«اندک‌ اندک جمع مستان» چطور آزاد شد؟

دنیای اقتصاد یکشنبه 06 مهر 1404 - 00:03
فرهنگ جولایی تهیه‌کننده‌ پیشکسوت رادیو که بسیاری از تاثیرگذارترین برنامه‌ها را با مشکلات فراوانی ساخته، با حضور در برنامه اینترنتی «ساطور» از سانسور در سال‌های اول انقلاب سخن گفت.

جولایی در این برنامه گفت: وقتی انقلاب شد، تصورها و شرایط کاملا متفاوت بود. در آن روزها هرچه را مناسب می‌دانستم، پخش می‌کردم. هیچ مدیری نبود، هیچ نظارتی نبود؛ همه‌چیز دست خودم بود. آن زمان رادیویی بود که همه‌چیز در آن پخش می‌شد. گوینده هم بود، اما انتخاب موسیقی به‌ویژه بسیار سخت بود. نمی‌دانستیم جشن بگیریم یا نه، چون عده‌ای شهید شده بودند، مردم زیادی کشته شده بودند. گاهی موسیقی سنگین پخش می‌کردیم، مثل برنامه‌ی «گل‌ها» که بدون کلام بود. هرچه به دستمان می‌رسید، خودمان پخش می‌کردیم، بی‌آنکه کسی بداند چرا و چگونه.

او با شرح تغییر اوضاع در سال‌های ابتدایی توضیح داد: سال ۱۳۶۰به خانه‌ام ریختند. آرشیو، سیستم صوتی و پیانویم را بردند. من مانده بودم که چرا چنین کردند. هفت‌هشت نفر مسلح آمده بودند. من آن زمان همچنان در رادیو کار می‌کردم و مهم‌ترین برنامه‌های رادیو را داشتم. در آن سال‌ها هرکس سبیل داشت، به او می‌گفتند «چپ»؛ به صورت تراشیده‌ها می‌گفتند «ملی». اما من هیچ‌کدام نبودم.

این تهیه‌کننده پیشکسوت شرح داد: آن شب خانه‌ام را زیرورو کردند. سیستم صوتی برایشان عجیب بود. فکر کردند دستگاه مخابراتی است. نوارها و صفحات را جمع کردند. حتی پیانو را به‌عنوان دستگاه تکثیر ضبط کردند! آن‌قدر خام بودند که نمی‌دانستند چیست. از اوین آمده بودند. سال‌ها گذشت. من شکایت ‌کردم. آقای سیدمحمد ابطحی و آقای پورمحمدی کمک کردند. یادم هست آقای ابطحی مرا نزد آقای رئیسی فرستاد. گفتند شما محاکمه شده‌اید و اموالتان به‌عنوان‌آلات لهو و لعب ضبط شده است! گفتم: «من محاکمه شده‌ام، اما خبر ندارم!» در نهایت نامه نوشتند، مصالحه شد. بخشی از وسایل بازگردانده شد. هرچند بسیاری از آنها معدوم شده بود.

این تهیه‌کننده رادیو با اشاره به روزهای سختی که برای پخش موسیقی محدودیت وجود داشت، افزود: از سال ۱۳۵۸ محدودیت‌ها آغاز شد: «این را پخش نکن»، «آن را پخش نکن». من همواره با این محدودیت‌ها درگیر بودم. او با اشاره به اینکه اجازه پخش هیچ‌ موسیقی نداشتیم به جز سرود، افزود: یک دوره بود که در سرودها حتی ویولن، تار و سنتور حذف شده بود و فقط سازهای رزمی باقی مانده بود. بعد، در حدود سال شصت‌وسه، همان سرودها را دوباره فقط با طبل و سنج تولید کردند. برای فاصله‌ برنامه‌ها می‌گفتند موسیقی نگذارید و به‌جایش از افکت‌هایی مثل جویبار، باران، موج دریا و … استفاده کنید! 

می‌گفتیم رادیو بیست‌وچهار ساعته برنامه دارد... خلاف می‌کردیم و موسیقی پخش می‌کردیم و به حساب نافرمانی گذاشته می‌شد. خیلی تنبیه می‌شدیم، بچه‌های زیادی اذیت شدند، ولی ما مقاومت می‌کردیم. باور داشتیم که حق مردم است و باید از آن دفاع کرد.

جولایی شرح داد: مثلا ترانه‌ «اندک اندک جمع مستان می‌رسد» که ریتمش هم شبیه آهنگ‌های رزمی بود، آن‌قدر در ماشین‌ها پخش می‌شد که به‌نوعی مردم خودشان آن را جا انداختند. صحنه‌های جالبی بود؛ هر ماشینی را نگاه می‌کردی، همین کاست را داشت. من این نوار را به خانه بردم، آن را تبدیل کردم و روی دستگاه پخش رادیو گذاشتم. بعد، در برنامه‌ زنده این نوار را پخش کردم. سه–چهار دقیقه پخش شد که آقای ابطحی زنگ زد. با عصبانیت گفت: «بگیر، قطعش کن.» گفتم: «حاج‌آقا! عرفانیه.» گفت: «به تو می‌گویم قطعش کن.» ما هم آن قطعه را نیمه‌کاره آرام فید کردیم، ولی پنج–شش دقیقه‌اش پخش شده بود.

