ماجرای مرگ دردناک دختر 10 ساله

اقتصادنیوز چهارشنبه 17 اردیبهشت 1404 - 07:05
اقتصادنیوز: یکم بهمن سال گذشته، مأموران پلیس شهرستان سمنان در جریان مرگ مرموز دختربچه 10ساله‌ای به نام حلما قرار گرفتند. پیکر این دختر در حالی در خانه‌شان پیدا شد که به گفته پزشکی قانونی، بر‌اثر خفگی به قتل رسیده بود.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از همشهری، کارآگاهان پلیس آگاهی سمنان در جریان تحقیقات خود به نامادری حلما مشکوک شدند. این زن بازداشت شد و در جریان تحقیقات پرده از اسرار جنایت برداشت و اعتراف کرد که روز حادثه با حلما دعوا کرده و عصبانی شده و وی را خفه کرده است.

حالا و با گذشت بیش از 3ماه از این جنایت هولناک، پرونده همچنان در دادسرا در حال رسیدگی است و این در شرایطی‌ است که مادر حلما که این روزها داغدار مرگ تنها فرزندش است، می‌گوید که تنها خواسته او و پدر حلما، قصاص قاتل دخترشان است.

این زن در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: من و پدر حلما سال 88ازدواج کردیم. هر دو اهل یکی از شهرهای استان مازندران بودیم و پس از ازدواج به‌دلیل اینکه کار شوهرم در سمنان بود، به این شهر نقل‌مکان کردیم. حلما 26اردیبهشت سال 93به دنیا آمد و ما زندگی آرام و خوبی داشتیم تا اینکه اختلافات من و شوهرم شروع شد. ما با هم تفاهم نداشتیم و این مسئله در نهایت باعث شد که سال 1400تصمیم به جدایی بگیریم.

مادر حلما ادامه می‌دهد:‌ پس از جدایی به مازندران برگشتم و از آنجا که حضانت حلما با من بود، او را نزدم خودم آوردم  اما به‌دلیل اینکه مدت زیادی سر کار بودم، وقت زیادی نداشتم که با دخترم بگذرانم. از طرفی پدر حلما خیلی دخترش را دوست داشت. او آدم خوبی بود و برای همین بعد از حدود یک سال و نیم که حلما نزد من زندگی می‌کرد، با درخواست دخترم، تصمیم گرفتیم که او نزد پدرش برود.

ازدواج دوم

حلما پس از بازگشت به خانه پدرش در سمنان، هر روز با مادرش تلفنی حرف می‌زد و در این میان گاهی نزد او می‌رفت تا اینکه پدرش تصمیم به ازدواج مجدد گرفت.

مادر حلما می‌‌گوید: شوهر سابقم 6ماه پیش از اینکه دخترم به قتل برسد، ازدواج مجدد کرد. نامادری حلما زنی بود که از ازدواج اولش یک دختر 12ساله داشت که با او زندگی می‌کرد. ظاهرا سرویس مدرسه دختر این زن و حلما یکی بود و همین باعث آشنایی آنها شده بود. اوایل اینطور به‌نظر می‌رسید که دخترم مشکلی در خانه ندارد، اما بعد از مدت کوتاهی ماجراهای عجیبی رخ داد. دخترم یک گوشی داشت که سیم‌کارتش به نام من بود و با آن با من تماس می‌گرفت، اما نامادری‌اش برای اینکه اجازه ندهد دخترم با من در تماس باشد، سیم کارت را شکست و پس از آن از طریق یکی از آشنایان با دخترم تماس می‌گرفتم. مدتی که گذشت متوجه بدرفتاری‌های نامادری با حلما شدم، اما او تلاش می‌کرد که دخترم را مقصر جلوه دهد. می‌گفت که حلما پرخاشگر است و دعوا می‌کند؛ درصورتی که دخترم کاملا آرام و مهربان بود.

تصمیم تازه

آذرماه سال گذشته بود که بدرفتاری‌های نامادری با حلما به اوج رسید؛ تا جایی که او حتی اجازه نمی‌داد دختربچه 10ساله با مادرش تلفنی صحبت کند. 

