به گزارش مشرق، مرتضی سیمیاری کارشناس امنیت منطقه در گفتگو با خبرگزاری آنا به تحلیل آخرین وضعیت زیست سلولی گروهک تروریستی منافقین پرداخته که در ادامه آن را میخوانید:
با سقوط رژیم بعث بر اثر حمله غیرقانونی آمریکا به کشور عراق در سال ۲۰۰۳ م و متعاقب آن تخلیه پادگان اشرف به عنوان آشیانه تروریسم، مجموعه عظیمی از اسناد و نوارهای ویدئویی به دست آمد که نشان از رابطه وسیع سازمان منافقین با نهادهای امنیتی رژیم صدام داشت. طی این روند پس از تضعیف رژیم صدام به دلیل جنگ دوم خلیج فارس، فرقه رجوی با قرار دادن معادله اطلاعات در برابر دلارهای تا نخورده نفتی، سعی کرد تا به حیات زالوصفتانه خود تحت حمایت رژیم شکستخورده بعث عراق ادامه دهد.
اما این ارتباط گسترده دیری نپایید و دوستان آمریکایی منافقین در سازمان سیا به زودی اعضای این فرقه را در دامان یک ارباب و حامی مالی جدید به نام موساد انداختند. گفتوگوی پیشرو با «مرتضی سیمیاری» کارشناس مسائل غرب آسیا، کوششی است برای فهم تعدادی از رازهای تاریک مزدوری منافقین برای وحشتناکترین ماشین ترور رژیم صهیونیستی یعنی موساد.
** با توجه به شعارهای ضد صهیونیستی سازمان منافقین در سالهای دهه ۱۳۴۰ ش و تلاش برای ارتباطگیری با طیف چپ گروههای فلسطینی، چه عواملی موجب ارتباط عمیق منافقین با صهیونیستها شد؟
ببینید گروهک تروریستی منافقین از بدو پیدایش خودش یعنی زمانی که کسانی، چون محمد حنیفنژاد، سعید محسن، بدیعزادگان، عبدی و دیگران این تشکیلات را به وجودآوردند تا به امروز یک ویژگی مشترکی دارد و آن ویژگی این است که این تشکیلات التقاطی است. این ویژگی باعث این میشود که این تشکیلات در زمانی که اولین گامهای خودش را برمیدارد و حنیفنژاد آن جزوه «راه طی شده» را مینویسد، شما میبینید که در داخل همین جزوه هم التقاطی از تفکرات بازرگان، شریعتی و مارکسیسم وجود دارد.
ین التقاط که از روز اول در درون تشکیلات وجود دارد تا به امروز باعث این شده که گروهک تروریستی منافقین برپایه تضادها بالا بیاید. یکی از تضادهایی که گروهک منافقین دارد، ارتباطگیری با صهیونیستها است. همانطور که خودتان هم اشاره کردید گروهک منافقین در قبل از انقلاب جزوهای دارد به نام «جامعه بدون طبقه توحیدی». در این جزوه گروهک روی این امر اصرار دارد که مبارزه با صهیونیستها به اندازه مبارزه کردن با امپریالیستها ارزش دارد. در واقع سطح مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم را در یک جا میبیند به نحوی که در بخشی از این جزوه آمده «مبارزه با صهیونیسم نسبت به مبارزه با امپریالیسم اولویت دارد»؛ یا مثلاً در همان دوران میبینید که شاخه نظامی این گروهک بیانیهای مبنی بر لزوم انجام اقدام نظامی علیه صهیونیستها صادر میکند.
بعد از انقلاب هم باز شما شاهد این هستید که در نشریه مجاهد روی بحث مبارزه با صهیونیسم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تأکید شده است. اما سؤال اینجا است که چه اتفاق افتاده است که این گروهی که ادعای مبارزه با صهیونیسم را دارد الان با این رژیم جنایتکار همراه شده است!
نکته اول همان بحثی است که خدمتتان عرض کردم یعنی التقاط باعث ایجاد تضاد شده است. این تضاد در کنار دو امر دیگر که یکی از آنها اعتقاد به تئوری بقا است، باعث شده تا این گروهک به این نتیجه برسد که برای حفظ موقعیت خود یا برقراری یک توازن قدرت در برابر حاکمیت (بعد از پیروزی انقلاب اسلامی) به سراغ صهیونیستها برود کما این که اعتقاد به این تئوری بقا باعث شد تا به سراغ بعثیها، سعودیها و آمریکاییها هم برود.
