دوستان، فریب‌خوردن تاوان دارد!/وطن و بی‌معنایی هنرمندان در غربت

تابناک سه شنبه 11 آذر 1404 - 00:06
نقطه تشابه صحبت‌های ارجمند و کرمی این‌جاست که هر دو می‌گویند پشیمان نیستند. این هم مثل رفتار همان‌کودکی است که وقتی کتک می‌خورد و آسیب دیده، با بغضی که کاملا آشکار و محسوس است، می‌گوید «اصلنم درد نداشت!»

دوستان، فریب‌خوردن تاوان دارد!/وطن و بی‌معنایی هنرمندان در غربت

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، لفظ کلیشه‌ای «سراب» برای اشاره به «خارج‌»ای که برخی هنرمندان با امید به رسیدن به آن مهاجرت می‌کنند، این‌روزها کاربرد دوباره و مضاعفی پیدا کرده است. پس از حوادث و اغتشاشات برنامه‌ریزی‌شده سال ۱۴۰۱ برخی از چهره‌های عالم سینما و بازیگری تحت تاثیر فضایی قرار گرفتند که رسانه‌های بیگانه اما فارسی‌زبان برای آن‌ها ساختند و در دام افتادند. ساده کلام آن است که جَو گیر شدند. 

یکی از بازیگرانی که روزی در سینما و شبکه نمایش خانگی سریال بازی می‌کرد و کنار صندلی کارگردان، صندلی ویژه خود را داشت و جدا از کار هنر، بیزنس اقتصادی‌ کلانش را هم اداره می‌کرد، زندگی و سرمایه را فروخت و به غربت رفت تا بعد از چندمصاحبه با اینترنشنال و شبکه‌های معاند دیگر، با واقعیت آن‌بهشتِ سراب‌گون مواجه شود و ببیند که نه! مثل این‌که این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست! 

بازیگر دیگری هم داشتیم که به‌خاطر ایفای نقش یک‌قهرمان شیعه و محبوب ایرانیان، جایگاه اجتماعی مناسبی داشت. البته یک‌عقبه سینمایی قابل دفاع و خوب هم داشت اما او هم زندگی را بقچه کرد و به‌سمت آن‌سراب رفت تا راننده آمبولانس شود و ببیند که نه! مثل این‌که آن‌جا از آن‌خبرها هم که می‌گفتند نیست و کسی برایش فرش قرمز پهن نمی‌کند. 

این‌بازیگران ایرانی فراموش کرده بودند مورد مصرف‌شان توسط خارجی‌ها و بیگانگان، تا زمانی است که بتوانند خدمتی به آن‌ها - علیه کشور خودشان بکنند - چه با جایزه گرفتن در جشنواره‌های غربی (ضد ایرانی) و چه با پست گذاشتن در فضای مجازی و چند صباحی جار و جنجال به پا کردن! و شاید با قواعد جنگل استعمار و غرب آشنا نبودند که اگر بنا باشد نان‌خور اضافی باشی، خبری از آن‌تشویق‌ها و سوت و هیاهوها نیست! بنابراین اگر آمدی این‌جا، باید جان بکنی و آب و نان روز و شبت را خودت در بیاوری! خبری هم از آن نازپروردگی‌های ایران و قیمت ارزان آب و گاز و برق نیست! یا در صدر توجه باش و پول در بیاور یا بمیر!

بیایید واقع‌گرایانه به قضیه نگاه کنیم! این‌دوستان فریب خوردند و واقعا فهمیدند آن‌طرف خبری نیست! نمونه جدیدشان را طی همین چندروز پیش در فضای مجازی دیده‌ایم. البته پخش لحظات بیان سختی‌های زندگی در آمریکا و کانادا یا اروپا، شاید با ملاحظاتی انجام می‌شود وگرنه شبکه‌های آن‌طرفی هم برای رضای خدا موش نمی‌گیرند و نیت خیر ندارند. شاید مقاصدی پشت پره باشد. شاید هم این‌دوستان بازیگر تاکید کرده باشند که این‌بخش حرف‌هایم سانسور نکنید! حتی اگر این‌فرضیه هم درست نباشد، ایرانیان دیگری که سال‌هاست در شبکه‌های لس‌آنجلسی مشغول تهیه برنامه یا اجرای کنسرت و کسب درآمد از این راه هستند، طی چندسال گذشته که اوضاع اقتصادی کشوری مثل کانادا به‌شدت به هم ریخته، از گرانی و وضعیت بد اقتصادی در آمریکا، کانادا و کل جهان می‌نالند. 

