آینده نقد ادبی با وجود هوش مصنوعی

دنیای اقتصاد سه شنبه 20 خرداد 1404 - 02:08
ایبنا: اگر هوش مصنوعی بتواند به اندازه‌ دانشجویان کارشناسی ارشد آثار ادبی مانند هملت را تحلیل کند، آیا هنوز نیاز به نقد ادبی انسانی و آموزش آن وجود دارد؟

 پروفسور توماس بالاز، استاد رشته زبان انگلیسی و نویسنده‌ای برجسته در حوزه داستان‌نویسی و نقد ادبی که در‌حال‌حاضر در دانشگاه تنسی آمریکا مشغول به تدریس است، در مقاله اخیر خود به این پرسش پاسخ داده است. از نظر او این سوال صرفا تکنولوژیک نیست، بلکه چالشی فلسفی، فرهنگی و آموزشی است که هویت رشته‌ نقد ادبی را به طور جدی به پرسش می‌کشد.

بالاز در مقاله‌ خود به نقش تاریخی ادبیات در جهان مدرن اشاره می‌کند و یادآور می‌شود که ادبیات، به‌ویژه از دیدگاه متیو آرنولد، در قرن نوزدهم به‌عنوان جایگزینی برای دین عمل می‌کرد؛ نهادی که تربیت اخلاقی و فرهنگی جامعه را بر عهده داشت. این جایگزینی در‌واقع نوعی ایمان به قدرت ادبیات بود که دانشگاه‌ها و رهبران آموزشی آن را به دانشجویان منتقل می‌کردند. اما این ایمان، مانند هر ایدئولوژی تحمیلی، با مشکلاتی روبه‌رو شد؛ بسیاری از دانشجویان بدون علاقه و صرفا از سر اجبار به مطالعه ادبیات می‌پرداختند و ارزش‌ها و پیام‌های اخلاقی این متون برایشان ملموس نبود. علاوه بر این، شواهد تاریخی نشان داده‌اند که خواندن ادبیات تضمینی برای اخلاق و انسانیت نیست، مانند مثال زندان‌بانان نازی که آثار گوته را می‌خواندند اما رفتارهایی کاملا مغایر با آموزه‌های انسانی داشتند.

نقد ادبی، به‌عنوان رشته‌ای که عمدتا به تحلیل و تفسیر متون می‌پردازد، همواره با این پرسش مواجه بوده است که چرا باید وقت صرف بررسی آثار ادبی شود در‌حالی‌که رشته‌های کاربردی‌تر علوم انسانی یا علوم تجربی کارکردهای ملموس‌تری دارند. ظهور هوش مصنوعی اما این پرسش‌ها را وارد مرحله‌ای تازه کرد. تکنولوژی‌هایی مانند چت‌جی‌پی‌تی توانسته‌اند در مدت کوتاهی مهارت‌های تحلیل متون ادبی را به دست آورند، حتی با سرعت، دقت و خلاقیتی شبیه به انسان‌ها. این پیشرفت هم فرصتی برای پژوهشگران و دانشجویان به شمار می‌آید و هم تهدیدی برای جایگاه نقد ادبی به‌عنوان یک فعالیت انسانی.

در مواجهه با این واقعیت نو، بالاز بر لزوم بازاندیشی در اهداف آموزش ادبیات و نقد ادبی تاکید می‌کند. اگر تحلیل صرف متون دیگر منحصر به انسان نیست، باید به جنبه‌های دیگری از ادبیات توجه کرد که هوش مصنوعی نمی‌تواند جایگزین آنها شود؛ تجربه‌ انسانی و زیست‌بوم فرهنگی، تعامل و گفت‌وگوی دیالکتیکی میان خواننده، متن و جامعه، خلاقیت و تعبیر شخصی منتقد، و همچنین حساسیت‌های اخلاقی و سیاسی که نیازمند آگاهی و فهم عمیق انسانی هستند.

از این منظر، نقد ادبی تنها یک فعالیت علمی و تحلیلی نیست، بلکه تلاشی فرهنگی و اخلاقی برای شکل دادن به «انسان بهتر» است؛ هدفی که از دین به ادبیات منتقل شده بود. با‌این‌حال، این هدف بدون رضایت و علاقه‌ ذاتی مخاطب امکان تحقق ندارد و تحمیل اجباری ادبیات به دانشجویان می‌تواند به بی‌اعتمادی و بی‌علاقگی منجر شود.

در نهایت، بالاز هوش مصنوعی را نه یک تهدید مطلق، بلکه فرصتی برای تجدید حیات نقد ادبی می‌بیند. نقد ادبی می‌تواند از صرف تحلیل متن فراتر رود و به نقش‌های انسانی، فرهنگی، فلسفی و روان‌شناختی خود بیشتر بپردازد. جایگاه منتقد دیگر صرفا تفسیر متن نیست، بلکه خلق معنا و ایجاد گفت‌وگویی پویا میان انسان و جهان است.

به‌این‌ترتیب، مقاله‌ پروفسور بالاز ما را به تاملی عمیق درباره‌ هویت و آینده‌ نقد ادبی دعوت می‌کند؛ آینده‌ای که در آن نقد ادبی نه‌تنها از قدرت تحلیل هوش مصنوعی بهره‌مند شود، بلکه با تمرکز بر تجربه‌ انسانی، خلاقیت و گفت‌وگو، به عرصه‌ای تازه و پربار تبدیل شود.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.