خبرگزاری فارس- همدان: ابتدا نمره خطش را صفر داده بودند، اما این صفر حکم همان اخراج انیشتین بود از مدرسه! خودش را پیدا کرد و در میان همه آن خطوط کشیده و نکشیده و صدای جیرجیر قلم با کاغذ ابر و باد رها.
رقص قلم بر روی کاغذ برای همه خیالانگیز است و وقتی عاشقش شوی دیگر دل کندن از آن ساده نیست، میتوانی ساعتها در روز بنشینی قلم در دوات بزنی و بنویسی؛ از عشق بگویی، با خدایت درد دل کنی و رازهای دل شاعران را برملا سازی. خطاطها گاهی واسطههایی میشوند بین شاعران و انسانها، شاید نقش و نگاری که آنها به کلمات اعجازانگیز شعر میدهند چنان در دل ریشه دواند که مفهوم گسترده پشت کلمات را آشکار سازد و شاید وقتی کلام الله را بر روی کاغذ به خط خوش میآورند، تأثیرش منقلبگونه شود.
خلاصه در هنر آن هم در خطاطی میتوان خود را پیدا کرد، مهتاب قصه ما از همان دوران کودکی با قلم و بوی مرکب مانوس شده، وقتی که پدر، قلم در دست میگرفت در او شعله نوشتن شروع به برافروختن میکند، دغدغهاش قلم و کاغذ میشود تا اینکه تصمیم بزرگی با خود میگیرد، عهدی با خداوند میبندد تا قرآن را کتابت کند و کلام الهی را چون گوهر به دل صدف بسپارد.
همه از صدف گوهر و مروارید میگیرند اما او به صدفها گوهر میبخشد وقتی قرآن را بر دل آن کتابت میکند، «مهتاب» صدای صدفها را میشنود اما نه با گوش جسم، بلکه با گوش جان، همه آن نجواهایی که دریا با خدا داشته و صدف در دلش اسیر کرده را میشوند و بر آن نقش میزند تا صدایش را از وجود بیمثالش بیرون کشد.
«مهتاب» قصه ما اگرچه گوش جسمش کمشنواست اما گوش جانش تا بخواهی قبراق است و کلام حق را میشنود و بر صدفها نقش میزند و خلوت خود با خدایش را پر میکند.
نمره خطاطیام را صفر دادند
«مهتاب از معرفی خود و روزهای آغازین علاقهاش به خطاطی میگوید: مهتاب قنبریراد هستم، متولد سال ۵۷ در قروه درجزین شهرستان رزن و با مدرک لیسانس مدیریت بیمه، اما داستان خطاطیام از همان دوران کودکی آغاز شد و به هنر خوشنویسی علاقهمند شدم تا جایی که در کتاب فارسی کلاس دوم ابتدایی صفحاتی که سرمشق خوشنویسی داشت را خطاطی میکردم و پنهانی از پدرم قلم و مرکبش را برمیداشتم، ولی خوشنویسی در کتاب آخر ماجرا نبود و فردا صبح خانم معلم کتاب فارسی را دید پس از دعوای مفصل نمره درس خط مرا صفر داد.
میل و شوق مهتاب به خطاطی در صفحات کتاب فارسی دوم ابتدایی جا نماند و همراهش قد کشید، او از مهمترین تصمیماش یاد میکند و ادامه میدهد: پدرم خطاط بود و این ذوق و قریحه در جانم ریشه داشت بنابراین کلاس اول راهنمایی که بودم تصمیم گرفتم خوشنویسی را در حد کمال ادامه دهم و حال دلم را خوش کنم، برای اولین بار به صورت مکاتبهای در انجمن خوشنویسان تهران ثبت نام کرده و آموزش گرفتم و با ممارست سال ۷۳ در انجمن خوشنویسان همدان نامنویسی کردم و دست آخر مدرک ممتاز گرفتم.
