خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، زهرا اسکندری:شهیده شهناز حاجیشاه، دختری که از سالهای کودکی تا لحظه شهادت، مسیر مسئولیتپذیری، آموزش، کار فرهنگی و حضور در خط مقدم امدادرسانی در خرمشهر را طی کرد. این کتاب با زبانی ساده و قابلفهم برای کودکان و نوجوانان نوشته شده و تلاش دارد تصویری روشن از زندگی یک نوجوان فعال، پرتلاش و تاثیرگذار ارائه دهد؛ تصویری که نهتنها برای نسل کودک امروز الهامبخش است، بلکه برای نوجوانان نیز قابل درک است.
این روایت، علاوه بر بازخوانی زندگی یک دختر جوان در روزهای جنگ تحمیلی، بر جنبههایی چون تلاش علمی، اخلاق فردی، کمک به دیگران، کنشگری اجتماعی و آمادگی برای دفاع از سرزمین تأکید دارد؛ موضوعاتی که برای گروه سنی کودک و نوجوان بهعنوان مفاهیم آموزشی و تربیتی اهمیت ویژهای دارد.
قدم زدن در شهری که دختران مقاوم ساخت
کتاب، مخاطب را به دنیای دختری میبرد که در سالهای کودکیاش در دزفول رشد کرد و در همان سنین نوجوانی بهواسطه مأموریت کاری پدر، همراه خانواده به خرمشهر منتقل شد. این جابهجایی نقطه مهمی در زندگی شهناز بود؛ چرا که او را از محیط آشنا و کودکیاش جدا کرد و وارد شهری کرد که قرار بود سالهای بعد معنای «ایستادگی» و «مقاومت» را در آن تجربه کند.
نویسنده در روایت این دوره، بیش از آنکه بر فضای احساسی تغییر شهر تأکید کند، تلاش دارد نشان دهد که سازگاری، نگاه دقیق به اطراف و ارتباط با محیط چگونه در شخصیت یک نوجوان تأثیر میگذارد. توصیف نخلهای بلند، حیاطی که زیر سایه آن درس میخواند و عادت روزانهاش به جمعکردن خرماهای تازه، بخشی از پیوند او با محیط جدید را شکل میدهد؛ پیوندی که در ادامه به درک مسئولیت نسبت به شهر و مردم تبدیل میشود.
خانهای با نور معنویت
زمینه خانوادگی شهناز ، یکی از تأثیرگذارترین عوامل رشد شخصیت او معرفی شده است. نویسنده اشاره میکند که شهناز «نذر مادر» بود؛ نذری که پس از سختیهای مادر و بدنیا اومدن دو فرزند پسر، معنا و وزن بیشتری پیدا میکند. این نکته در کتاب نه برای احساسگرایی، بلکه برای نشاندادن اهمیت جایگاه دختر در خانواده و نقش تربیت مذهبی آمده است.
خانهای که در آن روضه امام حسین(ع) حتی در دوران ممنوعیت برگزار میشد، محیطی تربیتی برای رشد دختری بود که بعدها در بزنگاههای اجتماعی، نقشآفرین میشود. کتاب روایت میکند که چگونه پدر خانواده با جملهای که جنبه تاریخی دارد، برگزاری روضه را مستقل از ساختار حکومتی وقت اعلام میکند و این ایستادگی، نخستین الگوی عملی شهناز برای انتخاب مسیر آیندهاش است.
گامهای نخست برای یادگیری مهارت
یکی از بخشهای قابل توجه کتاب، اشاره به استعداد و علاقه شهناز در خیاطی است. نویسنده این بخش را به شکلی توصیف میکند که مخاطب کودک یا نوجوان بتواند معنای «اثرگذاری فردی» را درک کند؛ دختر نوجوانی که با تکمیل لباس نیمهتمام همسایه، نخستین تجربه خدمترسانی اجتماعی خود را رقم میزند.این اقدام ساده تنها یک مهارت نیست؛ بلکه نمونهای از کارآمدی، توانایی حل مسئله و کمک به دیگران است. این ویژگیها در ادامه زندگی شهناز نیز به شکل جدیتری ظاهر میشود.