نکته سوم که باعث این شد تا گروهک منافقین به سراغ صهیونیستها برود شعاری است که آنها همیشه میدهند و میگویند «دشمن دشمن من دوست من است». این امر باعث این میشود که این سازمان که معتقد است جمهوری اسلامی ایران با صهیونیستها دشمنی دارد، میتواند با دشمن جمهوری اسلامی ایران یعنی صهیونیستها همراه شود و این همراهی باعث این شود که اینها در سطحی قرار بگیرند که امروز شما شاهد این باشید که گروهک تروریستی منافقین در سطح یک ابزار یا مزدور برای صهیونیستها عمل کند. اگر این سه اصل را در کنار یکدیگر قرار دهیم. میبینید که نه تنها همکاری کردن با صهیونیستها، بلکه همکاری کردن با هر عامل دیگری برای گروهک تروریستی منافقین مجاز میشود و باعث میشود که امروزه شاهد این باشیم که سازمان منافقین تبدیل به یک کارتل اطلاعاتی و مزدور شده است؛ مثل شرکت «بلک واتر» که دیگر هیچ اصولی را پیش روی خودش نمیبیند.
شما اگر به مدل کاری شرکت بلک واتر دقت کرده باشید میبینید که اینها یک تشکیلات جنایتکار هستند و خیلی برایشان فرقی نمیکند که ایدئولوژی آنها در چه سطحی باشد و اصلاً چیزی به اسم ایدئولوژی برای آنها معنا ندارد. تشکیلات منافقین الان این گونه است یعنی یک کارتل جنایتکار و مزدور است که دیگر برایش خیلی اهمیت ندارد که در چه جایگاهی قرار دارد و در حال همکاری با چه جریانی است. حتی اگر این جریان یک جریان جنایتکار مثل صهیونیستها باشد.
مسئله بعد این است که ارتباطات گروهک تروریستی منافقین با صهیونیستها برخلاف ارتباطات آن با سایر رژیمها یا سرویسهای اطاعاتی مرحلهبندی شده است. یعنی ارتباط اینها با صدام پلکانی بوده، اما در رابطه با صهیونیستها به صورت مرحلهبندی شده و طی چندین سال این دو توانستند به همدیگر برسند و پیوند بخورند.
اولین خطی که باعث شد منافقین و صهیونیستها به یکدیگر پیوند بخورند، مربوط به سال ۲۰۰۲ م است. قبل از این که حکومت صدام از بین برود و آمریکاییها عراق را اشغال کنند، برای اولین بار شاهد این هستیم که گروهک تروریستی منافقین با موساد ارتباط برقرار میکند. در این مقطع آمریکاییها نقشی بسیار اساسی برای برقراری این ارتباط دارند و یکی از افسران سازمان سیا به نام آقای «ریموند پنتر» باعث میشود که گروهک منافقین با صهیونیستها و به ویژه با موساد ارتباط برقرار کند.
در این مرحله، این افسر سازمان سیا به منافقین میگوید «کار دولت عراق دیگر تمام است و حکومت صدام امروز و فردا از بین میرود. شما باید به فکر آینده خودتان باشید.»
در همین راستا جلسهای بین پنتر و منافقین در پاریس برگزار میشود که مریم رجوی، زهرا مریخی، حسن محدثین و مهدی ابریشمچی در آن حضور دارند. در این جلسه، پنتر به منافقین میگوید که «کار صدام دیگر تمام شده است و آمریکاییها ظرف یکی دو ماه آینده به عراق حمله خواهند کرد و شما باید تکلیفتان معلوم شود؛ اگر تکلیفتان معلوم نشود خود مردم عراق شما را قصابی خواهند کرد و از بین خواهند برد. یعنی کار به سرویسهای اطلاعاتی ایران هم نخواهد رسید و به خاطر سابقه بدی که در ذهن مردم عراق دارید کار شما تمام است.»
