او با طراحی این کاریکاتور پیوندی میان هنر و ادبیات ایجاد کرده و نقش مهمی در آشنایی جوانان با این نویسنده و دیگر چهرههای ادبی داشته است. با گذشت بیش از سه دهه از اولین شمارههای مجله «طنز و کاریکاتور»، علیزاده همچنان فعال و پرشور در رویدادهای هنری حضور دارد. گاهی از آثارش درباره صادق هدایت، نمایشگاهی میزند و گاهی دیگر در افتتاحیه برنامهها و رویدادهای هنری حضور مییابد و از هنرمندان جوان حمایت میکند.
این هنرمند معتقد است ادبیات، کاریکاتور و سیاست پیوندی جدانشدنی با هم دارند. او در گفتوگو با ایبنا دراینباره توضیح داد: من فکر میکنم کاریکاتور یک هنر چند وجهی است که هم تاثیر سیاسی بر جامعه میگذارد و باعث ترویج انتقادپذیری میشود و هم تاثیر گرافیکی و هنری بر تفکر عموم جامعه میگذارد و دید بصری مخاطب را ارتقا میدهد. در واقع وقتی یک نفر سعی میکند سوژه یک کاریکاتور را درک کند این کار به عمق بینش او بسیار کمک میکند و کسی که با زبان تصویر آشنا باشد و بینش داشته باشد، آن بینش عمیق میتواند در زندگی روزمره انسان و تحلیلهایش موثر باشد.
او افزود: مورد دیگر جنبه روانشناسی کار است. در واقع یک کاریکاتور سعی میکند که مردم را وادار کند به مشکلات خود بخندند. خنده باعث امیدواری و کاهش تشنج در جامعه میشود. همیشه میگویم اگر کاریکاتوریستی بتواند با کاریکاتورش مردم و مسوولان را بخنداند، واقعا هنر کرده است. او با این کار هم باعث آشتی ملی شده و هم به مسوولان هشدار داده است که مردم دچار چه مسائلی هستند.
این کاریکاتوریست ادامه داد: همیشه این مثال را میزنم که زمانی که ماشینمان خراب میشود آن را به تعمیرگاه و معاینه فنی میبریم و از طرفی هم بسیار تشکر میکنیم. به نظر من یک کاریکاتوریست جامعه را آسیبشناسی میکند و مسوولان باید از آنان بسیار ممنون باشند نه اینکه کارکاتوریستها را بگیرند یا زندانی کنند.
علیزاده درباره علاقه خود به شخصیت صادق هدایت و رنه ماگریت در آثارش گفت: این علاقه به مجله طنز و کاریکاتور محدود نمیَشد و همیشه به این نویسنده علاقه داشتم. به رنه ماگریت هم همینطور. ماگریت به دلیل نگاه سوررئالی که داشت تنهایی و سکوت خاصی در آثارش موج میزد. برخلاف بسیاری از هنرمندان دیگر مانند سالوادور دالی که او هم آثارش سوررئال است ولی بسیار شلوغ است. هر آدمی به کارهای ماگریت نگاه کند به تنهایی او پی میبرد. چون انسان هم در نهایت با تنهایی مواجه میَشود.
او افزود: من از همان نوجوانی که کارهای ماگریت را میدیدم حس همذاتپنداری نسبت به آنها پیدا میکردم. ضمن اینکه آثار ماگریت مدرن بود یعنی همه چهارچوبهای کلاسیک را به هم میریخت و مفاهیم غیر همجنس را با هم ترکیب میکرد. اینها باعث شد که آثار این نقاش را دوست داشته باشم. حتی چند کاریکاتورم را جهت ادای دین به سبک او کار کردم. همیشه کاراکترهای نقاشیهای ماگریت پشت به بیننده و گاهی فردی با کلاه شاپو بود. من هم در یکی از کارهایم به سبک او، آدمهایی را کشیدم که وقتی پشتشان به ماست پشت سرشان دو چشم دارند.
علیزاده درباره کاریکاتور صادق هدایت گفت: هدایت نویسندهای بود که سبک خودش را داشت. پیش از انقلاب عموم مردم میگفتند که نوشتههای صادق هدایت ناامیدکننده است و باعث خودکشی میشود؛ ولی من فکر میکنم ادبیات، طنز سیاه و تئاتر پوچگرا همه اینها ما را به سختیهای زندگی عادت میدهند و به ما یاد میدهند که بهتر با آن کنار بیاییم. مثلا اگر مکتب اگزیستانسیالیسم و نوشتههای آلبر کامو را بخوانیم میتوانیم واقعیت تلخ زندگی و پوچی آن را بپذیریم و راحتتر با آن کنار بیاییم و آن را بپذیریم.
این کارتونیست ادامه داد: زمانی که جوانتر بودم و دچار مشکل روحی و بحران عاطفی که سراغ همه جوانان میآید میشدم، با خواندن کتابهای هدایت برخلاف بقیه بسیار هم به زندگی امیدوارتر میشدم. میدیدم که شخصیتهای کتاب صادق هدایت آنقدر انسانهای بیچارهای هستند باید به زندگی خود امیدوار شویم. مقایسههایی از این دست میتواند تاثیر مثبتی بر روی زندگیهایمان بگذارد.
علیزاده ادامه داد: اگر فرصت کافی داشتم شاید درباره شخصیتهای ادبی مانند سهراب سپهری و فروغ هم کار میکردم منتها صادق هدایت اولین تجربهام بود و بعد از آن برای اجرای این جنس از کارها فرصت نداشتم. از این بابت تمام وقت و زمانم را روی صادق هدایت گذاشتم، البته باید بگویم من در آن مقطع در مطبوعات کار میکردم و فرصت نداشتم روی چهرههای ادبی ایران کار کنم.