به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛انسانها در زندگی دارای حقوقی هستندکه یکی از اساسیترین حقوق هر انسان آزادی در انتخاب است؛ به این دلیل آزادی در انتخاب مهم است که در پی انتخاب ما، مسئولیت به وجود می آورد و این مسئولیت در واقع صرفاً متوجه خودمان میشود. گاهی اوقات ما تصمیمهایی در زندگیمان میگیریم که این تصمیم ها نه تنها در روند زندگی و سرنوشت ما تاثیرگذار است، بلکه سرنوشت زندگی بقیه را هم تغییر میدهد. به همین دلیل یکی از تصمیمهای بسیار مهم در زندگی ازدواج است و اینکه ما بر مبنای چه چیزی ازدواج میکنیم؛ چرا که این تصمیم در ادامه بر روند رشد و تربیت یک یا چند انسان دیگر به عنوان فرزندان این زوج موثر خواهد بود.
در فرایند ازدواج فرد باید به چند عامل توجه کند: نخستین عامل جذابیتهای جسمانی و ظاهری است. اکثر افراد دوست دارند در کنار شخصی با ظاهری جذاب و زیبا زندگی کنند و حتی خود ما هم دوست داریم با فردی ازدواج کنیم که زیبایی قابل قبولی داشته باشد.
دومین نوع جذابیت، جذابیتهای موقعیتی است مثلاً اکثر افراد دوست دارند بگویند پدر یا مادر من پزشک یا مهندس است یا اینکه بگویند ما در وضعیت مالی بسیار خوبی قرار داریم و همه اینها در فرایند فرزندآوری موثر است. به این دلیل جذابیت های موقعیتی مثل تحصیلات ،شغل، جایگاه اجتماعی ، جایگاه خانوادگی و بعد مالی مهم است که فرزند ما بتواند در آینده به ما افتخار کند.
سومین جذابیت، جذابیتهای شخصیتی است که قطعاً این مهم ترین بعد و ملاک جهت انتخاب است، در فرآیند انتخاب همسر مهمترین ملاک باید ملاک شخصیتی باشد تا ملاک ظاهری، یعنی با شخصی ازدواج کنیم که ویژگی های شخصیتی خوبی را دارا باشد، مثلا زمانی که ما وارد پروسه ازدواج میشویم بعد شخصیتی فرد به ما می گوید چگونه انسانی است؟ وقتی به مشکلی بر میخورد چگونه مشکلات خود را حل میکند؟ چگونه نیازهای خود را برآورده می کند؟ آیین و دین این شخص چگونه است ؟ در ارتباط با آدم ها، اخلاق و رفتار این شخص چگونه است؟ چه در ارتباط با من که همسرش هستم چه در ارتباط با بچه ها چگونه رفتار میکند؟ جواب همه این سوال ها از بعد شخصیتی سرچشمه می گیرد.
عامل چهارم عامل شباهتها و عامل پنجم عامل تفاوتها است که یکی از این دو ملاک برای انتخابکافی است؛ خدا انسان ها را جوری خلق کرده که تفاوت های فردی بین آنها وجود دارد اما گاهی اوقات جذابیتهای شباهتی، شخص را جذب دیگران میکند. این بدین معناست که هر کسی که شبیه به او باشد ما آن شخص را دوست داریم مثلا اگر که درون گرا باشید درونگرا دوست داریم و اگر برون گرا باشیم افراد برون گرا را دوست داریم و به گونه ای جذبش می شویم.
مثلا اگر اهل تفریح باشیم جذب افرادی می شویم که اهل تفریح هستند یا اگر به خانه نشینی علاقه مندیم جذب افرادی می شویم که اهل خانه نشینی هستند اما بعضی از افراد اینگونه نیستند و کسانی را دوست دارند که با آنها تفاوتهای زیادی دارند و همه اینها بر میگردد به مزاج و تفاوت شخصیت آدم ها.