او ادامه داد: حسین پاکدل، که آن زمان مسوول پخش شبکه یک بود، این کار را شنیده بود، پیش من آمد و آن را گرفت تا خودش هم پخش کند. من نزدیک بود چیزی توضیح بدهم، اما خودداری کردم و توضیحی ندادم. فقط نوار را جمع کردم، به او دادم و رفت. ۱۰، ۱۵ دقیقه بعد آقای ابطحی رسید. داد زد: «چرا این کار را می‌کنی؟ من چقدر جواب بدهم؟ چرا؟» یکی از بچه‌های فنی آمد توی پخش و گفت: «حاج‌آقا! تلویزیون هم دارد همین را پخش می‌کند.» این جمله را که گفت، آقای ابطحی آرام شد. من هم طلبکار شدم و به او گفتم: «ببین حاج‌آقا! همه‌ آن چیزهایی که سر ما داد می‌زدی، تلویزیون هم دارد پخش می‌کند!»

جولایی ادامه داد: دیگر همان شد؛ این کار آزاد شد. از آن به بعد سال‌ها، همین قطعه مرتب پخش شد. کسی هم نفهمید چطور آزاد شد. من اما می‌دانستم ماجرا چه بود. سال‌ها گذشت تا یک روز در یک جمع هنری نشسته بودیم. یکی از آقایان گفت: « پس تو مرا نجات دادی؟» گفتم: «برای چی؟» گفت: «این کاری را که من در ارشاد مجوز داده بودم، قرار بود به خاطرش به دادگاه اداری بروم. بعد گفتند: آقا! این قطعه را صدا و سیما دارد پخش می‌کند. چه دادگاه اداری؟» یعنی همان‌طور کار جا می‌افتاد و دیگر ادامه پیدا می‌کرد.

این تهیه‌کننده یادآور شد: خواننده‌های قدیمی هیچ‌کدام با مجوز رسمی پخش نشدند. ما پخش می‌کردیم، خلاف بود، مساله می‌شد، تذکر می‌گرفتیم. اما بعد که یک بار پخش می‌شد، دیگر ادامه پیدا می‌کرد. بنان و نوری اکیدا ممنوع بودند. شجریان فقط دو تا سرودش قابل پخش بود؛ سرودهایی که درباره‌ انقلاب بودند. یکی «سپیده» (با شعر ابتهاج) و دیگری «شب است و چهره‌ی میهن سیاهه». آن هم بعد از مدتی گفتند: «دیگر پخش نکنید.» نه «شب است» و نه «چهره‌ میهن سیاهه»؛ هر دو اکیدا ممنوع شدند. ما گفتیم: «آقا! آرشیو پر است از ترانه و تصنیف. اینها حیف است.»

جولایی در پاسخ به اینکه چرا شخصیتی مثل محمد نوری که بعدها در سازمان به‌عنوان چهره‌ ماندگار انتخاب شد، ممنوع بود گفت: هر کسی که قبل از انقلاب معروف بود، ممنوع بود. اما اگر کسی معروف نبود، مشکلی نداشت. همه‌ معروف‌ها ممنوع بودند. من خیلی پافشاری کردم. به نظر من انصاف نبود کسی که هنرمند است، فقط به دلیل معروف بودن کنار گذاشته شود. بار اول ترانه «ای وطن» را پخش کردم. در رادیو همه مانده بودند که چه کار می‌کنم. به خبر ساعت ۱۱ رسیدیم. آن موقع گوینده در استودیو خبرمی‌خواند. به خانم گوینده گفتم: «شما بیرون نرو، به صدابردار هم گفتم: صدا را قطع نکن، بگذار کامل پخش شود.»

او تاکید کرد: مطمئن بودم بعد از پخش، من را بیرون می‌کنند. اما خواستم کار یک بار کامل پخش شود. خبر یک دقیقه دیر شد اما کسی متوجه نشد. بعدا برای موسیقی تذکر دادند. ما این کار را چند بار تکرار کردیم. تذکر می‌گرفتیم. یک بار هم نوار را بردم و گفتم: «این‌ها را گوش کنید. مجوز دارند.» روی نوار هشت مهر پخش ممنوع خورده بود. گفتند «ببینید! اینها تمام شده‌اند. اینها خواننده‌های قبل از انقلاب‌اند.» ولی باز هم من پخش می‌کردم.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.