عصر ایران؛ جواد لگزیان - ونسا مارتین (متولد ۳۰ دسامبر ۱۹۴۶) مورخ بریتانیایی و استاد تاریخ خاورمیانه در رویال هالووی دانشگاه لندن در کتاب «ایران بین ناسیونالیسم اسلامی و سکولاریسم: انقلاب مشروطه ۱۲۸۵» در تلاش است تا روایتی نو از جریانها و افراد مؤثر در دورهى مشروطه و البته داورىِ خاص خود دربارهى آنها را ارائه و از سوی دیگر اطلس جدال فکری در چهار شهر مشروطهخواه در تبریز، شیراز، اصفهان و بوشهر را ترسیم و مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
از نگاه ونسا مارتین کشمکش اصلی بین اسلام و سکولاریسم در روزگار مشروطیت بر سر این مسئله بود که قانون اساسی تا چه حد باید جایگزین شریعت شود، زیرا قرار بود که بخشی از آن در دادگاههای سکولار مورد استناد قرار گیرد، و اینکه قانون جدید تا چه حد با شریعت سازگار بود، بحثی که ذهن ایرانیان را تا عصر حاضر به خود مشغول داشته است.
به باور مارتین، بسیاری از علمایی که در جنبش اصلاحات شرکت داشتند از مفهوم قانون اساسی بهعنوان یک نظام معتبر حقوقی ـ قضایی پشتیبانی می کردند، نظامی که می شد رابطهی بین شاه و مردم را بهدرستی بر مبنای آن قرار داد.
با این وصف، در آن زمان بسیاری از علمای برجسته چه در تهران و چه در ایالات بر این باور بودند که قانون جدید باید از برخی جهات اصول شریعت و ارزشهای اسلامی را به رسمیت بشناسد.
زمینههاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى؛ اسلام، سکولاریسم و تجددطلبى؛ تبریز ـ سیاست و اقتصاد شهرى در شمال غرب ایران؛ اصلاحات در شیراز ـ مردم، قوامالملک، دولت و ایلات؛ اصفهان ـ نخبگان مذهبى و ظلالسلطان؛ آبادانى و اصلاحات در جنوب ـ بوشهر و برآمدن معینالتجار؛ تکوین مشروطیت، حکومت محلى و نقش اسلام؛ تبریز ـ اسلام، رادیکالیسم و مبارزهى طبقاتى؛ شیراز ـ کشمکش نخبگان، اسلام و سیاست مردمی؛ اصفهان ـ حاج آقا نورالله و ظهور اسلامگرایى در اصفهان؛ و بوشهر ـ مصلحتاندیشى تجارى و رشد فعالیت اسلامی عناوین یازده فصل کتابند.
در اندیشه ونسا مارتین با توجه به مشخصههاى هر ایالت در رابطه با اجراى اصلاحات و پیاده کردن مشروطیت، تبریز پیشرو همهى ایالات ایران بود: این امر بیشتر بهلحاظ قرابت جغرافیایى با مرزهاى روسیه بود که در معرض ایدههاى جدید رادیکال قرار داشت.
این ایدهها از قفقاز وارد مى شد. طى دورهى مشروطه ایالت آذربایجان مدتهاى مدید مهمترین ایالت ایران به شمار مى آمد. انجمن تبریز بهویژه به صورت میدان بىنظیرى براى پیکار سیاسى طیفى از گروههاى اجتماعى درآمد. با ورود کمنظیر شهرهاى کوچکتر آذربایجان که مردمش از لحاظ سیاسى آگاهتر بودند به این عرصه، اهمیت انجمن مذکور در جنبش مشروطه افرایش یافت.
کشمکش بین اربابها و رعیتها دریافت قوى مردم از حقوق جدید را که قانون اساسى عرضه کرده بود نشان مى داد. طیف وسیعى از جامعه به قرائت مطبوعات پرداختند و مطبوعات بهلحاظ عقیدتى طیفى از عقاید را در چهارچوب بحثهاى نسبتاً پیشرفته ارائه کرد. در عین حال، انجمن دریافتى قوىتر از روند عقلانىکردن دولت و تکوین مسئولیتها و وظایف مدنى را به نمایش گذارد.
این دریافت بهنوبهى خود به حسى بسیار قوى از غرور مدنى بهخاطر تأسیس نهادها و بناها و توسعهى مداوم آموزشوپرورش منجر شد. سرانجام اینکه در تبریز بحثهاى مربوط به تفسیرهاى مذهبى و سکولار از مشروطیت بهلحاظ فکرى به نسبتِ سایر ایالات بسیار پیشرفتهتر و حامیان آن سازمانیافتهتر بودند.