در اینجا مریم رجوی از پنتر میپرسد که «به نظر شما بهترین گروه یا جریانی که ما میتوانیم به آن وصل شویم کیست آیا آمریکاییها حاضر هستند تا با ما همکاری کنند؟»
آقای پنتر در پاسخ میگوید که «به نظر من بهترین گروهی که شما میتوانید با آن در ارتباط باشید، موساد است.»
در آن مقطع برای سازمان ارتباط گرفتن با موساد خیلی سخت بوده است و علت آن نیز این بود که سازمان باید میتوانست اعضا و کادرهای خود را در مورد لزوم برقراری این ارتباط توجیه و قانع کند.
وقتی این جلسه تمام میشود، مریم رجوی به اعضایی که در جلسه حضور داشتند میگوید «به نظر من این میخ (اصطلاح ویژه فرقه منافقین در مورد کسی که با یک سرویس خارجی ارتباط دارد) حرف بدی نمیزند، اما ما نمیتوانیم با موساد به صورت مستقیم ارتباط بگیریم، شما بروید بگردید و یکسری ارتباطات زیرمیزی (مخفیانه) با موساد بگیرید ببینیم چه میشود.»
این مقطع زمانی مصادف با اشغال عراق توسط آمریکاییها است، اما در همان دوره مریم رجوی دستورالعملی را صادر میکند و به کادر مرکزی گروهک منافقین (شاخه سیاسی) دستور میدهد تا به تدریج ارتباط خود با موساد را آغاز کنند.
اتفاقاً این ارتباط هم توسط آقای پنتر برقرار میشود. همین ارتباط باعث این میشود که وقتی آمریکاییها به کمپ تروریستی اشرف میرسند و میخواهند آنجا را تخلیه کنند، عواملی که در آن پایگاه بودند به آمریکاییها میگویند «ما با پنتاگون هماهنگ هستیم».
آنها میگویند «ما چنین دستورالعملی را نداریم که با شما در ارتباط باشیم». منافقین میگویند «شما دوباره استعلام کنید». وقتی استعلام میکنند متوجه میشوند که چنین ارتباطی وجود دارد. در واقع ارتباطی بین منافقین و پنتاگون وجود ندارد بلکه موساد این ارتباط را بین منافقین و پنتاگون برقرار میکند و به آنه (پنتاگون) میگوید که اینها (منافقین) از این به بعد با من کار میکنند.
دومین ارتباطی که این گروهک با موساد میگیرد، بعد از فروپاشی دولت صدام و کنار رفتن رژیم بعث است که خیلی ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی نیست، زیرا نه صهیونیستها خیلی به منافقین اعتماد دارند و نه منافقین به آنها اعتماد دارند. اما یک نکته بسیار مهمی در این زمینه وجود دارد و آن این است که این ارتباط در دورهای شکل گرفته که به شدت منافقین به برقراری ارتباط با یک سرویس خارجی احتیاج دارند. به خاطر این که آنها اصطلاحاً میگویند که «ما صاحب خانه خودمان را از دست دادهایم و باید صاحبخانه (ارباب) جدیدی پیدا کنیم تا هزینههای ما را پرداخت کند.»
چنین برداشتی باعث میشود آن ارتباط اولیهای که بین منافقین و موساد شکل گرفته به تدریج رشد پیدا کند. ارتباط بعدی بعد از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ م در منچستر انگلستان در خانه امن موساد برقرار میشود و دو نفر از اعضای گروهک منافقین با نام مستعار خسرو و محمود در این جلسه شرکت میکنند و طی آن طرف اسرائیلی به منافقین میگوید که «ما از شما پنج کار میخواهیم. شما پنج کار برای ما انجام دهید در برابرش ما هم دو کار برای شما انجام میدهیم.»
این پنج مورد شامل این بود که: اولاً از منافقین خواسته بودند که در رابطه با گروه فتح برای آنها اطلاعات جمعآوری کند از جمله این که ارتباط ایران با فتح در چه سطحی است. دوم این که شما (منافقین) چقدر با فتح ارتباط دارید و سوم این که موساد خواسته بود تا منافقین روی تصمیمگیریهای فتح هم اثر بگذارد. دومین مورد این بود که گروه منافقین باید در رابطه با احوالات منطقه (ارتباطات منطقهای ایران) برای موساد اطلاعات جمع میکرد. مورد سوم در رابطه با تحرکاتی است که ایران در حوزه موشکی دارد. نکته دیگر در مورد اتمسفر سیاسی ایران بود (و این که در ایران مردم چه نظری نسبت به حاکمیت دارند). مورد دیگری که منافقین باید در آن خصوص برای موساد به جمع آوری اطلاعات میپرداختند، وضعیت تسلیحاتی ایران بود.
