صبح اعدام راوی لحظاتی است که دو مرد تصمیم میگیرند از دروازههای تاریخ عبور کنند. بهروز افخمی، نویسنده و کارگردان، ارسطو خوش رزم، بازیگر اسماعیل رضایی که برای این نقش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر را از جشنواره سال گذشته گرفت، مسعود شریف، بازیگر نقش طیب حاج رضایی، و علی شیرمحمدی تهیه کننده این فیلم کیفیت بازسازی این لحظات را در گفت وگو با تلویزیون همشهری توضیح داده اند.
بهروز افخمی، بیشتر از شخصیت ها توجهم به مراسم اعدام جلب شد
-توجه من برای ساخت این فیلم اول به مراسم اعدام جلب شد. سالها پیش در باره هیأتهای موتلفه و حاج مهدی عراقی تحقیق میکردم. چون میخواستم بعد از سریال کوچک جنگلی در باره مهدی عراقی فیلم بسازم. در طول این تحقیقات که چند سال ناپیوسته ادامه داشت، در آرشیو کتابخانه دانشگاه تهران به گزارشی از اعدام در یازدهم آبان ماه ۴۲ برخوردم که در دو روزنامه کیهان و اطلاعات چاپ شده بود و با هم خیلی متفاوت بودند. روزنامه اطلاعات گزارش رسمی، خشک و کوتاهی داشت، ولی معلوم بود خبرنگار روزنامه کیهان تحت تأثیر قرار گرفته و چیزی شبیه داستان نوشته بود که دیالوگ هم داشت. از همان زمان به این فکر کردم که همین گزارش میتواند زمینه یک فیلم سینمایی باشد.
-شخصیتها برای من جالب نبودند. این جالب بود که دو مرد به خاطر جرمی که تقریبا همه میدانستند انجام ندادهاند، اعدام میشوند. حاج اسماعیل رضایی که اصلا در زمان آن تظاهرات تهران نبوده، طیب هم در خانه بوده است. چون میدانست بیرون آمدنش کارش را یکسره میکند. با این وجود با این اعدام شجاعانه برخورد میکنند. این موقعیت برایم بیشتر از زندگی آنها جذاب بود. استخاره کردم برای ساخت این فیلم و خوب آمد.
- وقتی فیلمنامه مینویسم سعی میکنم تمام جزییات را توضیح دهم تا تکلیف هرکس معلوم باشد. به خصوص که بودجه فیلم هم کم است. در مورد صبح اعدام هم میدانستم که باید ارزان تمام شود تا در باره اش فضاسازی نشود. فیلم با مجموع ۵ میلیارد تومن به جز دستمزد خودم و یکی دو دستمزد درشت دیگر ساخته شد.
-ما داشتیم تاریخی را میساختیم که هیچ شاهد زنده ای برای آن تقریبا وجود ندارد. مگر کسانی که آن زمان بچه بودند. بنابراین باید با مراجعه به عکسها و شواهد کتبی این تاریخ را بازسازی میکردیم.
- در مورد انتخاب ارسطو خوش رزم برای این نقش باید بگویم من برای انتخاب بازیگر داشتم عکسهای بازیگران کم تر از ۴۰ سال را نگاه میکردم که به عکس ارسطو خوش رزم برخوردم و متوجه شدم پسر بهروز خوش رزم، تهیه کننده تلویزیون و سینماست. چهره اش هم شباهت زیادی به حاج اسماعیل رضایی داشت و به همین دلیل او را انتخاب کردم.
علی شیرمحمدی، تهیه کننده: در حوزه پخش به فیلم ما کم لطفی شده است
-وقتی فیلمنامه را خواندم و با آقای افخمی صحبت کردیم، با هم کار را آغاز کردیم. فیلمنامه به حوزه هنری و بنیاد فارابی ارجاع داده شده بود و قرار بود سرمایه را در اختیار ما بگذارند. کار را شروع کردیم و چون تجربه کار با بهروز افخمی را داشتم، میدانستم کار سهل و ممتنعی است. چون کار بار آقای افخمی هم سخت است هم خیلی خوش میگذرد.
