پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام

مشرق نیوز جمعه 18 مهر 1404 - 14:38
استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره گفت: بگرام، چه به‌صورت حضور مستقل آمریکایی‌ها و چه به‌صورت گسترده‌تر که نشانه نفوذ آمریکا در حکومت طالبان باشد، برای روسیه و ایران هم خطرناک است.

به گزارش مشرق، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در تاریخ ۲۰ سپتامبر، در پیامی در شبکه اجتماعی Truth Social طالبان را تهدید کرد و نوشت: «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را پس ندهد… اتفاقات بدی خواهد افتاد» او اکنون خواهان بازپس‌گیری همان پایگاهی است که در جریان توافق خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، دولت اولش در سال ۲۰۱۹ آن را به طالبان واگذار کرده بود.

پایگاه هوایی بگرام (Bagram Airfield) بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پایگاه نظامی ایالات متحده و نیروهای ائتلاف در افغانستان بود که در حدود ۶۰ کیلومتری شمال کابل، در استان پروان واقع شده است.

این پایگاه در دوران اشغال شوروی ساخته و در اوایل دهه ۲۰۰۰ پس از حمله آمریکا به افغانستان توسعه یافت و به مرکز اصلی عملیات نظامی، لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا در منطقه تبدیل شد. بگرام دارای دو باند طولانی برای نشست و برخاست هواپیماهای سنگین، تأسیسات گسترده تعمیر و نگهداری، بیمارستان مجهز، و بازداشتگاهی مشهور به «زندان بگرام» بود که در آن افراد مظنون به فعالیت‌های تروریستی نگهداری می‌شدند.

تا پیش از خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۲۱، این پایگاه نقش محوری در پشتیبانی از عملیات هوایی علیه طالبان و گروه‌های افراطی در سراسر افغانستان داشت.

بگرام نه‌تنها مرکز نظامی، بلکه نماد حضور و نفوذ آمریکا در افغانستان به شمار می‌رفت. با خروج نیروهای آمریکایی و تحویل پایگاه به ارتش افغانستان، و سپس سقوط کابل به دست طالبان، بگرام به نمادی از پایان بیست سال حضور نظامی آمریکا در منطقه و تغییری بنیادین در معادلات ژئوپلیتیک آسیای جنوبی بدل شد.

از ابتدای سال ۲۰۲۵، ترامپ بارها از بگرام یاد کرده، نه به‌عنوان یک هدف نظامی، بلکه به‌مثابه مهره‌ای در صفحه شطرنج تقابل راهبردی خود با چین. او این پایگاه را «در فاصله یک ساعت از محل ساخت سلاح‌های هسته‌ای چین» توصیف کرده و آن را موقعیتی حیاتی دانسته که آمریکا هرگز نباید از دست می‌داد.

از نگاه او، بازپس‌گیری بگرام می‌تواند سلطه ازدست‌رفته آمریکا را در منطقه‌ای که به‌زعم وی به مدار نفوذ پکن لغزیده، احیا کند.

این موضع همچنین روایتی سیاسی و تبلیغاتی قدرتمند برای ترامپ است: بازپس‌گیری آنچه بایدن از دست داده، بازگرداندن قدرت، و نمایش اراده آمریکا در عصر افول قدرت ملی. اما در حالی که ترامپ از «بازپس‌گیری بگرام» سخن می‌گوید، چین عملاً در آنجا مستقر شده است. پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱، پکن در گسترش نفوذ خود در افغانستان لحظه‌ای درنگ نکرد و در سال ۲۰۲۳ نخستین کشوری بود که سفیر طالبان را به رسمیت شناخت.

همزمان جمهوری اسلامی ایران نیز از نزدیک رابطه میان هیات حاکمه سرپرستی افغانستان و ایالات متحده آمریکا را رصد می‌کند.

«اسماعیل بقائی» سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست خبری هفته گذشته درباره احیای حضور آمریکا پایگاه‌های نظامی در داخل افغانستان گفته بود: «قطعا بحث ایجاد یا احیای پایگاه‌های نظامی در داخل افغانستان یا در محیط پیرامونی آن، موضوعی است که موجب نگرانی مشترک کشورهای منطقه است. ما تجربیات گذشته را به‌خوبی در ذهن داریم؛ حضور حدود ۲۰ ساله نیروهای نظامی آمریکا و ائتلاف ناتو در افغانستان، جز ویرانی، ناامنی و گسترش تروریسم نتیجه‌ای در بر نداشت.