در برابر این خدمت موساد به منافقین قول داد که سعی کند تا نام این گروهک تروریستی را از لیست گروههای تروریستی مدنظر آمریکا خارج کند و بخشی از منابع مالی منافقین را نیز تأمین کند. در واقع در این ارتباط دومی که موساد با منافقین میگیرد، آن عدم اطمینانی که دو طرف به یکدیگر دارند به تدریج کاهش پیدا میکند و ارتباطات سازمانیافته بین طرفین شکل میگیرد و از اینجا به بعد شما دیگر باید گروهک تروریستی منافقین را به عنوان عامل یا مزدوری بدانید که صاحب خانهاش موساد است. یعنی اقدامات آن زیرنظر موساد است. دامنه این ارتباطات روزبهروز افزایش پیدا میکند به نحوی که سندهای مختلفی هم راجع به ارتباطات این دو وجود دارد از جمله جمعآوری اطلاعاتهایی که اینها برای موساد در رابطه با توان موشکی ایران، برنامه هستهای کشور و ارتباطات منطقهای ایران انجام میدادند و جاسوسیهای آنها در خصوص وضعیت عراق برای موساد و نگرش شیعیان این کشور نسبت به ایران و نیز جمعآوری اطلاعات در رابطه با لبنان و سوریه و نقاط دیگری از این قبیل.
اما نقطه عطف ارتباطات منافقین و موساد از سال ۱۳۹۷ ش به بعد است که ارتباطات طرفین تبدیل به ارتباطی ویژه شده است. در این مقطع یک اتفاق مهم در حوزه بینالمللی میافتد که باعث میشود تا موساد به این نتیجه برسد که ارتباط با منافقین باید سازمان یافتهتر باشد اگر اخبار را پیگیری کرده باشید میبینید که در این زمان دو یهودی آلبانیاییتبار در فرودگاه تیرانا بازداشت میشوند که همراه آنها دو چمدان پول به مبلغ ۱۰۰۰۰۰۰ دلار بود. وقتی که این جریان توسط دولت آلبانی بررسی میشود مشخص میشود که مقصد این دو تن کمپ تروریستی اشرف ۳ واقع در تیرانا بوده است.
به این دلیل که کشور آلبانی قوانین خاصی در رابطه با پولشویی دارد، ارتباطات گروهک منافقین با موساد برملا میشود. در اینجا موساد به این نتیجه میرسد که لازم است تا مسیر ارتباطی با گروهک منافقین را تغییر دهد؛ بنابراین وزیر دفاع آلبانی را به سرزمینهای اشغالی دعوت میکند. جالب است که قبل از این ماجرا ارتباطات بین آلبانی و صهیونیستها خیلی نزدیک نیست، اما در این مقطع شما میبینید که آقای لیبرمن (وزیر جنگ سابق رژیمصهیونیستی) در جلسهای مشترک با وزیر دفاع آلبانی شرکت میکند. در این جلسه قراردادی بین وزیر دفاع آلبانی و صهیونیستها بسته میشود که مفاد مختلفی دارد ازجمله این که آنها یک مرکز مبارزه با تروریسم در داخل تیرانا داشته باشند. قبل از این که این مرکز شکل بگیرد مرکزی به نام «فارا» وجود داشته که مسئولیت آن با فردی به نام «امید خدیر» بوده، اما وقتی این مرکز مبارزه با تروریسم در تیرانا شکل میگیرد، تبدیل به دفتر رسمی موساد برای ارتباط گرفتن با منافقین میشود.
