همشهریآنلاین - سیدسروش طباطباییپور: خلاصه خاطره خوش آن روز، آنچنان در ذهنم ماند که تصمیم گرفتم هر وقت بخواهم حال کسی را خوب کنم، او را به این کافهرستوران دعوت کنم.
از قضا روز موعود فرارسید و دختر بهتر از جانم، آخرین آزمون سالهای دبیرستانش را پشتسر گذاشت و تصمیم گرفتم برای تغییر حال وهوایش، او را به این کافهرستوران باشکوه ببرم. در مسیر رفتن، اتفاقی پیش آمد که مجبور شدیم قرارمان را به روزهای آینده موکول کنیم و آنچه نباید بشود، شد!
بیشتر بخوانید:
پست وایرال شده اینستاگرام درباره مقاومت ایران برابر رژیم صهیونیستی | ایران از پا نمیافتد!
فردای آن روز، یعنی جمعه، ۲۳خرداد موشکهای دژخیم، بر سرزمین من بارید و دشنه ظلم، تن ایرانم را خراشید. یادم نیست در چندمین روز این جنگ ظالمانه بود که ساختمان کافهرستوران هم مورد هدف قرار گرفت و تعدادی از عزیزانمان در خون خود غلتیدند. در تصاویر روزهای بعد دیدم که کافهرستوران محبوب من هم خراب شده، اما بالای آن، پرچمی سه رنگ به وسعت ایران گسترده شده بود. البته که تماشای این خرابیها غمانگیز است، اما مرا به یاد آن ۱۲روز غرورآفرین تهران میاندازد که تهران من، تهرانتر شد! مردی در صف بنزین، راننده جلویی خود را به یک باک بنزین مهمان کرد، چون او کارت بنزین نداشت؛ نانوایی، نانهایش را حراج کرد، چون میخواست بچهمحلهایش در شبهای موشکباران غم نان نداشته باشند و هزارهزار فداکاری دیگر که همه دیدیم.
حالا قرار است برای تقویت روحیه و حس وطندوستی دخترم، او را به تماشای باابهتترین کافهرستوران جهان ببرم که با وجود اینکه ساختمانش آسیب دیده، اما از دیدن پرچم باشکوه وطنش، بهخودش افتخار کند.