به گزارش افکارنیوز، در سال ۲۰۲۵، بار دیگر صحنه سیاسی بینالمللی شاهد تکرار ادعاهایی علیه ایران است؛ ادعاهایی که از دههها پیش مطرح میشوند و اکنون نیز با ادبیاتی تازه بازگو میگردند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، در سخنانی در ناوالوک ویرجینیا مدعی شد که ایران تنها دو ماه با دستیابی به سلاح هستهای فاصله داشته و برنامه هستهای خود را «بهطور کامل نابود کرده است». اما همزمان، رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در بیانیهای رسمی گفت: «ما هیچ مدرکی دال بر تلاش مستمر ایران برای ساخت بمب هستهای نیافتهایم».
این تقابل، تصویری از جدال میان روایت سیاسی و ارزیابی فنی را پیش چشم میآورد؛ چگونه اتهامهایی که دهها بار از سال ۱۳۸۱ به بعد مطرح شدهاند، بارها با گزارشهای بیطرف آژانس رد شدهاند. در سال ۱۳۸۱، افشاترهایی نسبت به سایت نطنز منتشر شد که ایران را متهم به جاهطلبی نظامی هستهای کردند.
غرب، به سرعت از این اطلاعات بهره برد تا تهران را در زمره «محور شرارت» معرفی کند. با این حال، گزارش البرادعی در سال ۱۳۸۲ تأکید کرد هیچ معادلی از انحراف مواد هستهای به اهداف نظامی مشاهده نشده است.
طی سالهای بعد، اروپا نیز با همراهی آمریکا، سیاست فشار را در دستور کار قرار داد و ایران را به تعلیق فعالیتها فراخواندند؛ حتی وقتی آژانس بارها تصریح کرد که ایران به تعهدات خود پایبند بوده است.
خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷ و بازگشت تحریمها، باز هم نشان داد منطق سیاسی چگونه بر ارزیابی فنی غلبه میکند.
در دهه ۱۴۰۰، حمله ادعایی به تأسیسات هستهای ایران، فعالسازی مکانیسم «اسنپبک» توسط اروپا و ادعاهای مکرر مبنی بر نزدیکی ایران به بمب، بار دیگر صحنه اتهام و دفاع را زنده کردند.
اما گزارشهای مکرر آژانس در دوره گروسی بهطور مستمر بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران تأکید کردهاند.
نتیجه این داستان بلند، چیزی جز شکست استراتژی اتهامزنی غرب نیست. ادعاهایی که هر بار با لفاظیهای سیاسی تکرار میشوند، اما در مستندات فنی آژانس جایگاهی ندارند.
اگر بخواهیم راهی منطقی برای عبور از این بحران پیشنهاد کنیم، بازگشت به منطق دیپلماسی است؛ دیپلماسیای مبتنی بر واقعیت، نه نمایش سیاستمداران.