همچنین معتقدیم که بخش عمده مشکلات و بحران‌هایی که امروز دامنگیر افغانستان است، نتیجه مستقیم همان حضور اشغالگرانه است و مسئولیت آن بر عهده آمریکا و کشورهایی است که به مدت دو دهه این کشور را در اشغال خود داشتند.»

نوذر شفیعی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره به سوالاتی در خصوص حساسیت‌های جمهوری اسلامی ایران در قبال بازگشت آمریکا به افغانستان و تاثیرات این حضور بر امنیت منطقه پاسخ داد.

استقرار آمریکا در بگرام، تهدیدی توامان برای چین، روسیه و ایران است

حضور آمریکا در پایگاه بگرام به معنی نفوذ آمریکا بر دولت طالبان خواهد بود

از ماه سپتامبر، بازگشت آمریکا به افغانستان و بازپس‌گیری پایگاه بگرام مطرح شده است؛ از ۲۰۲۱ که آمریکا از افغانستان خارج شد، عملا این پایگاه به نمادی از خروج آمریکا از منطقه تبدیل شد و در آن زمان ایران هم از خروج آمریکا استقبال کرد. آیا واقعا این صحبت‌های ترامپ مواضعی‌ست که قرار است اعمال شود یا ابزاری برای چانه‌زنی است؛ به این معنا که آیا ترامپ می‌خواهد ایالات متحده به آمریکا بازگردد یا بحث بگرام را مطرح می‌کند تا به هدف دیگری برسد؟

منظور ترامپ هرچه باشد، پایگاه بگرام برای آمریکا بسیار مهم است و این به چند دلیل است. اول اینکه در اسناد امنیت ملی آمریکا، بزرگ‌ترین منبع تهدید علیه منافع آمریکا کشور چین معرفی شده؛ بنابراین آمریکا باید منابعش را در جهت محدودسازی قدرت چین بسیج کند. یکی از این سیاست‌ها «مهار» چین است.

اگر قرار باشد آمریکا چین را از ناحیه غرب تحت محاصره قرار دهد، بگرام برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی دارد، چون فاصله قطر تا مرزهای غربی چین زیاد است و بگرام از این منظر برای آمریکایی‌ها ارزشمند استدر حال حاضر مهار چین به شکل‌های مختلف اتفاق می‌افتد ولی یکی از رایج‌ترین اشکال آن، استقرار پایگاه‌های آمریکا در ژاپن، کره جنوبی، تایوان، برخی کشورهای جنوب‌شرقی آسیا، هند و بر اساس اظهارات ترامپ، افغانستان است. اصطلاحاً می‌گویند به شکل حرف C انگلیسی چین را تحت محاصره قرار داده‌اند. شما می‌بینید که در این نیم‌حلقه، چه میزان افغانستان اهمیت دارد؛ این یک نکته است.

نکته بعدی این است که اگر آمریکا در بگرام مستقر شود، بگرام نزدیک‌ترین پایگاه آمریکا به چین از سمت غرب خواهد بود. پیش از بگرام، نزدیک‌ترین پایگاه آمریکا به غرب چین پایگاه العدید قطر بوده است. اگر قرار باشد آمریکا چین را از ناحیه غرب تحت محاصره قرار دهد، بگرام برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی دارد، چون فاصله قطر تا مرزهای غربی چین زیاد است و بگرام از این منظر برای آمریکایی‌ها ارزشمند است. به‌طور تقریبی، بگرام در مجموع نسبتاً به چین نزدیک‌تر است.

نکته سوم اینکه برای آمریکا فقط بحث چین مطرح نیست؛ بحث روسیه هم مطرح است. بنابراین اساسا حضور آمریکا در پایگاه بگرام به معنی نفوذ آمریکا بر دولت طالبان نیز خواهد بود. بنابراین بگرام، چه به‌صورت حضور مستقل آمریکایی‌ها و چه به‌صورت گسترده‌تر که نشانه نفوذ آمریکا در حکومت طالبان باشد، برای روسیه و ایران هم خطرناک است؛ لذا ممکن است هدف آمریکایی‌ها توامان چین، روسیه و ایران باشد. این البته بسته به شرایط است: در یک دوره ممکن است هدف‌گیری علیه ایران برجسته شود، در دوره‌ای دیگر علیه روسیه یا علیه چین.

