کتاب «مدافعان و دشمنان صلیب راستین؛ فتح اورشلیم به دست ساسانیان و ایدئولوژی جنگ ضد پارسی بیزانسی» نوشته یوری استویانف با ترجمه سارا مشایخ پنجمین کتاب از مجموعه ایران در عهد باستان متاخر است که از سوی نشر حکمت سینا منتشر شده است.
به گزارش ایبنا، کتاب «مدافعان و دشمنان صلیب راستین» پژوهشی تاریخی است که به بررسی یکی از مهمترین و در عین حال کمتر شناختهشدهترین رویدادهای اواخر دوران باستان میپردازد: فتح اورشلیم توسط نیروهای ایران ساسانی در سال ۶۱۴ میلادی. این واقعه نهتنها یک شوک سیاسی و نظامی برای امپراتوری بیزانس بود، بلکه به زمینهساز شکلگیری نوعی نگاه مذهبی-ایدئولوژیک به جنگ بدل شد که در سدههای بعدی تاریخ مسیحیت نیز تاثیرگذار بود.
یوری استویانوف محقق برجستهای است که در موسسه واربورگ دانشگاه لندن مستقر است. وی در این کتاب، ابتدا به روایتهای تاریخی و یافتههای باستانشناسی درباره سقوط اورشلیم میپردازد و نگاه کلیشهای به این رویداد را که بر ویرانی و کشتار گسترده تاکید دارد، به چالش میکشد.
او با تحلیل دقیق منابع تاریخی نشان میدهد که این فتح، از نظر پیامدهای مذهبی و سیاسی، بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که معمولا تصور میشود. در ادامه، نویسنده به واکنش امپراتوری بیزانس به این شکست میپردازد: چگونه امپراتور هراکلیوس، جنگهای بعدی خود علیه ایران را با زبانی دینی توجیه کرد و خودش را مدافع «ایمان مسیحی» در برابر «دشمنان خدا» معرفی کرد.
این تبلیغات سیاسی با تصویرسازیهایی از نبرد نهایی خیر و شر، چهرهای آخرالزمانی به جنگ میداد و باعث شد جنگ با ایران به صورت یک رسالت مقدس جلوه کند. اوج این روایت، بازگرداندن نمادین صلیب مقدس به اورشلیم در حدود سال ۶۳۰ میلادی بود.
این کتاب پژوهشی مفید و خردمندانه درباره یکی از موضوعات اصلی تاریخ مسیحیت است. استویانف روایات مرتبط با تسخیر صلیب راستین توسط ساسانیان را در بستر تبلیغات هراکلیوسی در آخرین جنگ بزرگ دوران باستان قرار میدهد و با استفاده از طیف وسیعی از منابع نشان میدهد که چگونه هراکلیوس این نبرد را به عنوان جنگی مذهبی که هم برای شهروندان رومی در قسطنطنیه و هم برای متحدان احتمالی او در قفقاز مطلوب و جذاب بود باز تعریف کرد. هدف این نوشته بررسی ریشههای برخی از عناصر اساسی این برنامه سیاسی مذهبی و پیامدهای آن برای الهیات سیاسی بیزانس و ایدئولوژی مسیحیت در باب جنگ است برنامهای که در واکنش به فتح اورشلیم در سال ۶۱۴ م به دست ایرانیان آغاز شد.
کتاب «مدافعان و دشمنان صلیب راستین؛ فتح اورشلیم به دست ساسانیان و ایدئولوژی جنگ ضدپارسی بیزانس» دربردارنده مقدمه نویسنده بر ترجمه فارسی، تقدیمنامه مترجم، مقدمه و سه فصل است که به موضوعات باستانشناسی فتح اورشلیم به سال ۶۱۴ میلادی و منابع نوشتاری، ایدئولوژی مسیحی درباره جنگ در دنیای روم شرقی / بیزانسی و ایران ساسانی و ایرانِ هنگام جنگ در زمان خسرو دوم (۶۰۳-۶۲۸ م): دشمن مذهبی و آخرالزمانی میپردازد.
از مهمترین محورهای این کتاب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
جنگ دینی: بازسازی چهره جنگ به عنوان دفاع از ایمان در برابر دشمنان کافر.
ایدئولوژی امپراتوری: تصویرسازی از امپراتور بهعنوان برگزیده الهی برای دفاع از مسیحیت.
نمادپردازی آخرالزمانی: استفاده از روایات دینی برای نشان دادن این جنگ به عنوان بخشی از جدال نهایی میان نیکی و پلیدی.
روابط دینی: بررسی برخوردها و تعاملات میان مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان در بستر جنگ و اشغال.
