عصر ایران؛ رضا شاهملکی- تصاویر رونمایی از شمشیر اردشیر اول - ششمین پادشاه هخامنشی در موزه «گتی ویلا»ی لسآنجلس آمریکا – حس خوشایندی به هر ایرانی میبخشد و بهانهای است تا با او ودوران او بیشتر آشنا شویم.
این پادشاه هخامنشی در سال 465 قبل از میلاد بر تخت نشست و41 سال سلطنت کرد (تا 424 پیش از میلاد) و نام او به نیکی در تورات هم آمده و به « اردشیر درازدست» شهرت داشت و طبعا این پرسش پدید می اید که چرا دراز دست؟
پاسخ از زبان دکتر زرینکوب چنین است: :«درازدست، نخست معنی مجازی داشت- یعنی توانا- و بعدها به معنی حقیقی و لفظی گرفته شد». (تاریخ مردم ایران ص 173)
ارتخشتره /آرتاکسرس/ اردشیر یا به قول یونانیان "مکر و خیر" فرزند «خشایارشا» - [خشای + آرشا نه خشایار شاه] پس از قتل رازآلود پدر و پس از یک رشته ماجرای پیچیده بر اردوان قاتل پدر پیش دستی کرد و اورا از میان برداشت و بر تخت جهانشاهی هخامنشی نشست.
در آغاز سلطنت طولانی مدت خود برابر معمول با شورشهایی روبه رو شد: ویشتاسپ برادر بزرگتر او که به دلیل دوری از پایتخت از ماجراهای قتل پدر و رویدادهای بعدی بیخبر مانده بود دست به طغیان زد اما در دو جنگ پیاپی شکست خورد و از صحنه حذف شد. تاریخ در مورد سرنوشت او ساکت است.
سپس شورشی در مصر رخ داد: دیاکونوف می نویسد: روابط مصر و هخامنشیان در آن دوران چندان محکم نبود و مصریان به نوعی مستقل عمل میکردند.(تاریخ ایران باستان/میخاییل دیاکونوف/ص110)
ایناروس -از اهالی لیبی - ناراضیان مصر را گرد آورد و لقب فرعون بر خود نهاد. این شورش که از جانب آتنی ها نیز با اشتیاق حمایت می شد برای اردشیر دردسرهایی درست کرد.
در نهایت سردار اردشیر مگابیز شورش را فرونشاند و ایناروس اسیر شد و دوباره مصر را تحت فرمان ایران درآمد. (ایرانیان یکی از آبراههای نیل را خشکاندند و کشتیهای یونانی یاری گرمصریان را نابود کردند.)
زرینکوب از قول هرودوت اشاره دارد که :« ...اردشیر بار دیگر در مصر چنان حکومت کرد که مصری ها اورا ستودند و هرودوت که خود همین ایام به مصر سفر کرده مردم را از او راضی یافته» (تاریخ مردم ایران ص 174)
رویداد دیگر دوره فرمانروایی اردشیر پیمان صلح "کالیاس" است؛ یونانی ها که از همراهی با مصر علیه ایران طرفی نبستند، به صلح با ایران تن دادند.
آنان "کالیاس" را به شوش -پایتخت زمستانی هخامنشیان- نزد اردشیر فرستادند و قرار گذاشتند جزیره قبرس را به ایران واگذارند و یونانیان حق نداشته باشند با سلاح وارد قلمرو ایران شوند و متقابلا پادشاه ایران به شهرهای یونانی نشین آسیای صغیر استقلال داخلی داد.
با این حال کالیاس در بازگشت به یونان سرزنش شد که نشان از ناخشنودی یونانیان از این قرارداد داشت. با این حال برای ایران هم پیرزوی بزرگی نبود چون به موجب یکی از بندهای آن، ایران بخشی از حاکمیت خود بر ساحل دریای اژه را از دست داد.
بعدها البته درگیریهای آتن و اسپارت با هم در جنگهای موسوم به "پلوپنزی" اردشیر و دربار ایران را بابت تهدید یونان آسوده کرد.
خود اردشیرهم با صرف فراوان سکههای طلا به درگیری میان آنان دامن می زد. در دوران فرمانروایی اردشیر بود که «تمیستوکل» همان یونانی فاتح نبرد سالامین از یونان گریخت و به دربار ایران پناه آورد و اردشیررا تحریک می کرد علیه یونان وارد جنگ شود اما اردشیر چندان مرد میدان نبرد نبود و طلا را کارگرتر می دانست. چندان که با برق طلا بود سرداران و سربازان یونانی را به دربار ایران جذب می کرد.
در اواخر سلطنت اردشیر مگابیز- یا بغابیش- همان سردار فاتح مصر بر او شورید. اوکه «ساتراپ مصر» بود چون شاه زیر قول خود زد وایناروس اسیر را کُشت سر به طغیان زد و حتی در جنگی هم پیروز اما در نهایت بخشوده شد.
اردشیر که طی 41 سال سلطنت به عدالت دوستی و جوانمردی شهره شد شده در عین حال بسیار تجمل دوست و راحت طلب بود و به همین خاطر، پیرنیا اردشیر را پادشاهی سست و ضعیف دانسته با علاقۀ زیاد به حرمسرا در عین حال یادآور میشود یونانیان اورا دادگستر خواندهاند (ایران باستان/ص107). با نگاه امروز و قدری با ظرافت بیشتر البته می توان نشانههای از تدبیر و درایت را در تصمیمات اردشیراول دید.
اگر اشاره به حرمسرا شما را به یاد درباری در قرن ها بعد انداخته به نفوذ بسیارمادر او "آمستریس" هم میتوان اشاره کرد بر او موجب تحریکاتی در قلب امپراتوری می شد و نیز زنی دیگر: همسرش ملکه "داماسپیا" و هر دو در یک روز در بابل از دنیا رفتند.
ماریا بروسیوس در کتاب «زنان هخامنشی» بخشش مگابیز پس از شورش بر شاه را با وساطت مادرش- آمستریس – دانسته است. (ص158)
دربارۀ دوران اردشیر اول باید اضافه کرد کار ساختمانی تخت جمشید و بنای کاخهای آن در روزگار او به پایان رسید و سنگ نبشتهای از او بر یکی از کاخها به دست آمده که در آن خود را فرزند خشایارشا و نوه داریوش معرفی می کند و «اهورامزدا» را و می ستاید و نشان آرامگاه او را نیز میتوان در میان گورهای سنگی نقش رستم جُست.
با این حال عموم مورخان روزگار اردشیر یکم را آغاز انحطاط هخامنشیان دانستهاند اما "جین رالف گارثویت" هوشمندانه میپرسد: « اگر این سلسله تا این حد بیکفایت شده بود چگونه سلطنت آنها مدتی نزدیک به یک سدۀ دیگر به درازا انجامید؟» -(تاریخ سیاسی ایران ص 190).
• نویسنده در پاسخ به این پرسش که تا چه حد میتوان از اصالت انتساب شمشیر به اردشیر اول مطمئن بود یادآور شده است: «به گفتۀ یکی از استادان سرشناس تاریخ چون فردی مانند دکتر تورج دریایی همان جا بوده و تایید کرده میتوان به اعتبار ایشان پذیرفت. اما برای داوری نهایی باید خطوط روی شمشیر و مفاهیم خوانده و فهم شوند و از نزدیک بررسی شود و مورد آزمایش خاص قرار گیرد . اما به اعتبار دکتر دریایی و تیم کارشناسی موزه پذیرفتهایم.»