کاوه صادقی آزادـــ تنبور یکی از قدیمیترین سازهای زهیزخمهای ایرانی است که به زعم باستانشناسان قدمتی ۶ هزار ساله دارد. مقامهای این ساز به سه دسته اصلیِ کلام، مجلسی و مجازی تقسیمبندی میشود و مناطقی که این ساز در آن رواج دارد تقریباً وسیع است و حتا به خارج از مرزهای ایران میرسد. این مناطق عبارتند از: گوران، صحنه، آذربایجان شرقی، غربی، قزوین، زنجان، تهران و اطراف آن و گروهی از کُردهای عراق. رویداهای رقابتیِ موسیقی همچون جشنواره ملی موسیقی جوان در این شاخه به دلیل تنوع مکاتب و روایتهای متنوع در میان استادانِ بزرگ تنبور، اغلب داوران را با چالشهای متعددی در داوری روبهرو کرده و برخی از شرکتکنندگان نیز دلخور از نتایج بودهاند. به بهانه برگزاری هجدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان با یکی از نوازندگان و پژوهشگران موسیقی در خصوص «مسئله تغییرات» در میان نسل جوانِ نوازندگان تنبور بهواسطه عصر رسانههای اجتماعی و شبکههای مجازی و نیز رویکرد شهریشدن موسیقی نواحی در نسل جوان به گفتگو نشستیم.
پوریا فرجی، نوازنده سنتور، تنبور و کارشناس نوازندگی موسیقی ایرانی است. مقدمات آشنایی با موسیقی ایرانی را در کودکی با سازهای تمبک، تار و سنتور آغاز کرده و برای تکمیل دانش موسیقی ایرانی نزد مسعود شناسا، داریوش طلایی و مجید کیانی به فراگیری ردیفهای موسیقی ایرانی و شیوههای سنتورنوازی پرداخته است. او از سال ۸۲ به تحقیق و یادگیری موسیقی اقوام کُرد و لَکزبان غرب ایران با ساز تنبور و تمرکز بر شیوه امامقلی امامی و نورعلی الهی پرداخته است. کتاب آموزش تنبور از تالیفات وی است که توسط انتشارات ماهور به چاپ رسیده است.
*در اغلب رویدادهای رقابتی موسیقی خصوصاً در بخش تنبور داوران با چالش بسیاری برای داوری روبهرو هستند، معیار دقیق برای این بخش چیست؟
در چند دهه اخیر مکتبهای گوران و صحنه بهدلیل داشتن بستر پویا و فعال و ثبت و ضبط رپرتوار آن توسط استادان و پژوهشگران این حوزه بیشتر از دیگر مکاتب به علاقمندان معرفی شده است. به همین خاطر در رویدادهایی که جنبه رقابتی دارد مثل جشنواره ملی موسیقی جوان، چالشهای متعددی را برای داوران بهوجود آورده است.
اگر بخواهیم وسیع نگاه کنیم، تنوع موسیقی تنبور زیاد است. درست است که علاقهمندان در این سالها مکاتب گوران و صحنه را پررنگتر دنبال میکنند اما در همین مکاتبِ گوران و صحنه هم تنوع رفتاری زیادی داریم. بههمین خاطر، راضی نگهداشتن همه سخت و نشدنی است، مگر اینکه تنوع داوران و قطعات پیشنهادی جشنواره افزایش پیدا کند. موسیقی تنبور در مکاتب دیگری مانند تنبور لرستان یا منطقه آذربایجان هم فعال است که آنها را در جشنواره ملی موسیقی جوان نمیبینیم.
*آیا نمیتوانیم آنها را زیرشاخه مکاتب صحنه و گوران ببینیم؟
لکها مکتب جدی برای خود داشتند و چون در این سالها فراموش شده و از بین رفته قاعدتاً استادان جدی در بین آنها باقی نمانده است و نمیشود آن مکتب را ذیل دیگر مکاتب دید. چون به لحاظ تاریخی هم بسیار قدمت زیادی دارد. اسناد صوتیای که از این مکتب بهجا مانده نشان میدهد که آنها کاملاً مستقل روایتها و مقامهای خودشان را داشتهاند. کمترین نمونهای که باقی مانده از امامقلی امامی است که نزدیک به ۱۵-۱۶ قطعه اجرا میکند که خاص آن منطقه است و مشابه آن را در منطقه صحنه و گوران نمیبینیم. به هر حال به دلیل همین تنوع به یک صلح صددرصدی نمیتوان رسید.
