در آغاز این نشست عنوان شد که این جلسه به آتیلا پسیانی تقدیم و یک صندلی به یاد او در نظر گرفته میشود. سپس محمد چرمشیر با ارائه توضیحاتی درباره نگارش این نمایشنامه که اردیبهشت ۲ سال پیش آن را به پایان رسانده است، گفت: آخرین بار ۴۰ روز پیش از درگذشت آتیلا او را دیدم. این نمایشنامه را برای او نوشته بودم و در همان دیدار آن را برایش خواندم.
او گفت: آتیلا همیشه دوست داشت نمایشی با بازی سیمین معتمدآریا و فاطمه نقوی اجرا کند که انجام این کار هر بار به تاخیر افتاد تا حالا که سفر بیبازگشت او رخ داده است.
چرمشیر که بیش از ۳۵ سال سابقه همکاری با پسیانی را داشته، یادآوری کرد: از سال ۶۸ هر نمایشنامهای را که نوشتهام، برای آتیلا خواندهام؛ چه آنها که او خودش اجرا کرد و چه نمایشنامههایی که اجرا نکرد. اجازه میخواهم امشب یک صندلی برای او داشته باشیم تا آتیلا در کنار ما حضور داشته باشد.
او در پاسخ به پرسشی درباره آشناییاش با جهان زنانه که در این نمایشنامه تبلور پیدا کرده، توضیح داد: در کودکی و نوجوانیام به دلیل سه خواهری که داشتهام، همواره در معرض جهان زنانه بودهام.
محمد چرمشیر با ارائه توضیحاتی درباره تاریخ تولد کارکترهای نمایشنامه خود که دو خواهر هستند و تجربه تاریخی که از سر گذراندهاند، اضافه کرد: انجماد زبان در این نمایشنامه برایم خیلی مهم است. خواهران این نمایشنامه حتی خاطرات خود را گم کردهاند. به همین دلیل حتی گفتوگویشان درباره خاطراتشان عمیق نیست. بنابراین با توجه به سوءتفاهمی که در به یاد آوردن خاطرات دارند، هیچ امکانی برای گفتوگو وجود ندارد.
چرمشیر در بخش پایانی این نشست با اشاره به رابطه دوسویه نویسنده و مخاطب گفت: خیلی خوب است که خواننده از نویسنده توقع یک سری کارها را داشته باشد ولی گاهی هم نویسنده از خواننده انتظاراتی دارد و این انتظار داشتن یک موضوع دوطرفه است. نویسنده انتظار دارد خواننده هم کمی پابهپای او حرکت کند. همچنانکه وقتی ما در جوانی به تئاتر میرفتیم، میدانستیم کار چه کسی را میبینیم و کجا داریم میرویم. ولی الان متاسفانه اینگونه نیست و تماشاگر ما خیلی در دیدن نمایشها انتخابگر نیست و گویی دارد از روی تصادف و تفنن کاری را برای تماشا انتخاب میکند.