مثل آب‌نباتی گوشه لپ خواننده

دنیای اقتصاد دوشنبه 21 مهر 1404 - 00:03
منصور ضابطیان را عموم مردم با اجراهای تلویزیونی‌اش می‌شناسند ولی اهل مطالعه بیشتر به دلیل سفرنامه‌هایش دوستش دارند؛ سفرنامه‌هایی که با دیدی صادقانه، طنزآمیز و جذاب نوشته شده‌اند. این هنرمند و نویسنده در گفت‌وگو با ایبنا درباره تجربیاتش و نحوه نگارش آثارش سخن گفته است.

ضابطیان دراین‌باره توضیح می‌دهد: من در مطبوعات خبرنگار بودم و به کشور تایلند سفر کردم. وقتی برگشتم ماجراهای سفر را برای یکی از دوستانم که سردبیر بود، تعریف کردم. او پیشنهاد کرد این تجربیات را بنویسم و من هم قبول کردم. همان زمان رضا معطریان هم به این کشور سفر کرده بود. بعد گزارش من در کنار عکس‌های رضا معطریان،عکاس مطرح منتشر شد و بازخوردهای خوبی هم گرفت. دیگر این موضوع برای من به یک عادت تبدیل شد و وقتی سفر می‌رفتم شروع به نوشتن گزارش می‌کردم.

در دوره‌ای گزارش‌های سفرم در ماهنامه چلچراغ چاپ شد تا اینکه به پیشنهاد یک دوست، این گزارش‌ها را به کتاب تبدیل کردم. کتاب‌های «مارک و پلو» و «مارک دو پلو» و بعد تکمله‌ای به نام «برگ اضافی» برایشان نوشتم و خوانندگانش را پیدا کرد. بعدها با این نظر مواجه شدم که چقدر حجم کتاب کم و کوتاه است و چرا بیشتر نمی‌نویسی. بعد کوبا اولین کشوری شد که برایش یک سفرنامه مستقل نوشتم.

او درباره شیوه نگارشش توضیح می‌دهد: این‌گونه نبود که از ابتدا برای نوشتن برنامه‌ریزی کرده باشم. این سبک من است. من گزارش‌های مطبوعاتی و گفت‌وگوهایم را هم به این سبک می‌نوشتم. حتی وقتی با آدم‌ها گفت‌وگو می‌کنم تلاش می‌کنم در عین رعایت ادب حسی از صمیمیت را به وجود بیاورم. به نوعی از نوشتن معتقدم که خودم اسمش را شیرین‌نویسی گذاشته‌ام.

یعنی طنز نیست و قرار هم نیست شما را بخنداند ولی لبخندی روی لبت می‌آورد و حالت را خوب می‌کند. مثل آب‌نباتی می‌ماند که در گوشه لپ‌تان گذاشته‌اید و خودش آرام آرام آب می‌شود و در پایان یک شیرینی لذت‌بخش و راضی‌کننده از خود به جا می‌گذارد. من سعی می‌کنم سمت آن آب‌نبات بروم و چنین حال و هوایی در متن ایجاد کنم.

این سفرنامه‌نویس درباره دلیل ریزنگری در نگارش آثارش گفت: من روابط عمومی‌ام خوب است و سریع با آدم‌ها دوست می‌شوم. مثلا در کافه یا رستوران با گارسون گپ می‌زنم و سوالاتی درباره خودش می‌پرسم. عامل دیگر تنهایی سفر کردن است. زمانی که تنها سفر می‌کنید برای اینکه از تنهایی دربیایید مجبور می‌شوید آدم‌های اطرافتان را کشف کنید.

مساله اصلی این است که این کار کتاب شما را خاص و منحصربفرد می‌کند. کسی دیگر نمی‌تواند شبیه به آن بنویسد. مثلا هر کسی می‌تواند در هر زمانی از برج ایفل بنویسد ولی اگر نوازنده‌ای کلمبیایی آنجا نشسته و گیتار می‌زند را فقط من در آن لحظه با آن مواجه می‌شوم و شاید زمان دیگری آنجا نباشد. به همین خاطر نوشتن از آن آدم سفرنامه من را منحصربفرد می‌کند.