مادر حلما می‌گوید: یک روز وقتی گوشی‌ام زنگ خورد و جواب دادم، ‌حلما پشت خط بود. چند جمله با من حرف زد و بعد نامادری‌اش گوشی را گرفت. او با لحن تندی حرف می‌زد و در نهایت نیز تهدیدم کرد که دخترم را به قتل می‌رساند. آخرین‌باری که دخترم را دیدم، شب یلدا بود. او را نزد خودم به مازندران برده بودم و 2شب با من بود، اما چون امتحانات شروع شده بود باید برمی‌گشت. با این حال دیگر نمی‌خواستم که دخترم نزد آن زن باشد. حلما هم نمی‌خواست. می‌گفت که نامادری‌اش با او بدرفتاری می‌کند و پدرش هم به وی اهمیت نمی‌دهد. حلما می‌گفت که پدرش دختر آن زن را بیشتر از او دوست دارد و دیگر نمی‌خواهد آنجا بماند. برای همین تصمیم گرفتم او را نزد خودم بیاورم. وقتی دخترم به خانه پدرش برگشت، شروع کردم به جست‌وجو. مدرسه خوبی برایش پیدا کردم و داشتم اتاقش را آماده می‌کردم. برایش وسایل ‌‌خریدم و تصمیم گرفته بودم دیگر اجازه ندهم که نزد آن زن برگردد. آخرین بار هم 2روز قبل از حادثه بود که با او تلفنی حرف زدم و گفتم که تا چند روز دیگر می‌تواند نزد من بیاید و حسابی خوشحال شده بود. گریه کرد و گفت که «مامان خیلی دلم برایت تنگ شده» و با شنیدن حرف‌هایش فقط لحظه‌شماری می‌کردم که زودتر نزد من بیاید؛ تا اینکه دو روز بعد هولناک‌ترین خبر زندگی‌ام را شنیدم.

جنایت هولناک

نخستین روز بهمن‌ماه بود که یکی از اقوام مادر حلما با او تماس گرفت و گفت که دخترش حالش بد شده و در بیمارستان است. او می‌گوید: نامادری حلما شماره مرا در گوشی شوهر سابقم بلاک کرده بود؛ برای همین با خط دیگری با شوهر سابقم تماس و وقتی سراغ حلما را گرفتم، او گفت که دخترم جانش را از دست داده است. با شنیدن خبر، دنیا روی سرم خراب شد. ابتدا به ما گفتند که حلما سکته کرده است، اما بعدا که معلوم شد به قتل رسیده، به نامادری او مشکوک شدند. ظاهرا روز حادثه، نامادری حلما که یک کارگاه خیاطی هم دارد به همراه شوهر سابقم به آنجا رفته بودند و حلما در خانه تنها بود. کمی بعد، این زن به بهانه اینکه قصد دارد دخترش را از کلاس خصوصی بیاورد از کارگاه خارج شده و طبق تصاویر دوربین‌های مداربسته به جای رفتن به آموزشگاه، به خانه برگشته، حلما را به قتل رسانده و بعد به آموزشگاه رفته و با دخترش به کارگاه برگشته بودند. پس از آن نیز همگی به خانه رفته و در آنجا با پیکر بی‌جان حلما روبه‌رو شده بودند.

درخواست قصاص

مادر حلما می‌گوید‌: دخترم یکم بهمن به قتل رسید و پلیس بعد از اینکه شواهد کاملی به‌دست آورد، 19بهمن‌ماه آن زن را بازداشت کرد و او روز بعد به قتل حلما اعتراف کرد. این زن مدعی شده که حلما با او دعوا و به وی فحاشی کرده، اما همه اینها دروغ است. او از قبل نقشه قتل دخترم را کشیده و منتظر بوده تا زمان مناسب برای اجرای آن برسد. پس از این حادثه، ما پیکر دخترم را به شهرمان منتقل کردیم و در آنجا به خاک سپردیم و حالا هم من و هم پدر حلما، تنها خواسته‌مان قصاص قاتل حلماست.

منبع خبر "اقتصادنیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.