به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی تابناک، دنیس مک اوئن به عنوان یکچهره دانشگاهی، دکترای خود را با موضوع "از شیخیه به بابیت: بررسی بدعت گذاری کاریزماتیک در تشیّع"، در سال 1979، از دانشگاه کمبریج گرفت و علاوه برمباحث تاریخی و کلامی تشیع، بابیت و بهائیت، به زبان های فارسی و عربی نیز اشنایی و احاطه دارد. او پس از اتمام تحصیلاتش، به تدریس در دانشگاه های انگلستان، و مدتی نیز در دانشگاه فاز مراکش پرداخت. اخیراً نیز رشته مطالعات اسلامی را در دپارتمان مطالعات دینی، در دانشگاه نیوکاسل تدریس کرده است. او مقالات زیادی در زمینه تاریخ معاصر و تحولات اجتماعی تشیع، شیخیه، بابیه و بهائیت نوشته است.
به دنبال ارائه پایان نامه دکترای مک اوئن به مقامات و مسئولان بهائی در انگلستان و بیت العدل، و نیز چاپ چند مقاله وی در نشریات تخصصی حوزه دین، از سوی مسئولان تشکیلاتی بهائی با اخطار روبرو شد و پس از آن آماج حمله وانتقاد مبلغان بهائی قرارگرفت که وی را به بی اطلاعی متهم کردند! از آنجا که دنیس مک اوئن بیش از دو دهه سابقه عضویت در سازمان بهائیت را داشت و از نخبگان بهائی شناخته شده بود، با سازوکار تهدید و فشار آنها آشنا بود. به همیندلیل به دفاع از خود و دیدگاهش همت گماشت. او در مقالهای که مطالبش در ادامه میآید، به انتقادات و حملات ویلیام هچرو محمد افنان، دو مبلغ و نویسنده فعال بهائی، مورد حمایت تشکیلات فرقهای بهائیت، پاسخ داد و به تبیین ماهیت، تفکرات و عملکرد بابیت و بهائیت پرداخت. مک اوئن در هر مورد ابتدا انتقاد مطروحه از سوی هچر و افنان را می آورد و سپس به ارائه توضیح و پاسخ مبادرت میکند.
مکاوئن در این مقاله به بررسی مناقشهی میان خود و دو پژوهشگر بهائی،محمد افنان و جان هچر، میپردازد. او از رویکرد بهائیان به تاریخ و مطالعات آکادمیک بابی - بهائی انتقاد میکند و براین باور است که بهائیان در مواجهه با پژوهشهای انتقادی، به جای ورود به گفتوگوی علمی، به واکنشهای دفاعی و سانسورگرانه متوسل میشوند. به گفتهٔ او، این امر هم به اعتبار تحقیقات تاریخی در حوزهٔ بابیت و بهائیت آسیب میزند و هم موجب میشود گفتوگوهای میاندینی و علمی مسدود شود.
مکاوئن در این مقاله دو محور اصلی را دنبال میکند:
- نقد برخورد بهائیان (بهویژه افنان و هچر) با مقالهٔ پیشین او دربارهٔ بابیت و بهائیت.
- ارائه شواهد تاریخی در دفاع از برداشت خود دربارهٔ خشونتگرایی بابیت و تحریف منابع تاریخی بابی در سنت تاریخ نگاری بهائی.
اختلاف اصلی با افنان و هچر
افنان و هچر مقالهای نوشتند که درآن دیدگاههای مکاوئن دربارهٔ بابیت و بهائیت را «مغرضانه و غیرعلمی» توصیف کردند. آنان مدعی شدند مکاوئن، جنبش بابی را به نادرستی به خشونت و جنگطلبی متهم کرده است. همچنین او را متهم ساختند که نوشتههایش فاقد اعتبار دانشگاهی و بیشتر رنگ و بوی «ضدبهائی» دارد!
