به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ ۲۵ شهریور مصادف با شانزدهم سپتامبر، سالروز نگاشته شدن یکی از سیاهترین صفحات تاریخ معاصر غرب آسیاست؛ کشتاری وحشیانه در سال ۱۹۸۲ که طی آن صدها غیرنظامی فلسطینی در اردوگاههای صبرا و شتیلای بیروت، توسط رژیم صهیونی و متحدانش فجیعانه به قتل رسیدند.
اسناد تاریخی نشان میدهد آریل شارون، وزیر جنگ وقت رژیم صهیونی، شخصاً نظارت مستقیم بر این عملیات داشت و نیروهای شبه نظامی فالانژ به عنوان عاملان اجرایی این جنایت تحت حمایت و هدایت مستقیم ارتش صهیونی عمل میکردند. این جنایت با سکوت جامعه بینالمللی و حمایت بیقید و شرط غرب از رژیم اشغالگر همراه بود.
کشتار صبرا و شتیلا در بافتار جنگ داخلی لبنان و اشغال بیروت توسط رژیم صهیونی رخ داد. نیروهای فالانژ لبنان با پشتیبانی و همکاری ارتش اشغالگر، به اردوگاههای آوارگان حمله کرده و طی سه روز اقدام به قتل عام غیرنظامیان کردند. بهانه آنان تعقیب مبارزان فلسطینی و انتقام ترور بشیر جمیل رئیس جمهور منتخب لبنان و از رهبران حزب کتائب (فالانژها) بود.
فالانژها به عنوان متحدان محلی رژیم صهیونی، بخشی از ابزار اجرای این کشتار به شمار میرفتند. استفاده از فالانژها به صهیونیستها امکان میداد تا مسئولیت مستقیم این جنایت را انکار کنند. اما شواهد و مدارک این فاجعه به حدی بود که نقش آنان قابل کتمان نبود. این مدارک نشان میدهد این عملیات با هماهنگی کامل فالانژها و نیروهای صهیونیست با هدف سرکوب مجاهدان سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) از پیش طراحی شده بود.
پس از این حادثه، سازمان ملل متحد کمیسیونی را برای بررسی وضعیت اردوگاهها روانه لبنان کرد. این کمیسیون به ریاست مک براید تشکیل شد. کمیسیون مذکور در گزارش خود از قتلعام «صبرا و شتیلا» به عنوان «شکی برای وجدان بینالمللی» یاد کرده و نوشته است: «.. به قضاوت ما، این قتلعامها اوج یک نقشه جنگی علیه فلسطینیان و مردم لبنان در بیروت، به ویژه ساکنین کمپها بود».
در بخشی دیگر از این گزارش نیز آمده بود: «کمیسیون معتقد است این طرح توطئه آمیز اسرائیل در لبنان توسط ارتش و دولتیان غیرنظامی آن ها، با همدستی سربازان لبنانی (فالانژ ـ حداد) در روزهای ۱۶ تا ۱۸ سپتامبر (۱۹۸۲) در اردوگاههای صبرا و شتیلا انجام گرفته است.... این کشتارها با استفاده از آلات جنگی نسبتا پیشرفته به دنبال بمبارانهای هوایی، (حملات موشکی) زمینی و دریایی دولت اسرائیل که با تسلیحات کاملا پیشرفته در جنوب لبنان انجام شد، صورت گرفته است؛ و کاملا مشهود است که هدف نهایی اسرائیلیها متوجه غیرمسکونی ساختن اردوگاههای فلسطینیها از نظر فیزیکی بوده، و به همان نسبت، ایجاد وحشت در میان ساکنین آنها و از بین بردن آرمانهای فلسطینیان در جنبشهای ناسیونالیستی آنان، نه تنها در لبنان بلکه در تمام نواحی اشغالی غرب رود اردن و نوار غزه است».
حتی یک روزنامه نگار سرشناس یهودی به نام «آمنون کاپولیوک» که خود متولد سرزمینهای اشغالی بود، با نگارش کتابی به نام «پایان افسانه ها، صبرا و شتیلا؛ تحقیقی در مورد یک قتل عام» به افشای نقش رژیم صهیونی در این کشتار دسته جمعی پرداخت.
این کشتار نه یک حادثه اتفاقی، بلکه نتیجه جبری ایدئولوژی صهیونیسم بود که در آن فلسطینیان به عنوان «غیرانسان» تصور میشدند. این رفتارها پس از چهار دهه هیچ گاه ترک نشده و همچنان ادامه دارد؛ کشتار دهها هزار نفر از مردم غزه پس از طوفان الاقصی نیز ایستگاهی دیگر است که قطار خشونت و جنایت این رژیم در آن توقف کرده است. آنها حتی به فلسطین بسنده نکرده و هر آن کس که آرمان فلسطین در سر داشته باشد، مورد هدف قرار میدهند.
تهاجم اخیر رژیم صهیونی به خاک جمهوری اسلامی ایران نیز بازتابی از همان الگوی رفتاری چهار دهه قبل بود. از کشتار صبرا و شتیلا با استفاده از فالانژها تا تهاجم به خاک ایران، نشان از تداوم همان منطق توسعه طلبانه دارد.
آنها همان گونه که در سال ۱۹۸۲ قواعد بینالمللی را نادیده گرفتند و به لبنان حمله کردند، در تهاجم اخیر نیز حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران را نقض کرده و غیر نظامیان را هدف قرار دادند.
آنها در قتل عام صبرا و شتیلا قصد سرکوب مجاهدان فلسطینی و ایجاد رعب و وحشت در میان فلسطینیان داشتند؛ با حمله به ایران نیز در تلاش برای سرنگونی نظام اسلامی و تجزیه ایران بودند.
نقطه تشابه دیگر اینکه، همان گونه که در سال ۱۹۸۲ آمریکا و متحدان غربی رژیم صهیونی از محکومیت آنان جلوگیری کردند، در تهاجم اخیر به کشورمان نیز شاهد حمایت غرب از این تجاوز بودیم.
رژیم صهیونی و حامیان غربی آن که دچار خطای محاسباتی شده بودند در این تجاوز نه تنها به اهدافشان نرسیدند، بلکه با مشت آهنین ایرانیان روبه رو شدند؛ چیزی که در نهایت آنها را وادار به درخواست آتش بس از ایران ساخت.
از کشتار صبرا و شتیلا تا تهاجم اخیر صهیونیستها به ایران، هر دو نشان دهنده ماهیت استکباری این رژیم و متحدان آن است؛ ماهیتی که توسعه طلبی و خشونت در ذات آن نهفته است. حملات چند روزهای گذشته به سوریه و قطر نیز حلقههایی دیگر از همین زنجیره است.
راهبرد امنیت اجارهای و تکیه به غرب نمیتواند کشورهای منطقه را از آسیب این رژیم مصون بدارد؛ تنها گزینه پیش رو مقاومت فعالانه است؛ این مقاومت جمهوری اسلامی ایران بود که تهاجم اخیر را خنثی کرده و بار دیگر ثابت کرد که اراده ملتها برای دفاع از حاکمیت و کرامت خود شکستناپذیر است.
جمهوری اسلامی ایران با حرکت در مسیر استقلال و سرمایهگذاری بر توان دفاعی و امنیتی، مانع از تکرار فجایعی شده که در گذشته و حال بر ملتهای منطقه تحمیل شده است. این ظرفیت دفاعی، نه تنها امنیت ایران را تأمین کرده، بلکه به عامل مهمی برای ثبات منطقهای و سدی در مقابل سیاستهای استعماری غرب تبدیل شده است.
نویسنده و پژوهشگر: عباس کریمیان