تشکیل این دفتر چند مزیت برای منافقین دارد: اولاً باعث میشود که پولهای اهدایی موساد به منافقین به وسیله چمدانهای دیپلماتیک و بدون مواجه شدن با بازرسیهای فرودگاهی به سمت کمپ تیرانا حمل شود. یعنی شما از سال ۱۳۹۷ ش به بعد میبینید که منافقین هیچگاه برای تبادلات مالی خودشان به مشکل برنمیخورند با تشکیل این مرکز چند شعبه از آن در داخل اروپا افتتاح میشود و به این وسیله مشکلات مالی منافقین تا حد خیلی زیادی حل میشود. اتفاق دیگری که در این مقطع میافتد این است که منافقین بعد از تشکیل این دفتر با کمک پاسپورتهای فرانسوی امکان این را پیدا میکنند که به تلآویو بروند و یکسری دوره آموزشی را به صورت مستقیم بگذرانند. اولین افرادی هم که از اعضای منافقین به تل آویو رفتند، نرگس سرخیلی و هدی احمدی هستند.
بعد از آن هم تعداد قابل توجهی از عناصر منافقین این کار را انجام دادهاند. نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که از سال ۱۳۹۷ ش به بعد مسئول میز ایران در موساد مسئول گروهک تروریستی منافقین هم هست یعنی هر کسی که در موساد میز ایران را تحویل گرفته منافقین را هم به همراه آن تحویل گرفته است نتیجه چنین روندی این بود که از سال ۱۳۹۷ ش به بعد شما اگر شبکههای اجتماعی را دنبال کرده باشید، میبینید که ارتباطات و شبکه سایبری منافقین رشد قابل توجهی کرد. یعنی قبل از این سال بخشی که در درون منافقین با ارتش سایبری مشهور بود شامل یکسری واحدهای معمولی میشد، اما از سال ۱۳۹۷ ش به بعد این واحدها رشد قابل توجهی کرده که نمونه بارز آن را شما در اغتشاشات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ ش میبینید؛ یعنی در این دو برهه زمانی واحد سایبری منافقین توانسته خیلی مؤثرتر از گذشته عمل کند و تعداد اکانتهایش افزایش پیدا کرده که این افزایش کیفیت ناشی از همکاری منافقین با موساد بوده است.
ارتباط بین طرفین برای منافقین ارزش افزودهاش این است که به هر حال صاحبخانه یا ارباب جدید پیدا کردهاند و دوم این که کسی را پیدا کردهاند که پولهای مورد نیاز اینها را برایشان تأمین کند و قوانین پولشویی را به راحتی دور بزند. برای موساد هم منافقین را تبدیل کرده به مزدوری که میتواند برای اقدامات سایبری و میدانی از آنها استفاده کند. یکی از مواردی که موساد از سال ۱۳۹۷ ش به این طرف از منافقین خواسته همین مورد است یعنی منافقین موظف شدهاند تا علاوه بر این که برای موساد جمعآوری اطلاعات انجام دهند باید از این اطلاعات در مسیر عملیاتی نیز استفاده کنند یعنی بتوانند عملیاتیتر اقدام کنند و شما میبینید که بعد از ارتباطگیری سال ۱۳۹۷ ش به این طرف یک واحد جدیدی به نام ستاد روابط عمومی هم در اشرف ۳ تشکیل میشود که فقط اسمش روابط عمومی است و در واقع وظیفه مدیریت کانونهای شورشی را برعهده دارد. تا کارهای میدانی منافقین را در ایران انجام دهد.
** با توجه به جایگاه راهبرد استفاده سیاسی از ابزار ترور نزد موساد و سایر نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی، نقش منافقین را در راهاندازی و حمایت از ماشین ترور رژیم صهیونیستی چگونه میبینید؟
نقش منافقین در این خصوص دو وجهی است: یک وجه شامل جمعآوری اطلاعات است. به عنوان مثال جمعآوری اطلاعات توسط منافقین برای ترور دانشمندان هستهای. یکی از اسنادی که در حال حاضر در رابطه با ارتباط بین موساد و گروهک منافقین وجود دارد، مربوط به جمعآوری اطلاعاتی است که این گروهک در رابطه با شهید محسن فخریزاده انجام داده است. در واقع، در یکی از جلساتی که بین منافقین و موساد برگزار شد، افسر موساد از مسئول مرتبط منافقین خواسته بود که برایش یک مقداری جمعآوری میدانی در رابطه با دانشمندان هستهای ایران انجام دهد.