«مدافعان و دشمنان صلیب راستین» اثری است دقیق، تحلیلی و چندلایه که به ما کمک میکند نقش دین، سیاست و تبلیغات را در شکلگیری روایتهای تاریخی بهتر درک کنیم. استویانف در این اثر، نشان میدهد که چگونه یک شکست نظامی میتواند به نیرویی برای ساختن ایدئولوژی جنگی تمامعیار تبدیل شود. این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ باستان، دینپژوهی و سیاستگذاری مذهبی در دورانهای حساس تاریخی، منبعی پربار و خواندنی است.
«مدافعان و دشمنان صلیب راستین» که در سال ۲۰۱۱ از سوی آکادمی علوم اتریش (ÖAW) منتشر شده است، پژوهشی است درباره این جنگ بین دو قدرت جهانی، که نقشی تعیینکننده در برهه گذار اواخر عهد باستان به اوایل سدههای میانه داشت. این جنگ از اهمیت چشمگیری در بازسازی روشها و فنون جنگطلبی و نیز ارزشهای سیاسی-ایدئولوژیک و مذهبی-سیاسی ایران اواخر ساسانی و امپراتوری مسیحی روم شرقی برخوردار است.
باورها و آیینهای دینی و نیز بهرهبرداری خودآگاهانه از گفتمانها و پیامهای دینی در طول جنگ، فرهنگها و خردهفرهنگهای نظامی عهد باستان متأخر و اوایل سدههای میانه را عمیقاً متأثر و متحول ساخت و منجر به شکلگیری مضامین و فرمهای روایی آخرالزمانی، ادبی و تاریخنگارانه مهمی شد که دوامی دیرپا در خاطره فرهنگی و مذهبی اروپا و خاورمیانه در سدههای میانه و اوایل دوران معاصر داشتند.
باستانشناسی فتح اورشلیم به سال ۶۱۴ م و منابع نوشتاری فتح فلسطین و اورشلیم در سال ۶۱۴ م توسط نیروهای شهر وراز، فرمانده سپاه ساسانی، بی شک یکی از مهمترین وقایع روی داده در مرحله دوم آخرین جنگهای بین امپراتوری روم شرقی و دولت ساسانی بود. این اتفاق ضربه شدیدی به ارتش و روحیه مذهبی بیزانس وارد آورد.
شکست روم مسیحی در سرزمین و شهر مقدس باورهای ارتش بیزانس را عمیقاً متلاطم کرد و در نتیجه ضربه شدیدی به این ارتش و اعتقادات مذهبی اش وارد آورد. همچنین این اتفاق باعث تقویت اعتماد به نفس رو به رشد بزرگان سیاسی / نظامی ساسانی و شخص خسرو دوم شد؛ او در سال ۶۱۵ م پیشنهاد مجدد هراکلیوس را برای حل مسالمت آمیز اختلافات رد کرد.
منابع موجود این امکان را به ما میدهد که مسیر تهاجم ساسانیان به فلسطین و همچنین تصرف و محاصره ویرانگر اورشلیم را به صورتی کلی بازسازی کنیم. اگرچه منابع مسیحی موجود در مورد فتح اورشلیم به دست ساسانیان در بعضی جزییات و گاهنگاری وقایع با یکدیگر اختلافاتی دارند.
جنگ ایران ساسانی و روم شرقی بیزانس در فاصله سالهای ۶۰۳ تا ۶۲۸ میلادی نه تنها آخرین جنگ بین این دو قدرت بزرگ بلکه آخرین جنگ بزرگ دنیای باستان بود. این جنگ تلخ و طولانی که در چند جبهه جداگانه جریان داشت منجر به تحولات سیاسی اجتماعی و دینی مهمی شد که تا پایان قرن هفتم میلادی چهره دنیای شرق مدیترانه و خاور نزدیک را برای همیشه دگرگون کرد.
جدا از جنبههای سیاسی و نظامی این جنگ و عواقب آن ابعاد مذهبی و فرهنگی آن نیز اخیراً کانون بازبینیهای متعدد بوده است. این بازنگریهای مداوم دریچههای جدیدی را برای شناخت بعد مذهبی جنگ که در نتیجه فتح بیتالمقدس (اورشلیم) و فلسطین در سال ۶۱۴ به دست نیروهای ساسانی سیمایی جدید یافت و تقویت شد گشوده است.
پژوهش درباره این جنگ بین دو قدرت جهانی که نقشی تعیین کننده در برهه گذار اواخر عهد باستان به اوایل سدههای میانه داشت، از اهمیت چشمگیری در بازسازی روشها و فنون جنگ طلبی و نیز ارزشهای سیاسی ایدئولوژیک و مذهبی سیاسی ایران اواخر دوره ساسانی و امپراتوری مسیحی روم شرقی برخوردار است.
