فرصت از‌دست‌رفته مدیران

دنیای اقتصاد شنبه 29 شهریور 1404 - 00:03
ایبنا: در دنیایی که کتاب‌های راهنما با دستورالعمل‌های مرحله‌به‌مرحله برمیز مدیران جا خوش کرده‌اند، رمان‌ها اغلب جدی گرفته نمی‌شوند. اما پژوهش‌ها و تجربه برخی مدیران نشان می‌دهد که خواندن داستان مهارت مدیران را مضاعف می‌کند.

بیش از سه دهه پیش، «وارن بافت» یکی از ثروتمندترین افراد روی زمین کتابی را به بیل گیتس موسس مایکروسافت معرفی کرد که شیوه تفکر او درباره تجارت را تغییر داد. توصیه او، مجموعه مقالات «ماجراجویی‌های تجاری» نوشته جان بروکس (۱۹۶۹)، گرچه از دهه هفتاد چاپ نمی‌شد، اما موسس مایکروسافت را از خواندن بازنداشت. 

گیتس بعدها نوشت: «کار بروکس یادآور این است که قوانین اداره یک کسب‌وکار موفق و خلق ارزش تغییر نکرده‌اند.» او و بافت هر دو در زمره مدیرانی هستند که برای رشد در تجارت به کتاب‌ها تکیه دارند. گیتس سالانه حدود ۵۰ کتاب می‌خواند، بیشتر در حوزه خاطرات، علوم محیط‌زیستی، بهداشت عمومی و مالی. بافت نیز همواره «سرمایه‌گذار هوشمند» بنجامین گراهام را ستوده است. 

جف بزوس نیز مدیران ارشد آمازون را موظف می‌کرده کتاب‌های غیرداستانی در باب مدیریت زمان و نوآوری بخوانند. اغلب کتاب‌هایی که به مدیران جوان توصیه می‌شوند، وجه مشترک دارند: همه غیرداستانی‌اند. اما برخی کارشناسان و مدیران کتاب‌خوان معتقدند کمبود داستان در کتابخانه مدیران (به‌ویژه مردان) فرصتی از دست رفته است.

آنها می‌گویند تخیل فعال رهبران، مهارت‌های نرم حیاتی چون همدلی، تشخیص احساسات و سازگاری با موقعیت‌های اجتماعی را پرورش می‌دهد. جوزف باداراکو، استاد روان‌شناسی دانشگاه‌هاروارد، واحدی به نام «رهبر اخلاقی» تدریس می‌کند که طی آن دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس آثار داستانی می‌خوانند و بحث می‌کنند. 

او می‌گوید: «این کتاب‌ها در مجموع درک واقع‌بینانه‌تری از زندگی به دانشجویان می‌دهند.» با این حال، در فرهنگ بهینه‌سازی و عطش نتایج فوری، رمان‌ها اغلب نادیده گرفته می‌شوند. مردم به جای جست‌وجوی پرزحمت معنا، دستورالعمل‌های مرحله به مرحله می‌خواهند. از این‌روست که نام‌هایی چون «۴۸ قانون قدرت» رابرت گرین، «چگونه دوست پیدا کنیم» دیل کارنگی، «هفت عادت مردمان موثر» استفن کاوی و «عادت‌های اتمی» جیمز کلیر بارها به کارآفرینان جوان توصیه می‌شوند.

تس پاولیش، مدیر یک آژانس ارتباطی، می‌گوید این کتاب‌ها بیشتر حول بهبود فردی می‌گردند، اما رهبری سازمان مستلزم درک نیازهای دیگران نیز هست: کارمندان، سهامداران، مشتریان. به گفته او، اگر فقط رسانه‌هایی بخوانیم که آینه هویت خودمان هستند، توانایی ارتباط با دیگران را از دست می‌دهیم. از نظر او، رمان‌ها برعکس، «حافظه عضلانی برای ظرافت، تناقض و تخیل» می‌سازند. داستان‌ها ما را از حباب بسته‌ دنیای شرکتی بیرون می‌برند و چشم‌اندازهای تازه می‌دهند.

در نهایت اینکه کتاب‌های تجاری اغلب نسخه‌هایی آماده ارائه می‌دهند: قوانین، عادت‌ها، گام‌های مشخص. اینها خوراک ذهنی دنیایی‌اند که سرعت و کارآمدی را بالاتر از هر چیز می‌نشاند. اما رمان‌ها، درست برعکس، تجربه‌ای آهسته، پرتناقض و بی‌قطعیت به ما می‌دهند؛ تجربه‌ای که نه راه‌حل نهایی بلکه پرسش‌های تازه پیش پای خواننده می‌گذارد.

از خلال رمان‌ها، مدیران یاد می‌گیرند با ابهام کنار بیایند، به پیچیدگی‌های روان آدم‌ها توجه کنند و مهم‌تر از همه، روایت بسازند. در جهانی که داده‌ها همه‌جا حاضرند، رهبران دیگر صرفا به «دانش» نیاز ندارند، بلکه به هنر داستان‌گویی نیاز دارند: اینکه بتوانند چشم‌اندازها را به زبان روایت درآورند، کارکنان را با قصه‌ای مشترک پیوند دهند و حتی شکست‌ها را به تجربه‌ای آموزنده تبدیل کنند.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.