-اگر حوزه و فارابی هم جلو نمیآمدند با توجه به این که فیلم کم سرمایه ای بود، میشد فیلم را ساخت، ولی دوستان ابراز علاقه کرده بودند که در کار حضور داشته باشند.
-در پخش به کار ما کملطفی شده است. شاید هم به دلیل این است که میخواهیم اکران طولانی داشته باشیم. ولی به هرحال آنقدر که به انیمیشن رویاشهر توجه شده به فیلم ما توجه نشده است. اما مسئله دیگر نظام اکران است که آتش آن فقط دامن فیلم ما را نگرفته است. به نظر میرسد این روزها بیشتر فیلمهای غیرکمدی همین مشکل را دارند. یعنی کمدیها بیشتر از ۷۰۰ سالن در اختیار دارند و فیلمی مثل فیلم ما ۴۰ سالن دارد. قطعا خروجی آن همین میشود. در مورد سینماهایی که مالک خصوصی دارند، میتوان حق داد، ولی در باره سینماهای دولتی به نظرم باید از سوی سازمان سینمایی نظامی برای اکران فیلمهای اجتماعی و غیرکمدی طراحی شود تا این فیلمها مثله نشوند. فکر کنم با وجود این اهمیت به کمدیهایی که این روزها روال شده اند، ساختار سینمای ما در آینده اصلا هجو شود.
-مدیران شهری و کسانی که دست اندرکاران فضاهای عمومیهستند میتوانند به اکران فیلمها کمک کنند. مخصوصا در مورد صبح اعدام که در باره طیب حاج رضایی است که بچه تهران است. امیدوارم شهرداری تهران این نکته را درباره این لوطی تهران در نظر بگیرد و به دیده شدن فیلم کمک کند. نامهنگاریهایی هم شده که امیدواریم جواب بگیریم. به خصوص که اکران فیلم ما خیلی سریع اتفاق افتاد و وقتی برای تبلیغات نبود و الان هم خیلیها حتی نمیدانند فیلم اکران شده است.
مسعود شریف، بازیگر: تلاشم را کردم که با نگاهم به طیب حاج رضایی نزدیک شوم
من از سال ۱۳۶۰ بازیگری را در ده سالگی با تئاتر شروع کردم. از حدود سالهای ۶۸ و ۶۹ هم به شکل حرفهای در تئاتر کار کردم. کم کم در پشت صحنه کارهای تلویزیونی هم حضور پیدا کردم تا این که اولین بار در تصویر جلوی دوربین اصغر فرهادی در فیلم داستان یک شهر قرار گرفتم. در همان سالها با بهروز افخمیآشنا شدم و قرار بود در یکی از فیلمهای او بازی داشته باشم که البته این اتفاق نیفتاد. بعد هم بیشتر در تلویزیون حضور داشتم. از جمله سریال بی همگان و زمین گرم و پدرگواردیولاژ
-یک روز آقای سیداشرف طباطبایی که پیش از این با او تئاتر کار کرده بودم، با من تماس گرفت و پیش او رفتم و به من گفت چشمهایت که شبیه طیب حاج رضایی است، بقیه اش هم با گریم درست میشود. این شد که در این فیلم حضور پیدا کردم.
-برای نزدیک شدن به نقش، آقای افخمی خیلی به من کمک کرد. متن کامل بود و توضیحاتی هم که آقای افخمی سر صحنه میداد، خیلی کمککننده بود. من از تخیل خودم استفاده کردم و تمام تلاشم را کردم که با نگاهم به طیب حاج رضایی نزدیک شوم.
-یکی از لحظههای خاص این این نقش زمانی است که در راهروی زندان پیش از اعدام مینشیند و با این که کتک خورده و شکنجه شده حرفی نمیزند و سیگار میکشد.
