عصر ایران؛ مهرداد خدیر- کدامیک از ما سرود «ای ایران» را نشنیده یا در آیینی زیرلب زمزمه نکرده یا هنگام اجرای آن برنخاسته و احساسات ما غلیان نکرده است؟ شاید تنها سرودی که از این نظر در حافظۀ جمعی ایرانیان با «ای ایران» همردیف باشد «ایران، ای سرای امید» است و تازه این دومی را بیشتر میشنویم نه آن که دستهجمعی بخوانیم.
اما حالا چرا «ای ایران»؟ چون امروز – 22 اسفند 1399- سالروز درگذشت «حسین گل گلاب» سُرایندۀ آن است و میخواهم دربارۀ او بنویسم که «مختلفالاضلاع» بود: استاد دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران و گیاهشناس، شاعرو ترانهسرا، مترجم، حقوقدان، نوازنده، جغرافیدان و واژهگزین.
شهرت عمومی «حسین گل گلاب» البته به خاطر سرود «ای ایران» است و اگر هیچ یک از ویژگیهای دیگر را نداشت و تنها همین شعر را سروده بود نیز سزاوار یاد و توجه بود چه رسد به این که در عرصههای مختلفف نقشی به یادگار گذاشته است.
دربارۀ او این 10 نکته گفتنی است:
1. «مهر 1323 بود. یک روز از خیابان هدایت رد میشدم. دیدم یک سرباز آمریکایی یک بقال ایرانی را کتک میزند. بسیار ناراحت شدم و با همان حال، به انجمن موسیقی خالقی رفتم و بی اختیار چیزی درست کردم. خالقی برای آن آهنگ ساخت و شد همان سرود معروف «ای ایران» که بنان آن را خواند. من بیشتر سرودهای حماسی ساخته ام. یکی از آنها سرود «آذرآبادگان» است. آن هم تحت تأثیر حملۀ خارج ها بود.»
اگر چه این داستان مشهورترین روایت از انگیزۀ ساخت یا سُرایش یا سَراییدن این سرود است اما خانم دکتر هما گلگلاب فرزند او میگوید هیچ گاه چنین روایتی از پدر نشنیده و نمیداند از کجا آمده است.
نویسنده حدس میزند بعد از انقلاب اسلامی و پس از طرد ایدۀ ناسیونالیسم در گفتارهای رسمی ساخته باشد تا در قالب احساسات ضد آمریکایی قابل طرح باشد! همان هوشی که آرامگاه کورش را مدفن پیامبری هم معرفی کرد تا در طول قرون از گزند مصون بماند.
به هر رو چه این روایت راست باشد چه نباشد تردیدی در این نیست که در فضای اشغال ایران در سال 1323 ساخته شده کما این که نخستین اجرای آن هم خوانی گروه کُر در انجمن موسیقی ملی در 27 مهر 1323 خورشیدی در دبستان نظامی خیابان سپه بوده و وزیر وقت فرهنگ همانجا دستور میدهد گروه به رادیو بروند و ضبط کنند و از آن پس هر روز از رادیو پخش میشده است.
2. «ای ایران» تنها به خاطر شعر آن جاودانه نشد. آهنگسازی «روحالله خالقی» و صدای «غلامحسین بنان» نیز در این ماندگاری نقش آفرین بودهاند.
هنر خالقی این است که در مایۀ «دشتی» ساخته با این حال، مارش گونه شده و بر خلاف اتهام غالب، محزون نیست و نشاط حماسی در آن جای حُزن را گرفته است.
نخستین بار آن را یحیی معتمد وزیری خواند و بنان، دومین بود و در روزگار ما سالار عقیلی و محمد اصفهانی نیز خواندهاند.
طبعا این پرسش پدید میآید که چرا مهمترین گوهر از دست رفته در سال 99 – محمد رضا شجریان – ای ایران را نخوانده است؟ پاسخ روشن است: او اشعار حماسی نمیخواند اگرچه دِین خود را به ایران با دقت در انتخاب اشعار پارسی و ترانۀ جاودانۀ «مرغ سحر» ادا کرده است.