مهتاب از بدو تولد کمشنواست و اصوات را با کمک سمعک میشنود اما محدودیت مانعی برای بروز استعدادش نبوده، او از روزهای پرشور حضورش در جشنوارهها و نمایشگاهها سخن به میان میآورد و میگوید: هرگز کمشنوایی سدی برای ادامه راهم نبود و هرگز جسم و روح خود را درگیر محدودیتها نکردم بدون توجه به این موضوع پیش رفتم و از سال ۷۴ تا ۹۲ در جشنوارهها و نمایشگاههای بینالمللی بسیاری شرکت کردم اگرچه شرکت در نمایشگاه بدون حمایت فایده چندانی ندارد، مسؤولان باید از هنرمندان و توانجویان حمایت و بستر شرکت در نمایشگاههای خارجی را فراهم کنند.
خوابی که به رویا رنگ بخشید
روایت خطاطی این بانوی توانجو از سال ۸۶ با خوابی در عالم رویا رنگ و لعاب تازه میگیرد و جلوهای نو از هنر در سرانگشتانش جاری میشود، مهتاب در تشریح آرزوی دوران نوجوانی و خوابش بیان میکند: از زمان کودکی و نوجوانی یکی از آرزوهایم کتابت قرآن بود، اغلب هنرمندان و خطاطها قرآن را روی کاغذ کتابت میکنند، سودای نوشتن قرآن به شیوه جدید سالها در جولانگاه ذهنم بود تا اینکه شبی خواب دیدم کنار دریا صدف جمع میکنم و روی آنها قرآن مینویسم.
«دانههای شکر و برنج» صفحه خطاطی مهتاب
این خواب در من انگیزهای ایجاد کرد و مصمم شدم بدون آموزش خاصی و حتی بدون ذرهبین روی صدفهای کوچک سورههای کوتاه قرآن را با خط نسخ به تحریر درآوردم و اولین بار آیهالکرسی را روی یک صدف نوشتم. البته به خوشنویسی روی صدف اکتفا نکردم و با تمرینهای شبانهروزی موفق شدم روی دانههای برنج و شکر هم کار کنم و بر هر دانه برنج یا شکر با مداد نوکی آیهها و اشعار کوتاه نوشتم.
مهتابِ خوشنویس شبها با فکر رشد و بالندگی در این هنر اصیل به خواب میرود و هر صبح با تمنای موفقیت چشم باز میکند، او با تردید و با کار بردن عبارتهایی همچون «بگویم یا نگویم» اضافه میکند: با یاری خدا حدود دو سال است که کتابت قرآن کریم بر روی صدف را آغاز کردم و زمانی برای پایان خاصترین اتفاق زندگیام تعیین نکردم، دوست دارم در ابهام و گمنامی روزی خبر اتمام کتابت قرآن روی صدف به یکباره منتشر شود و آرزوی دوران نوجوانیام رنگ واقعیت بگیرد، با تمام توان این هدف را دنبال و برای رسیدن به روز موعود لحظه شماری میکنم.
گاهی گوشه چشمی به ما هم بد نیست
این بانوی توانمند و مصمم در ادامه از مشقتهای این راه میگوید: در طول در این سالها گهگاهی با کم لطفی مواجه شدم ولی یکی از دغدغههای امروزم تهیه صدف است، سالهای اولی که خوشنویسی روی صدف را آغاز کردم هر یک صدف را حول و حوش ۲۵ هزار تومان و یا کمتر خریداری میکردم اما در حال حاضر هر صدف با قیمت ۲۰۰ هزار تومان هم فروخته میشود اگرچه من با قیمت ۸۰ هزار از قشم تهیه میکنم، تنها خواستهام داشتن صدف به میزان کافی است تا مبادا در کتابت قرآن وقفهای ایجاد شود.
او به خط نستعلیق، نسخ و ثلث تسلط کامل دارد و چند صباحی در دوره تابستان مربیگری کرده است مهتاب یادآور میشود: فضایی برای خوشنویسی ندارم و در منزل خطاطی میکنم، گاهی هم برای شرکت در کلاسها و نمایشگاهها به تهران منزل خواهرم میروم.
۱۵ سال فقط در دوره تابستان مربی خوشنویسی بودم و در مراکزی مثل کانون پرورش فکری، اداره ارشاد و آموزش و پرورش کار کردم اما متاسفانه در حال حاضر بیکار هستم و نتوانستم شغل ثابتی برای خودم پیدا کنم.
انتهای پیام/89033/س