به گزارش بهداشت نیوز، دنیز فردی، پژوهشگر و روانشناس و عضو هیات تحریریه نشریه پژوهشکده علوم بهداشتی جهاددانشگاهی در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) قرار داده، ضمن بررسی سخنرانی اخیر رئیس جمهور آمریکا آورده است: «سخنرانی اخیر دونالد ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل بیش از آنکه صرفاً یک موضعگیری سیاسی باشد، آینهای از روان او و ساختار شخصیتیاش بود. روانشناسان این نوع شخصیت را در طبقهای ویژه و پرخطر میگذارند. خودشیفته بدخیم، ترکیبی از خودشیفتگی افراطی بدبینی شدید و بی رحمی در رسیدن به اهداف این ترکیب رفتاری نه تنها در سخنرانی اخیر، بلکه در کل فعالیتهای سیاسی او بارها مشاهده شده است.
در همان آغاز سخنرانی، ترامپ با شور و حرارت اعلام کرد که هفت جنگ بی پایان را پایان داده است. جمله ای پرطمطراق که تیتر خبرها شد؛ اما بررسی واقعیات نشان میدهد که این ادعا فاصله زیادی با حقیقت دارد. دروغی بزرگ که حتی از سوی بعضی از طرفهای درگیر نیز قبلا رسما تکذیب شد. فشار حداکثری او علیه ایران بیشتر به افزایش تنشها انجامید و جهان را تا مرز درگیری نظامی پیش برد. در سوریه و عراق نیز جنگ همچنان ادامه یافت و تصمیمات لحظه ای ترامپ پیچیدگی بحرانها را افزایش داد. این شکاف بین ادعا و واقعیت نمونه بارزی از خودشیفتگی است؛ فرد نیاز دارد خود را قهرمان، منجی و محور تاریخ معرفی کند، حتی اگر شواهد واقعی خلاف آن را نشان دهند.
این خودشیفتگی با پارانویا همراه می شود؛ دیدگاهی که در سخنرانی ترامپ نیز به وضوح دیده شد. وقتی آسانسور در سالن سازمان ملل خراب شد، او به جای پذیرش نقص فنی آن را به خرابکاری" نسبت داد. در طول سخنرانی بارها سازمان ملل و نهادهای جهانی را ناکارآمد، خیانتکار و مخالف منافع آمریکا معرفی کرد و جهان را به دو دسته دوستان وفادار و دشمنان خیانتکار تقسیم کرد. چنین ذهنیتی نمونه ای کلاسیک از پارانویاست. جهان پر از دشمنان پنهان و توطئهگر دیده میشود و هیچ همکاری واقعی قابل اعتماد نیست.
همزمان ترامپ با ویژگیهای سایکوپاتیک خود بر لزوم قدرت نمایی بدون عقب نشینی" تأکید کرد. سابقه او نشان میدهد که برای رسیدن به اهدافش از تهدید به جنگ با اقدامات پر خطر سیاسی ابایی ندارد؛ از تهدید نابودی کامل کره شمالی گرفته تا دستور ترور قاسم سلیمانی که جهان را تا آستانه جنگ کشاند و خروج ناگهانی از توافقهای بین المللی بدون توجه به پیامدهای انسانی و سیاسی. این بیپروایی، نشانه بارز سایکوپاتی است؛ فقدان همدلی بی اعتنایی به پیامدها و تمرکز صرف بر پیروزی شخصی.
یکی از محورهای پنهان در روان او عطش بی پایان برای تحسین و ستایش جهانی است. علاقه او به جایزه صلح نوبل نمونه روشن این نیاز است. برای فرد خودشیفته نادیده گرفته شدن در سطح جهانی یک ضربه عمیق است و واکنش معمول او سرزنش دیگران و حمله به نهادهای بین المللی است. در سخنرانی اخیر نیز، لحن او نسبت به جامعه جهانی ترکیبی از طلبکاری و سرزنش بود که نمونه بارز خشم خودشیفته است؛ واکنشی به خدشه دار شدن تصویر بزرگمنشانه خود.
ترکیب این سه ویژگی خودشیفتگی، پارانویا و سایکوپاتی همان چیزی است که روانشناسان آن را خودشیفتگی بدخیم مینامند. شخصیتی که هم خود را منجی و مرکز جهان میبیند، هم همه چیز را تهدید یا توطئه میپندارد و هم حاضر است برای حفظ قدرت و رسیدن به اهداف از هیچ کاری کوتاهی نکند؛ حتی اگر به جنگ یا بی ثباتی جهانی منجر شود. چنین ترکیبی در یک رهبر سیاسی میتواند به تصمیمهایی منجر شود که نه بر پایه خرد جمعی، بلکه بر اساس عطش، تحسین ترس از دشمن و بی پروایی فردی گرفته می شوند.
سخنرانی ترامپ در سازمان ملل بیش از آنکه یک متن دیپلماتیک باشد یک نمایش روانشناسی بود؛ نمایشی از مردی که در آیینه خودشیفتگی بدخیم دیده میشود؛ منجی خودخوانده دشمن تراش دائمی و سیاستمداری که برای پیروزی حتی شعله جنگ را بی پروا میافروزد. این ترکیب شاید برای هواداران داخلی هیجان انگیز باشد؛ اما برای جهان یادآور خطری است که رهبران با شخصیتهای خودشیفته بدخیم میتوانند ایجاد کنند؛ تصمیم هایی که میتوانند تاریخ را نه از سر خرد جمعی بلکه از دل عطش قدرت سوءظن و بیپروایی تغییر دهند.»