جریان رادیکال‌ در طالبان بر استقلال و خوداتکایی افغانستان تاکید دارد

در خصوص نگاه طالبان به بازگشت آمریکا، مباحث مختلفی مطرح شده چرا که طالبان یکپارچگی ندارد؛ در اراده حاکمیت، بخشی ممکن است بخواهند که همکاری را با آمریکا افزایش دهند و بخشی هم اساسا آمریکا را اشغالگر می‌دانند. با این وضعیت، چقدر احتمال دارد که این صحبت‌های بازگشت باعث بی‌ثباتی در خود افغانستان شود؟

همان‌طور که گفتید، در طالبان دسته‌بندی‌های مختلفی وجود دارد و این دسته‌بندی‌ها در یک–دو سال اخیر بیشتر خود را نشان داده‌اند. این دسته‌بندی‌ها بیشتر در ارتباط با مسائل داخلی افغانستان ظهور پیدا کردند؛ مثلاً درباره تحصیل یا کار زنان، جناح‌های مختلف طالبان دیدگاه‌های متفاوتی دارند.

اگر بخواهیم این دیدگاه‌ها را به‌طور کلی تقسیم کنیم، می‌توان دو دسته کلی ارائه کرد: رادیکال‌ها (مذهبیون) و میانه‌روها (عمل‌گراها). رادیکال‌ها بر احکام اسلامی و تفسیر تنگ‌نظرانه‌ای از اسلام تأکید دارند؛ میانه‌روها نگرشی وسیع‌تر دارند. این تفاوت در نگرش‌ها درباره موضوعات مختلف افغانستان، چه در حوزه سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، مشهود است.

رادیکال‌ها بر استقلال و خوداتکایی افغانستان و مبارزه با «کفر» که بخشی از مظاهر آن تمدن غربی است، تاکید دارند. میانه‌روها اما به انعطاف در سیاست داخلی و سیاست خارجی معتقدند و بر این باورند که اگر افغانستان در سیاست داخلی و خارجی نشان دهد با کشورهای غربی از جمله آمریکا رابطه برقرار می‌کند، حکومت طالبان تثبیت و مشروعیت پیدا خواهد کرد.

بنابراین ممکن است جناح میانه‌رو تمایل داشته باشد که آمریکا به افغانستان بازگردد، چون از دید آن‌ها: اول، حکومت طالبان که تا کنون توسط جامعه بین‌المللی به‌طور کامل به رسمیت شناخته نشده، ممکن است به رسمیت شناخته شود؛ دوم، تحریم‌های مربوط به طالبان برداشته شود و دارایی‌های طالبان در خارج که الآن مسدود است، به آن‌ها بازگردد؛ سوم، با حضور آمریکا در افغانستان، میزان تهدیدات خارجی علیه طالبان کاهش یابد. ممکن است دلایل دیگری هم وجود داشته باشد.

اگر این خط را در نظر بگیریم، بخش‌هایی از دلایل تمایل آمریکا برای بازگشت به بگرام ممکن است ناشی از مصالحه‌ها و توافق‌هایی باشد که طالبان هنگام مذاکرات دوحه با آمریکا داشته‌اند؛ و اگر این خط را دنبال کنیم، می‌توان گفت سقوط دولت اشرف غنی هم بخشی از این مصالحه‌ها میان آمریکا و طالبان بوده است.

ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند

یک سوال تکمیلی در این حوزه این است که بسیاری از تحلیلگران بر این باور هستند که پایگاه بگرام بیشتر برای این است که آمریکا بتواند بر چین تسلط داشته باشد. با این حال اما این نگرانی هم وجود دارد که این پایگاه مثل سایر پایگاه‌های آمریکا در منطقه برای اقدامات نظامی علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به اینکه آمریکا به پایگاه‌هایی در پاکستان هم دسترسی دارد مانند پایگاه‌هایی در ایالت‌های خیبرپختونخواه و پنجاب، آیا برای نزدیک شدن به چین لازم است بگرام نیز وجود داشته باشد؟ چقدر احتمال دارد این مسئله ابعاد نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران پیدا کند؟

اولا پایگاه‌هایی که آمریکا در پاکستان دارد، به اعتقاد من به هیچ عنوان علیه چین استفاده نخواهد شد چون پاکستانی‌ها این اجازه را نخواهند داد. یکی از قوی‌ترین پیوندهای استراتژیک در جهان، پیوند بین چین و پاکستان است؛ این نکته اول. ضمن اینکه آن پایگاه‌ها بیشتر مربوط به دوره جنگ سرد بوده و به هر حال کماکان در پاکستان حفظ شده‌اند؛ درباره کارکردشان ابهاماتی وجود دارد. پیش‌تر این پایگاه‌ها علیه القاعده و طالبان استفاده می‌شد؛ اکنون کارکرد آن‌ها ممکن است از حالت نظامی به حالت امنیتی و اطلاعاتی تغییر کرده باشد. این نکته اول.