مکاوئن پاسخ میدهد که این نقدها ناشی از موضع ایدئولوژیک و دگماتیک بهائی است. او تأکید میکند که افنان و هچر نه تنها شواهد تاریخی او را نادیده گرفتهاند، بلکه با ذهنیت دفاعی و تبلیغی متعصبانه به سراغ تاریخ رفتهاند. از نظر او، مشکل اصلی این است که پژوهشگران بهائی معمولاً تاریخنگاری را با وفاداری دینی میآمیزند و نقد و تحلیل انتقادی را برنمیتابند. اظهارنظردارالتحقیق(زیرنظربیت العدل بهائی) در این مورد بسیار گویا است:
اصل بهائی تطابق علم و دین، نه تنها به آن معنا است که تعالیم دینی باید در پرتو عقل و تجربه و ایمان و الهام باشد؛ بلکه همچنین همه چیز درعرصه جهان و همه ابعاد دانش بشری، باید در پرتو الهام و اشراق بهائی قرار گیرد.3 ازآنجا که در نظام بهائی، الهام و اشراق، مصون از خطا و غیرقابل بحث و بررسی است، لذا در هر بحث و بررسی، بر عقل و خرد انسانی برتری خواهد داشت....هر فرد بهائی به هنگام تحقیق و بررسی برای یافتن حقیقت، باید با ذهن باز و بدون پیش داوری اقدام کند! ولی بههنگام ابراز تفسیر خود از حقیقت و ارزیابی از مشاهدات و تجربیاتش، نباید مطالب بیان شده در نوشته های سران بهائی را، که قبلاً آنها را پذیرفته، مورد تردید قرار دهد!
گرچه ممکن است این نگرش بدون اشکال به نظربرسد. ولی، درعمل، موجب سختگیری علیه حوزه پژوهش و تحقیق میشود. به ویژه زمانی که خود بهائیت موضوع پژوهش باشد! تنش بین نگاه علمی و آکادمیک، و بخش تحقیق و پژوهش درتشکیلات بهائی همواره وجود داشته،ومورد اخیر آن، در گزارش سال 1982 مؤسسه مطالعات آکادمیک بهائی آمده است.
در جامعه بهائی، نظارت شدیدی برای «کنترل » نوشتههای حوزه تاریخی و عقیدتی اعضاء وجود دارد. تقریباً همه محافل ملّی بهائی اصلی،کمیتهای برای بررسی وکنترل تألیفات وآثار افراد خود ایجاد کردهاند. همچنین بخش ویژهای در مرکز جهانی بهائی، در حیفا، برای این منظور ایجاد شده است.
بر هر فرد بهائی، چه آکادمیک یا غیرآن، چه بخواهد اثرش را به عنوان یک متن بهائی عرضه کند، و یا اشاره ای به بهائی بودن خود نکند، الزامی است که نوشته و اثر خود را قبل ازعرضه و انتشارعمومی، برای بررسی و تأیید به آن کمیته عرضه کند. این حکم استثناء بردار نیست؛ ضمن آنکه نویسنده و مؤلف بهائی موظف است هرگونه تغییر و اصلاحی را که آن کمیته مطرح نماید، در اثر خود اِعمال کند و سپس آنرا منتشر سازد. هرگونه مقاومت، و خودداری از اِعمال اصلاحات و تصحیحهای پیشنهادی (چه حذف و چه اضافه کردن مطلب) میتواند منجر به مجازاتهایی بشود. و اگر مؤلف بر نظر خود اصرار و مقاومت ورزد، ممکن است منجر به طرد و اخراج فرد نویسنده از جامعه بهائی گردد.
بابیت و خشونت
یکی از محورهای مهم مقالهٔ مکاوئن، بحث دربارهٔ آموزههای بابی در زمینهٔ جهاد و خشونت است. برخلاف تصویر صلحجویانهای که بهائیان از بابیت ارائه میدهند، متون اصلی بابی، بهویژه کتاب بیان، صراحتاً بر به کارگیری قوهٔ قهریه تأکید دارد.
نقل قول از بیان
مکاوئن به فصل ۵ از واحد چهارم بیان استناد میکند که در آن خطاب به «صاحبان قدرت» آمده است: "آنان نباید منتظر باشند که مردم خود به ایمان بابی درآیند، بلکه باید، با ابزار قدرت و حتی خشونت، دیگران را به پذیرش بیان وادارند. در این فصل همچنین سخن از تملک اموال نامؤمنان و حق تصرف در سرزمینهای فتحشده به میان آمده است."
مک اوئن میگوید افنان و هچر کوشیدهاند این تعابیر را به «تبلیغ مسالمتآمیز» فروبکاهند، اما متن بیان بهروشنی به الگویی از جنگ و کاربرد زور و اجبار اشاره دارد.
شواهد تاریخی از شورشهای بابی
مکاوئن برای تأیید مدعای خود به چند واقعهٔ مهم تاریخی اشاره میکند که در منابع بابی و بهائی نیز ذکر شده است:
- در مسیرحرکت ملا حسین بشرویهای و یارانش به بارفروش(بابل)، درویشی که براثر عدم اطلاع، راه اشتباه نشان داده بود، همراه با فرزندش توسط بابیان کشته شد (نقطهالکاف).
