به گزارش مشرق، کانال تلگرامی گام دوم نوشت:
واکنشهای مردم به افتخارآفرینی تیم ملی کشتی و قهرمانی مقتدرانه پس از ۱۲ سال نشان میدهد ورزش همچنان به عنوان یک امر عمومی میتواند پلی میان علایق و سلایق گوناگون باشد و به مثابه نخ تسبیح، اکثریت مردم را حول دال مرکزی ایران جمع کند. این وضع را مقایسه کنید با رفتاری که در سال ۱۴۰۱ با تیم کشتی شد یا آن بلایی که عدهای بر سر تیم ملی فوتبال در جام جهانی ۲۰۲۲ آوردند.
واکنشهای اجتماعی به ماجرای کشتی و قیاس آنها با وقایع مشابه در سال ۱۴۰۱ نشان میدهد بخش مهمی از جامعه ایرانی از یک بحران هویتی مهم تقریباً عبور کرده، جامعه در حال ترمیم شکافهاست اگر عدهای بگذارند. کشتی یک مثال سمبلیک است که قابل تعمیم به سیاست و فرهنگ و امر اجتماعی هم است. آنچه در این سه سال با هم دیدهایم و تجربه کردهایم، نشان داده است نه وقایعی از جنس رادیکالیسم سال ۱۴۰۱ راهحل مشکلات هستند، نه آنهایی که زمینهساز آن بستر بودند. هم جامعه و هم حکمرانی فهمیدهاند رواداری بیشتر و عبور از رادیکالیسم خیر عمومی بیشتری پدید میآورد. جامعه و حکمرانی دریافته که علاج در وطن است، آن طرف جز خون و آتش آوردهای برای وطن ندارد و این طرف هم باید به سمت روشهای اصلاحی و کارآمدسازی از موضع عدالت و آزادیهای مشروع برویم.
این وسط اما عدهای هستند که امر ملی برایشان اهمیتی ندارد و مسیر دیگری را میروند، چون شاید نفعشان چیز دیگری است. به همان مثال کشتی برگردیم، وقتی مردم غرق خوشحالی از یک موفقیت بزرگند و با رقص مازندرانی رحمان قهقهه میزنند و چشمنگران امیرعلی هستند که در هشت ثانیه طلا از دستش سر خورده است، جماعتی شروع میکنند به لکهدار کردن یک قهرمانی مهم که در حضور آمریکا و روسیه و... رقم خورده است. چرا چون علیرضا دبیر نماز میخواند یا مثلاً پژمان درستکار شمایل ملی و دینی دارد! این یعنی «دیگی که برای ما نجوشه دیگه مهم نیست، چی توش بجوشه.» اگر آثار موفقیت ملی به کیسه ما نرود، بهتر است که کلاً برقرار نباشد.
آنها نمیخواهند ما از اهتزاز پرچممان در زاگرب خوشحال باشیم. این وضع کم و بیش در سیاست هم وجود دارد، عدم درک درست از منفعت ملی سبب بروز کنشهای قبیلهای و گعدهای میشود. حال اگر آن گعده نفعش را در رادیکال کردن صحنه سیاست و اجتماع ببیند از وقوع آن هم ابایی ندارد. یک مثال نسبتاً بهروز و دمدست ماجرایی بود که چند روز قبل در یکی از اماکن عمومی شهر شیراز رخ داد. قبحشکنیای که میتوانست تبدیل به حاشیهای بزرگ شود در رسانهها باز نشر شد. بعید است کسی از منظر دینی یا حتی ملی چنین حرکتی را تأیید کند، اما اکثریت کنشگران سیاسی و اجتماعی فهمیدند که باید با آن برخوردی در حد خود ماجرا انجام داد، نه آن را بزرگنمایی کرد، نه کلاً نادیده گرفت، عقلانیتی که در عمل و در موضعگیریها نسبتاً رعایت شد.
در این میان دبیرکل یک جریان رادیکال اصلاحطلب توییتی منتشر کرد که تلویحاً در حمایت از آن واقعه بود؛ توییتی که از هر طرف به آن نگاه میکردی هیچ خیر عمومیای در آن دیده نمیشد. اینگونه واکنشها عموماً برای رادیکال کردن موضع جریان رقیب و پر کردن سبد رأی خود صورت میگیرد، اما این بار حتی جریان رقیب هم که در این موارد معمولاً اقتضایی و بیتجربه عمل میکند واکنش تندی به این توییت نداشت. در واقع پایداریچیهای اصلاحطلب این بار از این موقعیت نتوانستند استفاده کنند و البته این سؤال را بدون پاسخ گذاشتند که چرا اجازه نمیدهند مملکت در مدار عقلانیت اداره شود؟
آن طرف ماجرا هم وضع به همین منوال است، تفکری که به عنوان بلندگو دو نماینده مجلس را جلو فرستاده و کارویژه آنها را پر نگه داشتن سبد رأی از بدنه رأی خودیها تعیین کرده، مدتهاست امر ملی و منافع ملی را فراموش کرده، پروژههایی چون بنی صدریزاسیون پزشکیان، کفر ابلیس خواندن هر نوع گفتوگو در هر شرایطی، چه در دولت شهید رئیسی چه در دولت فعلی و... کار این جریان است؛ جریانی دوقطبیزی که چون مزیتی در ایدههای ایجابی واقعی و روی زمین ندارد، پیوسته دنبال رقیبی برای دوقطبیسازی میگردد.
در ماجرای مذاکره قاهره چه موافق مفاد آن باشیم، چه مخالف؛ نوع و سطح واکنش این طیف، همین رویکرد را به ذهن متبادر میکرد؛ جریانی که حتی با تذکر رهبری هم عموماً حرف و مشی خود را اصلاح نمیکند. این دو جریان عملاً تلاشی برای رفع شکافهای قابل ترمیم و در حال ترمیم باقی مانده از سال ۱۴۰۱ نمیکنند و چه بخواهند، چه نخواهند رفتارشان در موضوع ملی شبیه همانهایی است که از بغض نماز خواندن دبیر شدهاند منتقد قهرمانی تیم ملی کشتی و خوشحالی مردم.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.