نکته دوم اینکه بعید می‌دانم پاکستان اجازه دهد آمریکا از این پایگاه‌ها علیه ایران استفاده کند؛ اما ممکن است از آن‌ها در حوزه گردآوری اطلاعات و شناسایی علیه ایران استفاده شود. با وجود این پایگاه‌ها، چه نیازی به بگرام وجود دارد؟ به دو دلیلی که عرض کردم: اول پیوند استراتژیک چین و پاکستان که دست پاکستان را در این موضوع بسته می‌کند، و دوم اینکه بگرام موقعیت و قدرت مانور آمریکا را در منطقه ارتقا می‌دهد.

آیا ممکن است از این پایگاه‌ها علیه ایران اقدام نظامی صورت بگیرد؟ من باز هم سخت بتوانم چنین چیزی را تصور کنم، چون اساساً فضای شرق و جنوب ایران طوری نیست که کشورهای منطقه بخواهند پایگاه‌هایشان را در اختیار آمریکا برای حمله به ایران قرار دهند. همان‌طور که دیدید، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به هیچ‌وجه اجازه ندادند که آمریکا از پایگاه‌هایشان برای چنین کاری استفاده کند. ممکن است آمریکا از این پایگاه‌ها برای گردآوری اطلاعات یا برنامه‌های جزئی‌ترش استفاده کرده باشد، اما اقدام نظامی مستقیم بعید به نظر می‌رسد.

ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند؛ اگر هدف آمریکا ایجاد مزاحمت برای یکی از این کشورها باشد، این کشورها به‌طور متحدانه و یکپارچه اقدام خواهند کرد و هزینه را برای آمریکایی‌ها بسیار افزایش خواهند داد. در ارتباط با طالبان هم به چند دلیل این کار دشوار است. اول اینکه آمریکا پیش از طالبان با افغانستان توافق‌نامه همکاری استراتژیک داشته که در آن حساسیت‌های ایران مورد توجه قرار گرفته بود؛ حتی توافق‌نامه مشابهی میان ایران و حکومت افغانستان مطرح شده بود.

دوم اینکه با وجود پیشینه متغیر روابط ایران و طالبان، طی سال‌های اخیر ایران تنها کشوری بوده که عملاً همکاری‌های اقتصادی گسترده‌ای با طالبان انجام داده و این همکاری‌ها باعث شده طالبان از بسیاری بحران‌های اقتصادی عبور کند.

سوم اینکه اگر طالبان بر تعارض با ایران بایستد، نیروهای سیاسی، نظامی و اجتماعی گسترده‌ای در افغانستان با این امر مخالفت خواهند کرد و ممکن است منشا دوره جدیدی از بی‌ثباتی شود.

چهارم اینکه حتی اگر طالبان اکنون به آمریکا اجازه دهد که پایگاه بگرام را در اختیار بگیرد، طالبان باید مراقب باشد که ممکن است روزی همین پایگاه و نیروهای آمریکایی مستقر در آن علیه طالبان و متحدانش مثل القاعده عمل کنند.

در نهایت، ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند؛ اگر هدف آمریکا ایجاد مزاحمت برای یکی از این کشورها باشد، این کشورها به‌طور متحدانه و یکپارچه اقدام خواهند کرد و هزینه را برای آمریکایی‌ها بسیار افزایش خواهند داد.

یادمان باشد که در خود پاکستان هم نیروهای معارضی وجود دارند که پیوندهایی با افغانستان دارند و جهت‌گیری ضدآمریکایی دارند. بنابراین سرجمع بحث این است که اگر استقرار آمریکا در بگرام با در نظر گرفتن همه شرایط و حساسیت‌ها اتفاق نیفتد و اگر طالبان ملاحظات داخلی و منطقه‌ای را نادیده بگیرد و روزی این پایگاه علیه منافع کشورهای منطقه مورد استفاده قرار گیرد، به نظرم حالت بومرنگ خواهد داشت؛ یعنی ضربه‌ای که رها می‌شود در بازگشت به خود حکومت افغانستان و طالبان برمی‌گردد و به آن‌ها آسیب خواهد زد.

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.