*آیا موسیقی تنبور در مسیر خود توانسته به پویایی و نوآوری برسد؟
متأسفانه تأثیر موسیقی کلاسیک ایرانی بر تنبور چه در حوزه ریتم و چه در حوزه فواصل به یک تأثیر سطحی نزول پیدا کرده است. در میان نوازندگان جدید کمتر میبینیم که حتی اگر میخواهند کار خلاقانه انجام بدهند، سعی کنند در بستر فضای فواصل موسیقی اصیل خودشان یا در بستر دورهای ریتمیک موسیقی خودشان این کار را انجام بدهند. یک سری عناصر پای ثابت اجرا و ارائه شدهاند و هر کسی میگوید که میخواهد دست به نوآوری بزند، با یک سری فرمولهای ثابت این کار را میکند که ریشههای این فرمولها را میتوان در موسیقیهای کلاسیک ایرانی و گاهی موسیقی خراسان و حتی موسیقی کشورهای خارج از ایران مانند ترکیه و اسپانیا دنبال کرد.
*این تغییر و رویکرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
از آنجایی که نگاه موسیقیشناسی به مقوله موسیقی دارم، این موضوع را مثبت نمیدانم. به نظرم اگر این روند ادامه پیدا کند باعث حذف میشود. کما اینکه در مورد مکتب تنبور لکستان، تقریباً میتوانیم بگوییم که این مکتب به جهت مسائلی که در آن منطقه به لحاظ سیاسی و اجتماعی وجود داشته، امروز حذف شده است. هر چقدر جلوتر آمده، کمرنگتر و به شیوههای متداولتر نزدیک شده است.
*بنابراین فراهم بودن بستر مهمترین عامل پویا بودن این نوع موسیقیهاست.
اکثر موسیقیهای اقوام، موسیقیهای کاربردی هستند. اگر بستر آن فراهم نباشد ناخواسته به مرور فراموش میشود. شاید مناطق دیگر به خاطر جمعیت زیاد این شانس را داشتهاند که موسیقی منطقهشان حفظ شده است اما در منطقه لرستان، جمعیت این مسلک همیشه تحت فشار بودند و همین موضوع تأثیر زیادی در فراموشی آنها گذاشته است. اما اینکه بگویم خود موسیقی آنها پویایی نداشته، اینطور نیست. اتفاقاً موسیقی آنها دارای قدرت بسیار بالایی است. این موضوعات را بیشتر میتوان از جنبه اجتماعی بررسی کرد.
*پس چه عوامل دیگری در این بین دخیل هستند؟
تنبور در سالهای اخیر بیشتر توسط افرادی معرفی شد که صحنهایتر بودند و تمایل داشتند روی صحنه ساز بنوازند و این موضوع باعث کمتر شنیده شدن اجرای استادان اصیل این ساز شد. در این سالها این موسیقی بیشتر به سمت شهریشدن پیش رفته و میتوان گفت ناخواسته یک تغییر سلیقه هم ایجاد کرده است.
*به زعم برخی قومموسیقیشناسان در عصر حاضر به واسطه رسانههای اجتماعی رفته رفته مرز بین موسیقی شهری و نواحی کم و کمتر میشود و شاید در آینده این دستهبندیها به این شکل نباشند.
به همین خاطر ضرورت جشنوارههایی مانند جشنواره ملی موسیقی جوان چنین جایی معنا پیدا میکند. باید روی این موضوع فکر شود که چگونه میتوان نسل جوان را ترغیب کرد با ذوق و میل بیشتری موسیقی نواحی را دنبال کنند. با توجه به اجراهایی که امسال در جشنواره موسیقی جوان دیدم به نظرم هنوز جای امیدواری وجود دارد؛ بهخصوص در میان بچههایی که کم سن و سالترند. حداقل رگههایی از حفظ اصالت در وجود آنها دیده میشود. این مسئله جای امیدواری دارد. بخش پژوهش باید به این نوع جشنوارهها اضافه شود. به نظرم جای کارهای پژوهشی در چنین جشنوارههایی خالی است. تغییر ناگزیر است و در کل عالم وجود دارد. اعتقادی به نگاه موزهای ندارم. مرکز حفظ و اشاعه را ببینید که پیش از انقلاب وجود داشت. خروجیهای آن مرکز موزهای نبودند. استادهای سنتگرایی بودند امثال محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان، مجید کیانی و داریوش طلایی که هر کدام از دل آن سنت مسیر خودشان را پیدا کردند. در مورد موسیقی اقوام هم لزوم چنین رویکردی حس میشود. باز موسیقی دستگاهی بهطور آکادمیک در دانشگاهها تدریس میشود و باعث حفظ و تداوم آن میشود. در جشنوارههایی مثل موسیقی جوان نیاز به برگزاری و گنجانده شدن بخش پژوهش داریم و کمک شایانی به این موسیقی میکند.
۵۹۲۴۳