به عقیده مارتین شیراز، بهعنوان مرکز ایالت، در سالهاى منتهى به انقلاب مشروطیت از بعضى جهات پیشاپیشِ پیدایش و گسترش عقاید جدید در خصوص هویت ملى و اصلاحات نهادى ــ شامل مفهوم اصلاحات قضایى براى اعطاى حقوق بهتر به مردم، حقوق قانونى جدید، خدمات و رفاه شهرى، و مجمعى بهسبک جدید یا انجمنى جهت اجراى برنامهاى براى اعمال این نوع تغییرات ــ بود.
این شهر همچنین این ایدهها را به بحث ملت و وطن، و معرفى یک نظام حقوقى کشاند. اما این جنبش که ظاهراً مورد حمایت دستگاه حکومت محلى و برخى از تجار و اصناف بود، بر اثر مشکلات کهنهى سیاسى در شیراز که عبارت بودند از کشمکش بین حکمران فارس و دستگاه ادارىاش، و نیز کشمکش قوامالملک و پایگاه قدرتش شامل ایلات، تجار و لوطىها با رقباى خانوادگى و ایلخان ایل قشقایى به حاشیه رانده شد.
بر اینها باید افزود نابسامانى بیشتر نسبت به سایر جاها بهخاطر تغییراتِ ناشى از توسعهى اقتصادى در جنوب که تأثیر نامطلوب بر شیراز گذاشت. بهعلاوه، ظهور یک جنبش اسلامى بهویژه تندرو و از بعضى جهات واپسگرا به تفرقه و ناامنى دامن زد.
مارتین سپس به اصفهان می رود: نفوذ کمنظیر نخبگان روحانى که از جایگاه دیرینهاى برخوردار بودند روند انقلاب را در اصفهان شکل داد. قدرت روحانیون بهخاطر آن تقویت شد که ناصرالدین شاه قدرت فرزندش یعنى ظلالسلطان حاکم اصفهان را در معرض تضعیف قرار داده بود.
از مسائل مطرح در روزنامهى الجناب چنین برمى آید که افکار سکولارهاى سازمانیافته، بهخصوص آنهایى که طرفدار آزادى مطبوعات و انجام اصلاحات حقوقى بودند، بهسختى مى توانست جایى براى خود در اصفهان باز کند.
از این رو علما در هیئت خانوادهى مسجد شاهى بر شهر سلطه یافتند. این امر بهویژه موقعیتى استثنایى براى آقا نورالله پدید آورد که عمیقاً در خصوص جنبش وسیعتر اسلامى سید جمالالدین اسدآبادى براى اصلاحات مطالعه کرده و بدان متعهد شده بود.
وى با تسلط بر انجمن محلى به جایگاه بىنظیرى از قدرت و نفوذ دست پیدا کرد. در نتیجه، بینشى مشخص از دولت و جامعهى اسلامى با سازمانى مدرن ارائه کرد که مى توان آن را نخستین الگوى اسلامگرایى بعدى به حساب آورد، که بر آیتالله خمینى نیز تأثیر گذاشت.
و در بوشهر، مارتین بر آن است که: بوشهرىها مثل سایر بنادر و مناطق حاشیهى خلیج فارس تا حدود زیادى نسبت به مجلس بىاعتنا بودند که دلیل آن ادغام روزافزون این شهر در اقتصاد جهانى بود.
بوشهر همچنین دستکم از نظر آلمانىها بخشى از منطقهى مهم تجارى و استراتژیک به حساب مى آمد. در نتیجه، تجار بانفوذ بوشهر به مجلس از دید تجارت و بازرگانى نگاه مى کردند.
آنها از بدو امر در اینکه مجلس بتواند امنیت لازم را به نفع اقتصاد و منافع آنان تأمین کند به دیدهى شک و تردید مى نگریستند. معهذا به نظر مى رسد که حضور انگلیسىها، ادارهى گمرک، و یک جمعیت نسبتاً بزرگ تاجر بر ایدههاى مختلف در خصوص چگونگى تأسیس نهادهاى جدید مستقل تأثیر گذاشته باشند.
جمعیت مذکور همچنین همراه با مظفرالدین شاه از تأسیس مدرسهى مظفرى حمایت کردند. بنابراین مسئلهى سکولاریسم چندان در آنجا مطرح نبود.
از یک سو، روزنامهى مظفرى افکار اصلاحى را در چهارچوبى اسلامى پیشنهاد کرد. از سوى دیگر، وجود عناصرى از رادیکالیسم در میان جوانان و نیز اصناف منجر به ظهور جامعهاى اسلامى شد که بعداً در حمایت از مجلس و پایان بخشیدن به نفوذ انگلیسىها نقش ایفا کرد.
کتاب «ایران بین ناسیونالیسم اسلامی و سکولاریسم: انقلاب مشروطه ۱۲۸۵» نوشته ونسا مارتین با ترجمه غلامرضا علیبابایی را انتشارات اختران در ۴۲۲ صفحه رهسپار بازار کتاب کرده است.