-نمیدانم بعد از این فیلم چه اتفاقی در زمینه بازیگری برای من میافتد، اما مطمئنم اتفاق خوبی خواهد بود. در حال حاضر قرار است در سریال «جزرومد» محمدحسین لطیفی به شکل افتخاری حضور داشته باشم و بعدش هم در سریال سعید نعمت الله بازی خواهم داشت. با یکی از دوستانم هم در حال نوشتن فیلمنامه خاصی هستیم که امیدوارم بتوانیم آن را کار کنیم. ولی همچنان دوست دارم باز با آقای افخمیکار کنم. چون علاوه بر این که سینما را میشناسد، سینمای مورد علاقه من را میشناسد.
ارسطو خوشرزم، بازیگر: زمانی که پیشنهاد بازی در این فیلم به من داده شد، من در اسنپ کار می کردم
-اولین مواجهه من با سینما فیلم «گرگها» است که پدرم بهروز خوشرزم تهیهکننده آن بود. خودم بازیگری را به شکل اتفاقی از سال ۸۳ شروع کردم و تا زمان صبح اعدام ۱۹ سال در تئاتر و تلویزیون کار کرده بودم. البته بیشتر در تلویزیون. چون وقتی اولین کار تئاترم را انجام دادم، در ۴ سریال تلویزیونی بازی کرده بودم.
- دو سال است وقتی از من در باره انتخابم برای فیلم صبح اعدام سئوال میکنند، جوابم این است که نمیدانم چطور شد که آقای افخمی من را انتخاب کرد. من فیلمهای آقای افخمی را در هر ژانری دوست دارم. ولی سعادت دیدار از نزدیک با او را نداشتم و نمیدانم چطور من را برای این کار انتخاب کرد.
-زمانی که سید اشرف طباطبایی با من برای این نقش تماس گرفت، داشتم در اسنپ کار میکردم و مسافر هم داشتم. تلفنم زنگ خورد و آقای طباطبایی گفت من دستیار آقای افخمی هستم و یک فیلمنامه برایت میفرستم. امشب بخوان و فردا به دفتر بیا. وقتی فیلمنامه را خواندم فکر کردم برای چی این فیلمنامه را برای من فرستاده اند؟ چه نقشی برای من وجود دارد؟ چون طیب حاج رضایی را به دلیل مطالعاتی که در تاریخ دارم، میشناختم. ولی حاج اسماعیل را نمیشناختم و فکر میکردم باید هم سن و سال همان طیب باشد. فکر کردم برای نقش خبرنگار روزنامه کیهان من را میخواهند که حتی یک دیالوگ هم ندارد. وقتی در اینترنت جستوجو کردم، متوجه شدم حاج اسماعیل رضایی زمان اعدام ۳۸ سال داشته است. یعنی دقیقا همان سنی که من این نقش را بازی کردم. وقتی به دفتر رفتم آقای افخمی را دیدم و گفت من را برای نقش حاج اسماعیل میخواهد.
- شما نمیتوانید در فیلم بهروز افخمی بد بازی کنید. وقتی این نقش به من پیشنهاد شد از بازیگری زده شده بودم و نمیخواستم کار کنم. ولی با خودم گفتم این آخرین بازی است که بازی میکنی. از آن درست استفاده کن. وقتی هم همان روز اول از دفتر آقای افخمی با آقای طباطبایی بیرون آمدیم به او گفتم سید من سال دیگر سیمرغ میگیرم. آنچه هم با این نقش به دست آوردم، حاصل تمرینهای فراوان و راهنماییهای آقای افخمی بود.
- صبح اعدام در کارنامه بازیگری من یک نقطه عطف است. من میتوانم دوران بازیگری ام را به قبل و بعد از صیح اعدام تقسیم کنم. همیشه در مصاحبههای بازیگران به نقش کارگردان اشاره میشود. ولی من برای اولین بار در این فیلم متوجه شدم کارگردان چه نقش مهمی در شکل گیری بازی یک بازیگر دارد. هر چقدر هم به عنوان بازیگر تجربه و اندوخته داشته باشی مهم است که در دست کدام بازیگر باشی.