- در جریان نبرد قلعهٔ شیخ طبرسی، بابیان حدود ۱۳۰ سرباز و روستایی را کشتند، روستاها را ویران کردند و آذوقهٔ مردم را مصادره کردند
- در حمله به روستای واسکاس، بابیان خانهای را به آتش کشیدند و ساکنانش را زندهزنده سوزاندند.
- به دستور قدوس، سرهای کشتهشدگان دشمن را از تن جدا کرده و بر دیوار قلعه آویختند.
- در شورش بابیان درزنجان،بابیان برخی زندانیان را،پس از اسارت، زندهزنده پوست کندند و درآتش سوزاندند.
مکاوئن میگوید این شواهد نشان میدهد خشونت بخشی جداییناپذیر از جنبش بابی بود و نمیتوان آن را صرفاً واکنشی دفاعی یا تحریف دشمنان دانست.
تاریخنگاری بهائی و کتاب تلخیص تاریخ نبیل
بخش مهم دیگری از مقاله به بررسی اعتبار تاریخ نبیل زرندی اختصاص دارد.بهائیان این متن را مهم ترین روایت از وقایع آغازین بابیت میدانند! افنان و هچر نیز آن را «منبع اصلی» معرفی کردهاند! شوقی افندی آن را «غیرقابل چالش» خوانده، و همسرش روحیه ربانی بر ارزش تاریخی آن تأکید کرده است! برخی پژوهشگران بهائی حتی آن را به «انجیل باب» تشبیه کردهاند!
ولی مکاوئن معتقد است که تاریخ نبیل به هیچ وجه یک منبع صحیح،بیطرف و دقیق نیست. نگارش آن دههها پس از رویدادها وجنگ های بابیان (میان ۱۸۸۸–۱۸۹۰) انجام شده است. لحن متن بهشدت ایدئولوژیک،جانبدارانه، و مقدس مابانه است. بسیاری از جزئیات تاریخی در آن نادرست و/ یا ساختگی است. متن اصلی فارسی کتاب تاریخ نبیل زرندی هرگز منتشر نشده و احتمالاً در دسترس نیست.
مکاوئن بر این باور است که شوقی افندی با «تحریف و دستکاری و حک و اصلاح » متن تاریخ نبیل، تغییرات بسیاری در آن داده و در عمل آن را به اثری تازه بدل ساخته است. این امر موجب میشود که پژوهشگران مستقل نتوانند به آن اعتماد کنند. به گفتهٔ او، بدون دسترسی به نسخهٔ اصلی فارسی، همواره احتمال تحریف وجود دارد.
ادغام بابیت در بهائیت
مکاوئن به نقد تلاش بهائیان برای معرفی بابیت و بهائیت بهعنوان یک «امر واحد» میپردازد. او یادآور میشود در نوشتههای افنان و هچر، بابیت تقریباً نادیده گرفته شده و بیشترین تأکید بر آیین بهائی است.
به نظر مکاوئن، این امر ناشی از دستور شوقی افندی است که گفته بود بابیت نباید از بهائیت جدا شود. مک اوئن استدلال میکند در واقع بابیت و بهائیت دو جنبش متفاوت با ویژگیهای متضاد بودند: یکی شورشی، جنگ سالار و شبهنظامی (بابیت)، و دیگری صلح گرا و نظممحور(بهائیت). اما تاریخنگاری بهائی کوشیده است این تفاوت را محو کند و همهچیز را در قالب «آیین بهائی» بازنویسی کند.
عدهای از پژوهشگران و محققان حوزهی تاریخ، که اولین آنها ادوارد براون بود، بدون آنکه خصومتی با بهائیت داشته باشند، از این نظریه طرفداری کردند که در آثار و نوشتههای تاریخی بهائی، تمایل و تلاش قدرتمندی برای پاکسازی و تغییر در حوادث و رویدادهای تاریخ بابی مشاهده میشود، تا به آن وسیله، تغییر و تحولات و خواستهها و انتظارات بهائی راحتتر و مناسبتر توجیه شود. تحقیقاتی که اخیراً، با استفاده از منابع اصیل و اولیه بابی، بصورت علمی و مستند صورت گرفته، نشان میدهد که حوادث و رویدادها و تعالیم جنبش بابی، با ان چه که در نوشتهها و آثار رسمی بهائی درباره آنها نوشته شده، زاویه جدّی دارد.