طی چندروز گذشته، برزو ارجمند، بازیگری که طی ۲۷ سال مشغول فعالیت در داخل کشور بود و در سینما، تلویزیون، تئاتر و موسیقی کار می‌کرد، در یک‌گفتگوی تصویری اعلام کرد با بیرون آمدن از ایران، درِ محکمی را به روی خود بسته است. او در حالی‌که بغض کرده، می‌گوید زندگی را بر زن و بچه‌اش سخت، و از نظر مالی خیلی ضرر کرده است. چون پس از آخرین کارش، نمایش «پازل»، فشارهای مالی بیشتر و بیشتر شده‌اند. 

او پیش‌تر گفته بود خارج از ایران، معنایی ندارد. اما مشخص نیست چرا تن به این‌بی‌معنایی داد و مهاجرت کرد تا امروز این‌گونه سخن بگوید! شاید جو گیر شد! شاید سال‌ها برای مهاجرت نقشه کشیده و هزاران شاید دیگر. اما هنوز سر همان‌حرفِ روزهای پیش از مهاجرتش هست: «الان هم می‌گویم! من بی‌معنی‌ترین آدم آمریکا هستم.»

برزو ارجمند فرزند انوشیروان ارجمند، برادرزاده داریوش ارجمند و برادر بهار ارجمند (این‌هنرمند هم مهاجرت کرده) از جوانی تا میان‌سالی برای مردم ایران بازی کرد و جایگاه اجتماعی قابل قبولی هم بین مخاطبان آثار هنری داشت. هم در کمدی آزمون خود را پس داده بود، هم در ژانرهای دیگر. خودش هم می‌گوید در ایران موفق بود و وقتی وارد آمریکا شد، همه درها به رویش بسته شدند. 

جایی از این‌مصاحبه جدید هست که ارجمند خود را لو می‌دهد و مشخص می‌شود واقعا فریب خورده است؛ آن‌جا که می‌گوید همه‌چیز را برنامه‌ریزی کرده بوده و برای یک‌سال پول زندگی بدون کار داشته است. چون اصلا قرار نبوده آن‌جا کار (بازیگری) کند و بنا بوده کارش را در ایران ادامه دهد. این‌جملات، سند فریب‌خوردن بازیگرانی مثل برزو ارجمند از رسانه‌های ضد ایرانی هستند که سراب را بزک کرده و در قالب بهشت نشان‌شان می‌دهند. بنا بوده برزو ارجمند، احسان کرمی و چند فریب‌خورده دیگر از ایران خارج شوند و علیه جمهوری اسلامی تبلیغ کنند تا ساقط شود و بعدا با خیالی راحت و سری بالا وارد کشور شوند و فعالیت هنری خود را در سایه قوم پیروز (همان بیگانگان) ادامه دهند. آدم ناخواسته یاد داستان پینوکیو و خر شدنش می‌افتد؛ وقتی آدم‌های بدجنس او و بچه‌های دیگر را فریب و شهر بازی را نشانشان دادند که تا می‌خواهند بازی کنند و بازی کنند و در نهایت خر بشوند تا آدم‌بدها پوست‌شان را بکنند و بفروشند! 

فریب‌خوردن تاوان دارد و امثال برزو ارجمند در حال تاوان پس دادن هستند. او می‌گوید بعد از مهاجرت، (برای درآوردن پولی که در ایران راحت به دست می‌آمد و گذران زندگی) خیلی کارهای عجیب کرده که دلش نمی‌خواهد درباره‌شان حرف بزند. بعد هم می‌گوید دلش خیلی برای ایران تنگ شده. راست هم می‌گوید. چون صحیح‌ترین گزاره ممکن را بعد از این‌جمله می‌گوید؛ این‌که در ایران معنا پیدا می‌کند و در آمریکا همه‌چیز را از دست داده است. گزاره صحیح هم درباره هر آدم دیگر این است که در وطن خودش معنا پیدا می‌کند و در هر کشور دیگر، هرچقدر هم که پول دربیاورد و در صدر بنشیند، باز یک‌غریبه و دیگری است. ارجمند دیگر توان روزهای ۲۰ سالگی‌اش را ندارد اما مجبور است برای چرخیدن چرخ زندگی‌اش، مثل ۲۰ ساله‌ها کار کند. او این‌روزها ۵۰ ساله است. 

