به گزارش همشهریآنلاین، طهماسبی گفت: «ازدواجمون خیلی ازدواج مسخره ای بود برای این که یک سالی فرهاد آمده بود آلمان برای اجرای نمایش و ما ۹ سپتامبر اجرای نمایش داشتیم اما ویزای فرهاد ۳۰ آگوست منقضی می شد.
من گفتم:« اوا، تو که باید بری.»
آمدیم ویزا را تمدید کنیم دیدیم تمدید نمی شود. من یک وکیل خانمی داشتم. زنگ زدم و به او گفتم:« ببین این طوری شده است.»
او گفت:« خب عیبی ندارد. برو شهرداری بگو فرهاد نامزد من است و می خواهیم ازدواج کنیم. بعد من کارهای ویزای شما را انجام می دهم.»
گفتم:« ازدواج؟»
گفت:« آره بابا، بگو بهشون انجام می دهند.»
بعد من به فرهاد حرف های وکیلم را گفتم.
فرهاد گفت:« خب، ازدواج می کنیم.»
بعد ما یک روز ساعت ۹ صبح به شهرداری برلین رفتیم و ازدواج کردیم که آسان ترین ازدواج دنیا بود.» منبع: عصرایران