3. بر خلاف آنچه در برخی متون آمده دکتری گل گلاب، در ادبیات فارسی نبود. این تصور به دو سبب است: یکی عضویت در فرهنگستان و دیگری فارغالتحصیلی او از مدرسۀ عالی حقوق و علوم سیاسی که ربطی به رشتۀ پزشکی نداشته است.
داستان دکتری او اما جالب است. هنوز دانشکدۀ پزشکی راه نیفتاده بود تا از آن دکتری بگیرد. پس رسالۀ تحقیقات خود در گیاه شناسی را ارایه داد و پذیرفته شد و به سرعت بر کرسی استادی دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران نشست و کتاب های گیاهشناسی او تدریس میشد.
4. هر که در دوران تحصیل کمی از درس علوم خوانده باشد و اگر بعدتر در رشتۀ علوم تجربی دیپلم گرفته و زیست شناسی را به یاد داشته باشد با واژههایی چون «بازدانگان و نهاندانگان» آشناست یا «گلبرگ و کاسبرگ و پرچم».
همۀ اینها را دکتر گل گلاب ساخته و کاملا هم جا افتاده و کافی است به یاد آوریم قبلتر چه میگفتند: بارزالتّناسل (بازدانگان)، عریانالبُذور (نهاندانگان).-[قابل توجه سخره کنندگان واژهسازی که گمان میکنند همه مانند کشلقمه و درازآویز است!]
5. هم در سالهای پیش از انقلاب و هم پس از آن تصور میشد "ای ایران" اگر هم سرود ملی باشد با سرود رسمی در تقابل است. چرا که ناسیونالیسم پیش از انقلاب بیش از ایران بر مفهوم پادشاهی و سلطنت تأکید داشت و بعد از انقلاب هم در مقابل مذهب تصور میشد.
حال آن که "ای ایران" یک سرود است و داعیۀ سرود ملی هم نداشته چه رسد به سرود رسمی و اگر به سرعت محبوب شده به این معنی نیست که به قصد سرود رسمی ساخته شده باشد.
در دهۀ اول جمهوری اسلامی به واژه های ملی و ایران هم حساسیت وجود داشت چه رسد به خود ایران ولی به مرور دوباره همه از ایران گفتند و حالا وطن وطن از دهان ایدیولوژیکترین شخصیت ها هم نمیافتد.
با مزه ترین اتفاق اما این است که اسم رادیو وتلویزیون ملی ایران به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تغییر یافت و خبرگزاری پارس شد خبرگزاری جمهوری اسلامی و دانشگاه ملی شد دانشگاه شهید بهشتی و کلمۀ «ملی» را از سازمان ملی انتقال خون و هواپیمایی ملی ایران برداشتند ولی حالا به صدا وسیما می گویند رسانۀ ملی!
تعبیر «ایران اسلامی» یا «میهن اسلامی» هم البته تلاشی بود برای کاهش حساسیت ولی اکنون چنان که گفته شد ایدیولوژیک ترین رادیو و تلویزیون غیر خصوصی دنیا که همان صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشد فراوان از «ایران» می گوید و صدای سالار عقیلی ( ایران! فدای اشک و خندۀ تو) بارها و بارها پخش میشود و همه هم دوست دارند اگرچه به «ای ایران» تنها در این حد میپردازند که شبکههای ماهوارهای و سلطنت طلبان مصادره نکنند.
6. برخی ایراد میگیرند که تعبیر «مرز» برای ایران، نادرست است ( مرز پرگهر). همین پاسخ کفایت میکند که دهخدا یکی از معانی مرز را «سرزمین» دانسته است.
7. مهمترین تلاشی که در سینما در این باره صورت پذیرفته فیلم «ای ایران» ناصر تقوایی است. با این داستان که مرحوم حسین سرشار این سرود را به کودکان آموزش میدهد منتها تقوایی در شعر گل گلاب دست برده است!
با این حال فیلم به خاطر تقوایی که در زمرۀ بزرگترین کارگردانان تاریخ سینماست دیدنی است. آخرین بازی غلامحسین نقشینه هم در همین فیلم است. هم او که در «دایی جان ناپلئون» نقش دایی جان را جاودانه کرد و به بهانۀ حضور حمید جبلی میتوان یادآوری کرد پدر او – ناصر جبلی – چنانکه در مستندی که آقای هومن ظریف ساخته هم میبینیم از دوستان نزدیک دکتر گلگلاب بوده است. به این بهانه به صدای روی مستند هم اشاره کنیم مناسبت دارد: دکتر اکبر عالمی که کرونا، امسال از ما گرفت.