تعامل با افراد متفاوت
در بخش دیگری از کتاب بر نگاه باز و غیرانحصاری شهناز تأکید شده است. او با افراد گوناگونی ارتباط داشت؛ از نوجوانان مذهبی تا کسانی که به اعتقادات او نزدیک نبودند. این نوع ارتباطات بهعنوان بلوغ فکری یک نوجوان توصیف میشود؛ فردی که معتقد بود دوستی با انسانها حتی اگر شبیه ما نباشند، فرصت شناخت و اثرگذاری ایجاد میکند.
این محور از روایت، برای مخاطب نوجوان اهمیت تربیتی دارد؛ زیرا بر گفتوگو، مهربانی و اثرگذاری رفتاری تأکید میکند. نویسنده نمونهای روشن از این تاثیر را با اشاره به تغییر نگرش یکی از دوستان شهناز بازگو میکند؛ دوستی که مسلمان نبود، اما رفتار و اخلاق شهناز او را به انتخاب مسیر جدید سوق داد.
عبادتهای کوچک، اثرهای بزرگ
برای مخاطب کودک و نوجوان، معنویت بخش مهمی از هویت شهناز است. کتاب با اشاره به اهمیت نماز اول وقت و خواندن دعای کمیل در روزهای نوجوانی او، تصویری از انس و آرامش معنوی ارائه میدهد. این بخشها بیشتر بر عادتهای فردی و انضباط معنوی تمرکز دارد؛ نکتهای که در کتابهای تربیتی این گروه سنی اهمیت زیادی دارد.
گامهای نخست در فعالیتهای اجتماعی دوران جدید
با پیروزی انقلاب، مسیر فعالیتهای شهناز شکل جدیتری به خود میگیرد. او پس از گرفتن دیپلم وارد حوزه میشود، در کلاسهای دینی و فرهنگی شرکت میکند و در کنار آنها دورههای امدادرسانی و آموزشهای رزمی را میگذراند. این بخش از زندگی شهناز برای نوجوانان مفهومی روشن دارد: نظم، برنامهریزی و داشتن هدف در زندگی روزمره.
او از همان سالها آموزش نظامی دختران دیگر را برعهده داشت؛ نقشی که بیانگر اعتماد اجتماعی و توانمندی او در نوجوانی است.
یکی از بخشهای کتاب، روایت سفر آموزشی شهناز به شلمچه و نجات یک نوجوان است. حادثهای ناگهانی، افتادن دختر نوجوان در شط و اقدام شجاعانه شهناز برای نجات او است. این بخش از کتاب تصویری روشن از شجاعت همراه با مهارت و مدیریت بحران ارائه میدهد؛ ارزشهایی که با رویکرد آموزشی نوشته شدهاند.
داوطلبی در مسیر آموزش
پیش از تشکیل نهضت سوادآموزی، شهناز به همراه چند نفر از جوانان، آموزش داوطلبانه را آغاز میکند. مسیرهای طولانی، گرمای شدید خرمشهر و کلاسهایی در اتاقهای گِلی، برای مخاطب نوجوان نشاندهنده تلاش، سختکوشی و اهمیت آموزش برای کودکان آن دوره است.
این بخش از کتاب بهطور خاص برای مخاطبان کودک و نوجوان قابلدرک است، زیرا نشان میدهد که یک نوجوان چگونه میتواند تغییری کوچک اما موثر در جامعه ایجاد کند.
یکی از بخشهای مهم کتاب به نشانههای آغاز جنگ و تحلیلهای جوانان انقلابی آن دوره اختصاص دارد. نقل شنیدهها درباره عبور شبانه نیروهای عراقی از شط، جلسات نیروهای مسجد و گفتگوهای آقای احمدی درباره «بوی جنگ» فضای یک شهر در آستانه بحران را برای خواننده بازسازی میکند.
کتاب در این بخش تلاش میکند نوجوان امروز بتواند درکی واقعی از شرایط امنیتی و اجتماعی شهرهای مرزی پیش از جنگ داشته باشد.
نقشآفرینی در خطوط امداد
با آغاز حمله عراق به ایران، شهناز خرمشهر را ترک نمیکند. این تصمیم احساسی نبود، بلکه براساس آموزشهای امدادی و مسئولیتی که شهناز برای خود تعریف کرده بود وظیفه خود دانست تا در شهر بماند. در بیمارستان طالقانی، او پابهپای نیروهای درمانی به امدادرسانی میپردازد.