نقد سانسور و فضای غیرآکادمیک
مکاوئن در ادامه به مشکل بزرگتر میپردازد: فقدان فضای علمی آزاد در جامعهٔ بهائی.او میگوید بهائیان پژوهشگر مجبورند آثار خود را به «کمیتهٔ بررسی تألیفات امری» بسپارند، که نوعی سانسور دینی است. این وضعیت باعث میشود پژوهشهای تاریخی مستقل شکل نگیرد یا انتشار نیابد. او هشدار میدهد ادامهٔ این روند، به محرومیت جامعهٔ بهائی از مطالعات جدی دربارهٔ تاریخ خود خواهد انجامید.
متن زیر از کتاب اقدس، نوشته بهاء، ضدیت او با آزادی و آزاد اندیشی را نشان میدهد:
"بعضی اشخاص را ملاحظه کردیم که در طلب آزادی بودند و از داشتن آن احساس غرور می کردند.چنین افرادی در غایت جهل و نادانی قرار دارند. آزادی در نهایت منجر به فتنه و شورش و طغیان می گردد که شعله هایش خشک و تر را می سوزاند ... افراد جامعه همچون گله گوسفند (اغنام) هستند که لازم است همواره چوپانی برای مراقبت ،بالای سر آنها باشد ... ما برای شرایط بسیار خاص، آزادی را تائید می کنیم . ولی از تائید آن برای سایرموارد امتناع می نماییم. به راستی که ما بر همه امور دانا هستیم! بگو: آزادی حقیقی آن است که افراد تسلیم اوامر و دستورات من (بهاءالله) باشند...!
عبارت عبدالبهاء هم درباره نفی آزاداندیشی وضرورت اطاعت از او بسیار گویا و روشنگراست:
"ثبات و پایبندی در عهد و میثاق یعنی اطاعت و عبودیت؛ به نحویکه هیچکس نگوید نظر و عقیده من چنین است! خیر، بلکه فرد باید هرآنچه از قلم و زبان مرکز عهد و میثاق صادر شده را بپذیرد." "هیچکس حق ندارد کلمهای بگوید، یا توضیحی دهد و یا شرح و تفسیری برکتاب (متون و نصوص بهائی)، نه به طور خصوصی و نه عمومی، از جانب خود بیان کند."
پیتر اسمیت،نویسنده بهائی، به درستی اشاره کرده است که،"تنش بین بهائیان آزادمنش و بهائیان اقتدارگرا و تمامیت خواه ... بخش مهمی از حیات بهائیت مدرن است."
نتیجهگیری
به نظر مکاوئن، بهائیان در مواجهه با نقدهای تاریخی، به جای پذیرش معیارهای آکادمیک، به دفاعیات جزمی و گاه غیرمستند روی میآورند. این روش نه تنها به زیان مطالعات دانشگاهی است، بلکه اعتبار جامعهٔ بهائی را در محافل علمی مخدوش میکند. او از بهائیان میخواهد در نقد و بررسی تاریخ خود، از تعصب و دفاع ایدئولوژیک فاصله بگیرند و به معیارهای علمی پایبند باشند.
مقالهٔ مکاوئن تلاشی برای نقد تاریخنگاری بهائی و بازنمایی واقعیتهای کمتر گفتهشدهٔ بابیت است. او نشان میدهد که جنبش بابی نه صرفاً یک حرکت معنوی صلحآمیز، بلکه درعمل، یک جنبش شورشی با ابعاد خشونتآمیز بود. نقد او یادآور ضرورت تفکیک میان تعصب آیینی بهائیان و پژوهش علمی است. تاریخنگاری بهائی باید از فضای سانسورو دفاع ایدئولوژیک فاصله بگیرد و امکان گفتوگوی آزاد با محققان مستقل را فراهم سازد. مقالهٔ مکاوئن همچنان یکی از منابع مهم برای بررسی بابیت و بهائیت در چارچوب مطالعات آکادمیک است.
منابع
- MacEoin, Denis. “Bahá’í Fundamentalism and the Academic Study of the Bábí Movement.” Religion 16, no. 1 (1986): 57-84.
- MacEoin, Denis. From Babism to Baha’ism: Problems of Militancy, Quietism and Conflation in the Construction of a Religion. Religion (Vol. 13, 1983).
- MacEoin, Denis. Rituals in Babism and Bahá’ísm. Pembroke Persian Papers, Vol. 2; British Academic Press, London, 1994.
- MacEoin, Denis. Sources for Early Bábí Doctrine and History: A Survey. Brill, 1992.
- Afnan, Muhammad & Hatcher, William S. “Note on MacEoin’s ‘Bahá’í Fundamentalism’.” Religion 16 (1986): 187-192.
- MacEoin, Denis. Crisis in Bábí and Bahá’í Studies: Part of a Wider Crisis in Academic Freedom? (Essay).