8. بعد از پیروزی انقلاب و سقوط سلطنت طبعا سرود شاهنشاهی بلاموضوع و مطرود شده بود و انتظار میرفت رادیو و تلویزیون سرود "ای ایران" را بیشتر پخش کند حداقل تا زمانی که سرود رسمی جدید ساخته شود ضمن این که «ای ایران» هیچگاه سرود رسمی نبوده بلکه به خاطر توجه مردم، ملی شده است.
صادق قطبزاده رییس وقت رادیو و تلویزیون اما «ای ایران» را فاشیستی دانست و گفت یادآور فاشیسم رضاشاهی است!
این در حالی است که «ای ایران» سه سال پس از سقوط رضاشاه ساخته شده بود و همین هم دستمایۀ طعنه و انتقاد به او شد.
اگر قطبزاده تمایلات مارکسیستی داشت یا اگر مذهبی سنتی بود این سخن او قابل فهم بود اما کسی ندانست چرا با «ای ایران» مخالف است؟
شاید چون بیم داشت سرود رسمی جدید را تحتالشعاع قرار دهد هر چند که ربطی به هم نداشتند.
9. محمد قوچانی در سرمقالۀ شمارۀ نوروزی «آگاهی نو» روشنفکری ایران را به سه دستۀ ملی، سوسیالیستی و دینی تقسیم کرده است. هر چند بهتر است گونۀ دیگر – باستانگرایانه - را نیز بیفزاییم اما واقعا آدمهایی مثل دکتر گل گلاب را میتوان در زمرۀ روشنفکران ملی و پاکیزه دانست با دغدغۀ ایران و زبان پارسی.
10. هر چند خوشبختانه این سرود در سال 1396 و به شمارۀ 1395 در فهرست ملی «میراث فرهنگی ناملموس» به ثبت رسیده ولی جای آن در کتابهای درسی خالی است. همچنین یاد گلگلاب تا بچه ها بدانند یک گیاهشناس هم میتواند ترانه سرا باشد خاصه این که نظام آموزشی مبتنی بر تستزنی بچه ها را تک بُعدی بار آورده و خیال میکنند اگر پزشکی بخوانند باید دور ادبیات را خط بکشند یا دیگر دنبال هنر نروند و خوب است با کسی آشنا شوند که در دانشکدۀ پزشکی درس میداد، برای هنرستان هنرپیشگی نمایشنامه ترجمه میکرد، از مدرسۀ عالی حقوق فارغالتحصیل شده بود، فرهنگ اصطلاحات جغرافیا را نوشت، برای کارهای کلنل وزیری ترانه میسُرود و در فرهنگستان واژهگزینی میکرد و خود مانند خاصیتهای دارویی که درس میداد معجونی بود از علم و ادب و هنر.
* در این نوشته از شمارۀ 123 (اردیبهشت 1397) فصلنامۀ «بخارا» و مستند «مرز پُرگهر» ساختۀ هومن ظریف، بهره گرفتهام با دو توضیح:
در بخارای مورد اشاره هم به داستان سرباز آمریکایی و مرد بقال استناد شده و تکذیب خانم هما گل گلاب را جای دیگر خوانده یا شنیدهام. دوم این که مستند «مرز پُرگهر» را روی کانال تلگرامی «پارسی انجمن» میتوانید تماشا کنید.
-------------------------------
بیشتر بخوانید: (12 نوشتۀ پیشین)
* 1. تو داد و دهش کن، فریدون تویی!
* 2. سیرتِ دوست داشتن، صورتِ دوست داشته شدن
* 3.ایوان مداین را آیینۀ عبرت دان!
* 4.میر جلالالدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!
* 6. غوغای موسیقی کلمات؛ دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ؟
*8. ما ز دریاییم و دریا میرویم
*9.ترانه سَرا یا ترانه سُرا؟ نکتهای به بهانۀ «مرغ سحر»
*10. سایه؛ دور از وطن ولی همچنان عاشق ایران
*11.اسلامی نُدوشن؛ سلطان نثر پارسی