باورها و آیینهای دینی و نیز بهره برداری خودآگاهانه از گفتمان ها و پیامهای دینی در طول جنگ فرهنگها و خرده فرهنگهای نظامی عهد باستان متاخر و اوایل سدههای میانه را عمیقاً متاثر و متحول ساخت و منجر به شکلگیری مضامین و فرمهای روایی آخرالزمانی، ادبی و تاریخ نگارانهای مهمی شد که دوامی دیر پا در خاطره فرهنگی و مذهبی اروپا و خاورمیانه در سدههای میانه و اوایل دوران معاصر داشتند. تولید و نشر گسترده مفاهیم و تصاویر ایرانی محور جدلی و اخرالزمانی در طول این جنگ نیز اثری ماندگار بر دریافتهای اروپایی از ایران اواخر دوره ساسانی گذاشت.
نقش آخرین جنگ بین ایران ساسانی و روم شرقی یا بیزانس (۶۰۳-۶۲۸ م.) را، که معمولاً از آن به عنوان آخرین جنگ بزرگ دوران باستان یاد میشود، نباید در آماده کردن اوضاع برای تحولات گسترده سیاسی مذهبی، اجتماعی و فرهنگیای که در پایان قرن هفتم بیشتر بخشهای شرق مدیترانه و خاور نزدیک را تحت تأثیر قرار داد، دست کم گرفت جنبههای مختلف سیاسی، نظامی، مذهبی و فرهنگی این جنگ همچنان به شدت مورد توجه پژوهشگران است؛ گاه به گاه ارزیابیهای مجدد نیز صورت میگیرد که خود حاصل بازنگری در خاستگاه و تاریخ نوشتاری منابع مربوط به جنگ و همچنین گسترش پژوهشهای باستانشناختی درباره آسیای صغیر ماورای قفقاز، سوریه، فلسطین و مصر در قرن هفتم است که بیشتر عملیات جنگی در آنها صورت گرفته است.
منابع نوشتاری مرتبط با جنگ که در بعضی موارد شواهد باستانشناختی تأییدشان میکند به ما امکان بازسازی مسیر کلی و مراحل جنگ را میدهد؛ هر چند، ابهامات اجتناب ناپذیری پیرامون بعضی جزئیات، اماکن و مراحل درگیریهای نظامی وجود دارد که از نظر زمانی و جغرافیایی گسترده بودند.
شاهنشاه ساسانی، خسرو پرویز (۵۹۰-۶۲۸ م.)، با بهرهگیری از بی ثباتی سیاسی در قسطنطنیه بعد از خلع و اعدام موریس امپراتوری که به خسرو کمک کرده بود تاج و تختش را پس بگیرد در سال ۶۰۲ م، این کودتای شاهانه را فرصت مناسبی برای مداخله نظامی در کشمکشهای سیاسی موجود به حساب آورد. مداخله او سرانجام منجر به تهاجمی عظیم به سرزمینهای امپراتوری روم شد و سوریه بیزانسی، فلسطین مصر و آناتولی را فراگرفت.
بر تخت نشستن هراکلیوس / هرقل (۶۱۰-۶۴۱ م) پسر استاندار (exarchos) کارتاژ، به عنوان امپراتور جدید بعد از کودتایی که فوکاس غاصب (۶۰۲-۶۱۰ م.) را از تخت به زیر کشید، ابتدا نتوانست تغییری در تهاجمات ایرانیان ایجاد کند بعد از فتح دمشق در سال ۶۱۳ م و اورشلیم در سال ۶۱۴ م.، ارتش ساسانی به فتوحات خود ادامه داد و طی سالهای ۶۱۶ تا ۶۲۱ م مصر را نیز اشغال کرد.
ارتش ایران، بعد از پیشروی در آسیای صغیر سرانجام به بسفر نزدیک شد و صحنه را برای رویارویی مستقیم با قسطنطنیه آماده کرد تهدیدی که به علت اتحاد بین ارتش ایران و خانات آوارهای ترک خطرناکتر هم شده بود. پایگاه قدرت آوارها در شمال دانوب بود اما هم زمان با پیشروی ایرانیان نیروهای شان داشتند تهاجم گستردهای را در سراسر سرحدات بیزانسی دانوب و تا عمق بالکان به طرف قسطنطنیه پیش میبردند.