او توضیح می‌دهد: در کتاب «استامبولی» می‌بینیم که وقتی با گارسون رستوران هم‌صحبت می‌شوم و حرف‌هایش را درباره ایران و مهاجرت می‌شنوم می‌بینم سوژه خوبی است که در کتاب بیاید. وقتی با او حرف می‌زنم می‌گوید که استانبول جای مزخرفی است و دیگر جای زندگی نیست و من باید به کشور دیگری بروم. دقیقا مشابه همان احساسی که آدم‌های دیگر دارند و می‌خواهند به ترکیه و استانبول بروند. بعد می‌بینیم که جهان نسبی است و همه آدم‌ها شبیه به هم هستند و نگرانی‌هایی دارند. قدر مطلق مشکلات و نگرانی‌های انسانی انگار به یک اندازه است و تنها شکلش فرق می‌کند.

ضابطیان درباره دشواری‌های کارش می‌گوید: مردم معمولا ویدئوهای اینستاگرام و نسخه نهایی کتاب را می‌بینند درحالی‌که نوشتن یک کتاب یک سال وقت من را می‌گیرد. از لحظه‌ای که مقصد سفر را انتخاب می‌کنم چالش‌هایش هم شروع می‌شود. تهیه ویزا، فراهم کردن منابع مالی، جمع‌آوری اطلاعات درباره مقصد، پیدا کردن آدم‌های محلی و نوشتن برنامه سفر و رفتن به سفر همه چالش‌برانگیز هستم.

پس از بازگشت از سفر چالش اصلی آغاز می‌شود. چون باید مستندات را به زبان واژه‌ها تبدیل کنید و آن تجربه سه بعدی را در فضای دو بعدی به تصویر بکشید. بعد از آن نوبت به راستی‌آزمایی تجربیات می‌رسد. اینکه شنیده‌ها واقعیت دارد را باید صحت‌سنجی کنم، به‌خصوص زمانی که منابع نوشتاری به زبان رسمی آن کشور محدود می‌شود، کار هم سخت‌تر می‌شود. الان در حال نوشتن کتابی درباره پناهندگان لهستانی در دوران جنگ جهانی دوم در ایران هستم که برای آن به لهستان رفته‌ام و با چند نفر از بازماندگان صحبت کرده‌ام. خیلی کار سختی است؛ به خاطر اینکه اغلب منابع به زبان لهستانی است و پیدا کردن و ترجمه و صحت سنجی‌شان کار دشواری است.

جدای از اینکه سفر رفتن هم سختی‌ها و داستان‌های خودش را دارد. من بارها در سفر بیمار شده‌ام. مردم معمولا این بخش‌ها را نمی‌بینند و ویترین جذابش را می‌بینند. تازه بعد از اینکه کتاب نوشته شد، مساله چاپ، مجوز، گرافیک، تبلیغات و توزیعش پیش می‌آید و تازه بعد از این برنامه‌های فروش و رونمایی کتاب شروع می‌شود که باید به شهرهای مختلف بروی و با مردم حرف بزنی. تمام اینها یک سال زمان می‌برد و در دل این باید کار کتاب بعدی و برنامه‌های تلویزیونی و اینترنتی را هم داشته باشم.

او می‌افزاید: هر زمانی که دوباره به هر کدام از کتاب‌هایم رجوع می‌کنم یا ویدئوهای سفر را می‌بینم می‌گویم کاش دوباره این سفر را بروم. این موضوع برایم هم جذاب و هم غم‌انگیز است. جذاب از این نظر که چه خوب من این را ثبت کردم و عده‌ای آن را خواندند و غم‌انگیز به خاطر اینکه ۱۰ سال از آن روز گذشته و من ۱۰ سال پیرتر شده‌ام. گاهی می‌گویم کاش این سفر دوباره تکرار شود و این بار با جهان‌بینی دیگری تکرار می‌شود. متناسب با تغییرات ما، جهان هم تغییر می‌کند.

یادم می‌آید اولین سفری که در زندگی‌ام در ۲۵سالگی به ترکیه رفتم، وقتی برگشتم به دوستانم گفتم آنجا یک مدل بستنی بود که روی شکلاتش بادام ریخته بودند. در آن سال‌ها بستنی مگنوم برای همه خیلی چیز هیجان‌انگیزی بود. یا وقتی به سفر کره رفتم، به همه می‌گفتم ما در اتوبوس با اینترنت کار می‌کردیم و دیگران می‌گفتند مگر می‌شود؟ جهان تغییر کرده و الان دیگر این چیزها برایمان شگفت‌انگیز نیست.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.