نامی که ماندگار شد
روز هشتم مهر ۱۳۵۹ بود که شهناز جان خود را در راه وطن از دست داد و به درجه شهادت رسید. هنگام خالی کردن وسایل، خمپارهها یکی پس از دیگری فرود میآمدند. ناگهان انفجار شدیدی سهام(دوست شهناز) را از زمین بلند کرد و به یک طرف پرتاب کرد. از هر طرف صدای ناله و فریاد میآمد. همه جا را دود و خاکستر و گرد و غبار فرا گرفته بود.
سهام زخمی شده بود و نمیتوانست تکان بخورد، ناگهان ماشینی کنارش ایستاد و یکی از خواهرها از عقب ماشین پیاده شد تا به سهام کمک کند سهام به طرف شهناز اشاره کرد. آن خواهر با هر زحمتی که بود خودش را به شهناز و دوستش رساند و آنها را یکی یکی از روی زمین بلند کرد و عقب ماشین کنار سهام خواباند. سهام فکر میکرد شهناز فقط بیهوش شده است اما وقتی چادرش را از روی صورتش کنار زد با دیدن ترکشی که لباس سفید و قلب شهناز را شکافته بود آه از نهادش بلند شد.
شهناز در ۲۶سالگی به شهادت رسید و عنوان اولین زن شهید مقاومت خرمشهر را به خود اختصاص داد؛ عنوانی که در کتاب برای آشنایی نسل جدید با نقش زنان در دفاع از کشور برجسته شده است.
روایت ایستادگی و مقاومت
شهر در محاصره دشمن بود و همه راهها بسته بودند. هیچ کس در شهر نبود که در تشییع و خاکسپاری شهناز شرکت کند طاهره خانم(مادر شهناز) به همراه بچههایش پیکر شهناز را خودشان غسل و کفن کردند و در تابوت گذاشتند. صدای خمپاره و توپ بلند شده بود. مادر تابوت شهناز را در میان آتش بیامان آغوش کشید و در قبر گذاشت و گفت:شیرم حلالت باشد دخترم. از تو فقط یک خواهش دارم.دعا کن مادر! که در اینجنگ پیروز شویم و خاکمان به دست دشمن نیفتد.
طاهره خانم دخترش را به سختی و با دستهای خودش شهناز را به خاک سرخ خرمشهر سپرد.فردای آن روز پدر از دزفول برگشته بود، طاهره خانم و فرزندانش سیاه پوش بودند و غمی بزرگ در چهره و خانهشان لانه کرده بود. طاهره خانم دست همسرش را گرفت و خبر شهادت شهناز را به او داد. آقای حاجیشاه چیزی را که میشنید باور نمیکرد. شهنازی که خداوند او را با توسل به حضرت زهرا(س) به آنها بخشیده بود به عرش ملکوت رسیده بود. طاهره خانم به همراه همسر و بچههایش خودشان را زیر توپ و آتش دشمن به گلزار شهدا رساندند. پدر با اشک و ناباوری مزار شهناز را نوازش میکرد. شهر دیگر جایی برای ماندن نداشت، شهری که با صدای تانکها و چکمههای غاصبین بعثی پر شده بود. این خانواده علاوهبر از دست دادن شهناز، دو پسر خود را نیز در راه دفاع از وطن فدا کردند.
کتاب«شهناز خانم» اثری است که با رویکرد آموزشی، تاریخی و الهامبخش برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده و میتواند در برنامههای فرهنگی مدارس، کتابخانهها و مراکز پرورشی مورد استفاده قرار گیرد. روایت این کتاب نهتنها به بازخوانی زندگی یک شهید زن میپردازد، بلکه برای مخاطب جوان، پیامی روشن دارد:
فردیت، تلاش روزمره و مسئولیت اجتماعی میتواند مسیر انسان را به سمت اثرگذاری و نقشآفرینی هدایت کند.
کتاب«شهناز خانوم» نوشته سیده رقیه آذرنگ در ۴۸صفحه و به بهای ۸۰هزارتومان از انتشارات کتابک منتشر شده است.