با این همه این برنامهها برای حمله مشترک و محاصره قسطنطنیه نافرجام ماند. ناکامی کامل ارتش ایران آوار - اسلاو در کنترل پایتخت امپراتوری در سال ۶۲۶ م. نه تنها منجر به عقبنشینی نیروهای ایرانی آوار شد، بلکه نقطه عطفی در این جنگ طولانی بود در این مرحله تاکتیک مؤثر هراکلیوس در دور زدن ارتش ایران در آسیای صغیر با کمک بسیار مهم هم پیمانان خانات ترک غربی و ماورای، قفقار و همچنین گسترش عملیات جنگی به عمق قلمرو ساسانیان به تدریج مسیر جنگ را عوض کرد بعد از شکست ارتش ایران در نینوا در اواخر سال ۶۲۷ م هراکلیوس عملیات تهدید کننده ای را در نزدیکی تیسفون، پایتخت ساسانیان ترتیب داد و این منطقه و قلعههای سلطنتی متروک این نواحی را غارت کرد با شدت گرفتن آشفتگی سیاسی در ایران خسرو پرویز از سلطنت خلع و اعدام شد و در اثنای این بحران پایدار در خاندان ساسانی، هراکلیوس توانست به آتش بسی پیروزمندانه دست یابد که به واسطه آن ارتش ایران از سرزمینهای اشغال شده بیزانس عقب نشست و مذاکراتی برای تعیین دقیق مرزهای بیزانس و ساسانی آغاز شد.
درگیریهای طولانی بین نیروهای خسرو و هراکلیوس آخرین مرحله خشونت آمیز از چهار سده رقابت سیاسی و نظامی بود که هر از گاهی به دشمنی تلخی بین ساسانیان و روم و بعدها روم شرقی یا بیزانس، منجر میشد. این رقابت شاهانه یک بعد مشخص مذهبی نیز داشت که در جریان جنگهای طاقت فرسا و گسترده ساسانی بیزانسی بین سالهای ۶۰۳ تا ۶۲۸ م.، آشکارتر شد.
بعد از تهاجم ایران به فلسطین بیزانسی در سال ۶۱۴ م. جوامع مسیحی در بیزانس و مناطق بیزانسی اشغال شده توسط ایرانیان اخبار و داستانهای ناگواری درباره اشغال و غارت اورشلیم در ماه مه آن سال شنیدند و گزارشهایی از هتک حرمت و سوزاندن کلیساها و صومعهها در داخل و پیرامون شهر مقدس (بیتالمقدس کنونی از جمله کلیسای مقبره مقدس) به گوششان رسید به جز تبعید گروه بزرگی از مسیحیان اورشلیم به سرکردگی زکریا - بطریق اورشلیم - به تیسفون انتقال گنجینه و آثار کلیساها از جمله محفظة عتیقة حاری صلیب راستین که طبق باور رایج آن روزگار مسیح بر آن مصلوب شده بود و کشفش عموماً به هلن قدیس منسوب میشد به پایتخت ساسانیان بی شک ضربهای بزرگ به ارزشهای مسیحیان زد تا آن زمان این صلیب نزد مسیحیان و غیر مسیحیان با ایدئولوژی پیروزی شاهانه روم مسیحی پیوند داشت تسخیر اورشلیم به دست ایرانیان و تخریب و بی حرمتی به زیارتگاهها برای مسیحیان آن دوره مخصوصاً در بیزانس در حکم فاجعهای بی نظیر بود که منجر به خودکاویهای بسیاری برای مسیحیان شد چراکه ویرانی اماکن مقدس مسیح میبایست به پای نوعی مشیت الهی برای مسیحیان و برنامه تاریخ برای رستگاری بشر گذاشته میشد.
واکنش مسیحیان روم متأخر به فجایع طبیعی و سیاسی و شکستهای نظامی عموماً برآمده از اعتقاد ایشان به عدالت الهی بود؛ بر این مبنا، آنها این سختیها را تنبیهی الهی میدانستند که به علت تباهی و عملکرد نامناسب امپراتوری به خصوص یا گناهان شهروندان ساکن در قلمرو امپراتوری رخ میداد که نتوانسته بودند متناسب با آرمانهای عالی امپراتوری مسیحی روم، به عنوان (اسرائیل جدید منظور ارض موعود و مقدس است) زندگی کنند در میان آشفتگی روحانی ناشی از سقوط اورشلیم، یعنی «شهر مقدس مسیح» میشد این فاجعه را به گناه کاری ساکنان شهر نسبت داد؛ آنها این شهر را به چنان گناهی آلوده بودند که تنها با آتش و شمشیر ایرانیان اشغالگر قابل پالودن بود نخبگان سیاسی و دینی امپراتوری میبایست نسبت به واکنش مسیحیان آگاه و نسبت به آن نگران بوده باشند مسیحیانی که قاعدتاً ممکن بود چنان مصیبتی را نتیجه نوعی نقض عهد سزاوار سرزنش و تخطی از هنجارهای مسیحی و تقوا پیشگی در سطح این بزرگان و نخبگان بدانند.
