهای اجرایی آن بسیار زیاد است. به عنوان نمونه، در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ هیچکدام از نامزدهای احزاب سوم، از جمله لیبرتارینها، حزب سبز یا رابرت اف. کندی جونیور نتوانستند در برگههای رأی تمام ۵۰ ایالت حضور داشته باشند.
تاریخ آمریکا پر از تلاشهای ناموفق احزاب سوم برای کسب قدرت در سطح ملی است و جذابیت آنها در دهههای اخیر بسیار کمتر شده است. آخرینباری که یک نامزد ریاست جمهوری غیر از دو حزب اصلی موفق به کسب رأی الکترال شد، به سال ۱۹۶۸ برمیگردد که در آن «جورج والاس» از حزب مستقل آمریکایی توانست در پنج ایالت جنوبی پیروز شود.
در مثالی مشهورتر، میلیاردر معروف، «راس پرو» (Ross Perot) در سال ۱۹۹۲ با کسب حدود ۱۹ درصد از آرای مردمی عملکردی شگفتانگیز داشت، اما چون در هیچ ایالتی اول نشد، حتی یک رأی الکترال نیز به دست نیاورد. به همین ترتیب، نامزدی «رالف نیدر» (Ralph Nader) از حزب سبز در سال ۲۰۰۰، اگرچه هیچ رأی الکترالی برای او به همراه نداشت، اما به عقیده کارشناسان با گرفتن آرای مهم در فلوریدا به پیروزی «جورج دبلیو بوش» در آن انتخابات جنجالی کمک کرد.
درکل اگر به تاریخ احزاب سوم آمریکا نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که فعالیت سیاسی پایدار در خارج از ساختار دو حزب، بسیار دشوار است.
ماسک استراتژی خود را به تاکتیکهای یک ژنرال یونانی به نام «اپامینونداس» (Epaminondas) در برابر اسپارتها تشبیه کرده است: «نیروی فوقالعاده متمرکز در یک مکان دقیق در میدان نبرد.» او قصد دارد با تمرکز بر تعداد کمی از رقابتهای مهم در سنا و مجلس نمایندگان در انتخابات میاندورهای سال آینده میلادی، موازنه قدرت را به دست بگیرد و به «رأی تعیینکننده» در قوانین بحثبرانگیز تبدیل شود تا «اراده واقعی مردم» را حاکم کند.
بااینحال، مک مککورکل معتقد است که نامزدهای ماسک شانس کمی برای پیروزی دارند، اما میتوانند نقش «خرابکار و گیجکننده» را ایفا کنند. آنها با گرفتن بخشی از آرای جمهوریخواهان، به ویژه در ایالتهای مهم و در انتخابات میاندورهای که انتظار میرود مشارکت طرفداران ترامپ کمتر باشد، میتوانند نتیجه را به نفع دموکراتها تغییر دهند.
علاوهبراین، پیام اصلی ماسک یعنی مخالفت با لایحه هزینههای ترامپ (که طبق نظرسنجیها، ۶۳ درصد مردم نیز با افزایش ۳ تریلیون دلاری بدهی ملی ناشی از آن مخالفند) با یک تناقض بزرگ روبهروست. مککورکل این سؤال را مطرح میکند:
«چگونه مردی که بیش از هر کس دیگری قراردادهای دولتی عظیم داشته است، میتواند پرچمدار مبارزه با هزینههای دولتی و لیبرتارینها باشد؟ من نمیدانم.»
این تضاد میتواند اعتبار پیام او را به شدت تضعیف کند.
هانس نوئل معتقد است آن «۸۰ درصد مردم میانهرو» که ماسک ادعای نمایندگی آنها را دارد، یک گروه منسجم و تعریفشده با خواستههای مشترک نیستند. ماسک اخیراً در ایکس با نظر یک کاربر موافقت کرده که ایده ترکیبی از سیاستها مانند کاهش بدهی ملی، مدرنسازی ارتش با هوش مصنوعی، حمایت از آزادی بیان، طرفداری از فناوری و افزایش جمعیت را مطرح کرده بود.
اما نوئل استدلال میکند که این گروه میانه، اگرچه از احزاب موجود ناامید هستند، اما همچنان وابستگیهایی به آنها دارند و یک بدنه رأی یکپارچه را تشکیل نمیدهند. او میگوید: «مردم نگرانیهایی دارند، اما هیچ حوزه رأی مشخصی وجود ندارد که او به دنبال آن باشد. این گروه ۸۰ درصدی اصلاً به خوبی تعریف نشدهاند.»
پس از درگیری با ترامپ، نفوذ ماسک در میان جمهوریخواهان به شدت کاهش یافته و حتی متحدان ترامپ مانند «جیمز فیشبک» درحال تأسیس کمیتههای اقدام سیاسی (Super PAC) برای مقابله با تلاشهای او هستند. اگرچه ماسک از حمایت برخی چهرهها مانند نماینده لیبرتارین، «توماس مسی» (Thomas Massie) و همچنین گروههایی مانند حزب لیبرتارین و No Labels برای همکاری برخوردار است، اما اینها برای ساختن یک حزب کافی نیستند. به گفته نوئل، یک حزب قوی نیازمند شبکهای از حامیان و فعالان متعهد است که نهتنها پول اهدا کنند، بلکه برای کمپینها وقت بگذارند و رأی بدهند. این انرژی و تعهد را «نمیتوان صرفاً با پول خرید.»
آیا یک میلیاردر دمدمیمزاج که به دنبال نتایج سریع و بزرگ در مهندسی موشک و خودرو است، میتواند فرایندهای کُند، طاقتفرسا و اغلب ناامیدکننده سیاست را تحمل کند؟ کارشناسان معتقدند ماسک باید برای شکستهای متعدد آماده باشد. تجربه شکست سنگین او در دادگاه عالی ویسکانسین، با وجود سرمایهگذاری ۲۰ میلیون دلاری، نشان داد که پول بهتنهایی در سیاست کارساز نیست. پس از آن شکست، ماسک اعلام کرد که قصد دارد هزینههای سیاسی خود را «بسیار کمتر» کند، هرچند در را برای بازگشت باز گذاشت.
مککورکل میگوید: «مطمئن نیستم که او صبر لازم را داشته باشد.» او همچنین به مسئله بررسی صلاحیت نامزدها اشاره میکند و معتقد است که این فرایند میتواند با هجوم افراد ناشایست، به «مایه شرمساری» برای ماسک تبدیل شود.
درنهایت، مککورکل معتقد است: «فکر میکنم همه این جنجالها فقط برای دشمنی با ترامپ و نابودی میراث اوست» و بعید است که ماسک بقیه عمر خود را صرف ساختن یک حزب جدید کند.