گاهی یک فرد برونگرا دوست دارد با یک فرد درونگرا ازدواج کند و گاهی برعکس یک انسان برونگرا دوست دارد با یک فرد درونگرا ازدواج کند، همه این عوامل در قبل از ازدواج تعیین کننده هستند و بعد از ازدواج هم نقش بسیار مهمی در زندگی زناشویی دارد. حضور بعضی عوامل کمرنگ تر می شود مثل جذابیت های ظاهری و حضور بعضی عوامل در زندگی پر رنگ ترمیشود مثل جذابیتهای موقعیتی و جذابیتهای شخصیتی. به همین خاطر همه این ها در الگوهای فرزندپروری مان نقش دارند.
بعد از ازدواج، آن چیزی که روی شخصیت کودکان اثر میگذارد به خصوص از زمان تولد تا دوره نوجوانی والدین هستند که بیشترین اثر گذاری را در دوران کودکی دارند.
بیشترین زمانی که کودک می گذراند با والدین خویش است.کودکان ما دائما در حال الگوسازی هستند و این الگوها را به صورت مستقیم و غیر مستقیم میگیرند. الگوهای مستقیم زمانی شکل میگیرد که فرد با کودک خود در ارتباط است،کودک رفتارها و کارهای والد را می بیند و الگوبرداری میکند اگر که والد کار خوبی انجام دهم کودک هم کار خوبی انجام میدهد.گاهی اوقات هم الگوبرداری به صورت غیر مستقیم است. مثل اینکه پدر و مادر کودک را جاهایی میبرند که با الگوهای خوب روبرو شود، وقتی کودک به جاهایی برود که با کودکان خوبی در ارتباط باشد یا حتی در محیط های خوبی قرار بگیرد و در آن محیط ها مشاهده کند که به بچه ها بخاطر کارهای مثبت جایزه و پاداش می دهند؛ درمقابل کودک ما هم از این رفتار خوب الگو برداری میکند. به این روش الگوبرداری غیر مستقیم می گویند. عمیق ترین تاثیر این روابط را والدین روی کودکان میگذارند مخصوصاً مراقب اولیه که معمولاً مادر است.
کودکان به رفتار والدین خود توجه کرده و اگر رفتاری از طرف والدین مورد تأیید و پذیرش باشد، او نیز به تقلید آن رفتار میپردازد. همچنین کودک رفتارهایی را بیشتر مورد تقلید قرار میدهد که آن رفتارها از طرف فرد مورد علاقه او باشد. کسی که رابطه عاطفی نزدیک تری با کودک دارد میتواند تأثیر بیشتر بر روی تفکرات و ایجاد هویت در کودک بگذارد.
تقلید و تعیین هویت از طرف والدین بر فرزندان کاملاً به طور طبیعی اتفاق میافتد، بدون اینکه والدین طرح و برنامه برای این موضوع داشته باشند. وقتی فرزندان در سنین کودکی هستند همواره والدین را افرادی ایده آل و قهرمان دنیای خویش در نظر میگیرند و همیشه این تصور را دارند که والدین قادرند هر کاری را انجام دهند.
ما دو حافظه داریم حافظه شناختی و حافظه هیجانی؛ حافظه هیجانی از زمان تولد فعال است و حافظه شناختی از سه سالگی به بعد فعال می شود و به مرور زمان این حافظه شکل میگیرد و در زمان نوجوانی کامل میشود. به همین خاطر وقتی والدین در رابطه با فرزندان عملکرد خوبی داشته باشند و الگوهای خوبی باشند همه هیجانات را به درستی در کودکان خود ایجاد می کنند.
ابعاد شناختی و منطقی در واقع مسائل فهمیدن و دانستن را در بچه ها ایجاد میکنند بچه با الگوهایی در محیط روبرو می شود که همه اینها میتوانند الگوهای برتر در جامعه باشند. به همین خاطر نقش والدین بسیار تعیین کننده در ایجاد و شکل گیری و حفظ و تداوم زیادی در پویایی کودکان ما است.
"نجمه هوشیار؛ کارشناسی ارشد روانشناسی"
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
انتهای پیام/