نگرش مسیحیان به فتح اورشلیم به دست ایرانیان و تفاسیر آنها از این واقعه همچنین میتوانست ارجاعی باشد به رهیافتهای بلاغی مسیحیت درباره نمادشناسی کتاب مقدس که در انواع مختلف ادبیات بیزانسی توسعه یافته بود. در این چارچوب به اقبال امپراتوری و شخصیتهای سیاسی و روحانیاش از دریچه وقایع الگومند کتاب عهد عتیق و بازیگران آنها نگاه میشود. به این ترتیب اورشلیم مسیحی میتوانست به عنوان ناف زمین (مرکز زمین) باز تعریف (حزقیال (۵:۵) و فتح آن به دست پارسیان تحقق عذاب الهی بر این شهر به دلیل «پلیدیهایش» انگاشته شود درست همان طور که در فصل ۱۶ کتاب حزقیال آمده است مشقتهای ساکنان مسیحی اورشلیم نیز به اسارت مردم اسرائیل در بابل و بردگی ایشان در مصر تشبیه میشود.
ضد حملههای بیزانس در سرزمینهای تحت کنترل ساسانیان منجر به تخریب (ظاهراً تلافیجویانه) بعضی از مجتمعهای دینی و غیردینی ساسانی - از جمله یکی از سه آتشکده اصلی، زرتشتی، یعنی آذرگشنسپ در تخت سلیمان، واقع در شمال غرب ایران - شد. افزون بر این، عملیات جنگی بیزانس (مخصوصاً در ماورای (قفقاز) همراه با تبلیغات مداوم سیاسی مذهبی ضد ساسانی همراه شد که معمولاً شهروندان مسیحی ایران را خطاب قرار میداد.
در بیزانس بعد از پایان موفقیتآمیز جنگ در سال ۶۲۸ م. دستیابی دوباره به اورشلیم و سرزمین مقدس طبیعتاً گواهی بر بخشش الهی و نشانه دیگری از سرنوشت الهی اسرائیل جدید پنداشته شد که در دنباله و با تأکید بر خط سیر بازسازی پیشبینی شده نظم شاهانه مسیحی روی داده بود. پس از مذاکراتی «صلیب راستین» به همراه دیگر آثار گنجینههای کلیساهای اورشلیم به شهر مقدس بازگردانده و ضمن مراسمی که به دقت برنامهریزی شده و سرشار از مفاهیم نمادین و ایدئولوژیک بود توسط هراکلیوس مجدداً در کلیسای مقبره مقدس قرار داده شد نجات دیگر آثار سرزمین مقدس مانند اسفنج و ژوبین مقدس و تجلیل از آنها در مراحل قبلتر جنگ در قسطنطنیه انجام شده بود.
هنگامی که هراکلیوس پیروزمندانه به شهر امپراتوری بازگشت برای نخستین بار در تاریخ امپراتوری مسیحی روم مراسم نیایش با رژههای سنتی پیروزی ترکیب شد. سلسله نمایشهای تشریفاتی مزبور نشانگر این است که امپراتور جنگجو و درباریانش سعی داشتند موقعیت در حال رشد او را به عنوان مدافع مسیحیت مجری اراده الهی و عامل رستگاری تقویت کنند.
نجات صلیب راستین به دست هراکلیوس مشخصاً عملی نمادین در مبارزات او علیه ایرانیان بود و به عنوان پیروزی مسیحیت رومی / بیزانسی به تصویر کشیده شد. عمل مشهور هراکلیوس در بازگرداندن صلیب که بعداً در مسیحیت شرقی و غربی از آن به عنوان نقطه عطف دوران سلطنت هراکلیوس یاد شد، عنصری حیاتی در برنامه ای مذهبی سیاسی و شاخصهاش امتزاج رو به تکامل فرجام شناسی بیزانسی و ایدئولوژی شاهانه بود.
کتاب «مدافعان و دشمنان صلیب راستین؛ فتح اورشلیم به دست ساسانیان و ایدئولوژی جنگ ضدپارسی بیزانس» نوشته یوری استویانف، ویراسته نگین میری با ترجمه سارا مشایخ در ۱۵۸ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۲۰۰ هزار تومان از سوی نشر حکمت سینا منتشر شده است.