احسان کرمی هم چهره‌ای است که پس از خروجش از ایران، گفته می‌شد با برزو ارجمند یک‌زوج هنری را تشکیل داده‌ است. کرمی هم در ویدئوی دیگری که به‌تازگی از او منتشر شده، می‌گوید در ایران، هم خواننده بوده هم بازیگر و هم مهم‌ترین برنامه‌ها و مراسمات فرهنگی «اون‌مملکت» را اجرا می‌کرده است. جالب است که خود کرمی در عین انتقاد از رفتارهای بد و زشت ایرانیان مقیم خارج و غربت‌زده، از واژه «اون‌مملکت» استفاده می‌کند و ناخودآگاه ایران را یک«دیگری» می‌بیند. چون برای درآوردن نان روز و شب و پول مورد نیازش، چاره‌ای ندارد جز این‌که مثل تراکتور کار کند و جزئی از جامعه‌ای باشد که ایران نیست؛ در شرایطی که به‌قول خودش ۳ سال دنبال اسپانسر بوده است. الان هم می‌گوید هرکاری پیش بیاید، می‌کند و با خنده، حرف مجری زن گفتگو را تکرار می‌کند که «هرچی بار بخوره!» این‌خنده‌ها، به‌ظاهر خنده هستند اما در عمق خود دارای یک‌تلخی‌اند! نه‌تنها برای کرمی و امثال او. برای ما ایرانی‌ها هم سخت است تاثیرگذاری رسانه‌های معاند را بر ذهن و روح و روان ایرانی‌هایی بیینیم که تربیت رسانه‌ای کاملی ندارند، فریب می‌خورند و مثل پینوکیو دنبال بازی و شادی می‌روند ولی می‌بینند آخرش طور دیگری شد و متوجه می‌شوند این تو بمیری، از آن تو بمیری‌ها نیست! 

بازیگر سابق ایرانی می‌گوید ایرانیان مقیم خارج و آن‌ها که در آمریکا زندگی می‌کنند، به هزار مدل از دولت آمریکا کمک مالی می‌گیرند و برای عالم و آدم نسخه (احتمالا نسخه آزادی) می‌پیچند اما موقع عمل، هیچ‌کاری صورت نداده و حمایت (احتمالا از تظاهرات‌های ضد وطن) نمی‌کنند. او از جامعه ایرانیان خارج از کشور گلایه می‌کند که فقط دنبال کمدی هستند و آثار جدی را نمی‌پسندند. اما چرا او از این‌عده که ایرانی اطلاق می‌شوند، گلایه دارد؟ چون این‌جماعت، به ظاهر ایرانی هستند اما مولفه‌های درونی و واقعی ایرانی‌بودن را ندارند و با شعارهای پوچ و نخ‌نمای پهلوی‌پسند و پرچم شیر و خورشید، در پی آن‌برفی هستند که جمهوری اسلامی سال بعدش را نمی‌بیند و سال‌هاست قرار است بیاید و نمی‌آید. این‌جماعت از فرهنگ واقعی و غنی ایران تهی هستند و با شب‌نشینی‌ و نوشیدن و مهمانی‌هایی که در فرهنگ واقعی ایرانی جایی ندارند، شب را به روز رسانده و روز را به شب؛ کاملا تهی از معنا! همان‌چیزی که برزو ارجمند می‌گوید: بی‌معناترین آدم‌های آمریکا! 

نقطه تشابه صحبت‌های ارجمند و کرمی این‌جاست که هر دو می‌گویند پشیمان نیستند. این هم مثل رفتار همان‌کودکی است که وقتی کتک می‌خورد و آسیب دیده، با بغضی که کاملا آشکار و محسوس است، می‌گوید «اصلنم درد نداشت!»

عیب ندارد! دیدن پشیمانی دوستان و مشخص‌شدن این‌که راهشان اشتباه بوده و به‌سمت سراب رفته‌اند، کافی است تا به‌قول جواد خیابانی بگوییم «بچه‌ها برگردید!» اما این، همه ماجرا نیست. چون مشکل بچه‌ها با تصمیم برگشتن، تازه شروع می‌شود. آن‌جا اگر بغض کنند و از دلتنگی برای ایران بگویند، لایک می‌گیرند و تحسین می‌شنوند؛ همین و چیزی جز این عایدشان نمی‌شود. اما اگر صحبت برگشت به ایران را بکنند و بگویند پشیمان هستند، شغال‌های فضای مجازی و همان ایرانیان تهی از ایرانیت، حمله‌ور شده و روح و روان آن‌ها را نابود می‌کنند.

همان‌طور که گفتیم فریب‌خوردن تاوان دارد. این‌دوستان اگر دوست دارند به ایران برگردند، باید این‌‌قدم آخر را محکم بردارند و عواقبش را هم بپذیرند. عواقبش از جانب دشمنان ایران و ایرانیان فریب‌خورده، بارش فحش و ناسزاست. از جانب ایران و سرزمین مادری هم پذیرش مسئولیت کارهایی است که علیه کشور کردند و البته به جایی هم نرسیدند. به نظر می‌رسد انتخاب این‌راه، بهتر باشد؛ راهی که انتهایش به وطن و خانه می‌رسد! نه آن‌سرابی که به‌خاطرش این‌همه مصیبت کشیدند. 

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.