در جلسه دومی که بین طرفین برگزار شد، منافقین میگویند «ما یکسری اطلاعات در رابطه با شخصی به نام محسن فخریزاده به دست آوردهایم که ساکن یکی از محلات در شهرک شهید محلاتی تهران است و در یکی از دانشگاهها نیز در حال تدریس است.»
افسر موساد میگوید «این اطلاعاتی که جمعآوری کردید جمع آوری فردی بود (از فردی در داخل ایران برای این کار استفاده کردید) یا نه شامل مواردی مثل تخلیه تلفنی میشود؟» عامل منافقین میگوید «من اطلاعی در این زمینه ندارم» افسر موساد میگوید «کسی که برایتان این اطلاعات را جمع کرده جلسه بعدی بردارید بیاورید.»
یک هفته بعد جلسه سوم تشکیل میشود و در آن جلسه به این نتیجه میرسند که این اطلاعات حاصل فرایند تخلیه تلفنی است. اما منافقین در جمعبندی خود میگویند «به نظر میرسد که موساد از ما میخواهد که برایش کار عملیاتی هم انجام دهیم و در واقع بمب هم در داخل ایران برایشان جابهجا کنیم.».
اما اغلب استفادهای که موساد از منافقین کرده است؛ در زمینه جمعآوری اطلاعات است و بیشترین استفاده از این گروهک در زمینه جمعآوری اطلاعات را در حوزه تخلیه تلفنی میبیند نه کار میدانی، اما اگر در جاهایی منافقین بتوانند کار میدانی هم انجام دهند، حتماً از آنها استفاده میکند. اما عمده کارهایی که موساد از منافقین برای فعالیتهای میدانی و تروریستی میخواهد شامل کارهای کوچک است.
یعنی کارهای بزرگ را به آنها نمیسپارد چراکه توانایی این گروهک برای اجرای کارهای بزرگ محدود است؛ یعنی حلقههای ارتباطی کانو نهای شورشی در ایران بسیار محدود است، ارتباطاتشان با تشکیلات بسیار کم است و امکان این که بتوانند کارهای بزرگ را انجام بدهند را ندارند؛ بنابراین نوع ارتباط موساد با منافقین در زمینه اقدامات تروریستی شامل جمعآوری اطلاعات از افراد مختلف است. مثلاً فرض کنید یکی از مهمترین کارهایی که موساد بعد از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه از منافقین خواست، جمعآوری اطلاعات از نیروهای نظامی است. لازم هم نیست که این نیروی نظامی یک شخصیت مهم باشد.
موساد میگوید «به صورت محلی شروع کنید از افراد نظامی که در محلات مختلف هستند اطلاعات جمعآوری کنید» آنها هم شروع کردهاند به تخلیه تلفنی و ارتباط گرفتن با افراد عادی جامعه یا آنهایی که در حلقه ضعیف امنیتی هستند.
شاید در مرحله اول این اطلاعات کماهمیت به نظر برسد؛ اما موساد وقتی این اطلاعات محدود و کماهمیت را کنار یکدیگر قرار میدهد؛ آنها را به یک داده اطلاعاتی بزرگ تبدیل میکند و از آنها در عملیاتهای تروریستی خودش استفاده میکند؛ ازجمله این موارد میتوان به عملیاتهای تروریستی در رابطه با دانشمندان هستهای ایران اشاره کرد. در طول جنگ تحمیلی اخیر هم شما شاهد بودید که از این اطلاعات برای حمله به برخی اماکن از جمله بیمارستان فارابی کرمانشاه و ساختمان هلالاحمر استفاده شده بود.
** با توجه به ارتباط عمیق منافقین با موساد، علت اتخاذ سیاست انزجار از منافقین توسط رژیم صهیونیستی در حوزه عملیات روانی به ویژه بعد از جنگ ۱۲ روزه اخیر چیست؟
ببینید گروهک منافقین فاقد پایگاه اجتماعی است. اخیراً پایگاه خبری «تایمز اسرائیل» گزارشی را در رابطه با گروهک تروریستی منافقین منتشر کرد که خیلی جالب توجه و یک سند بسیار مهم است.
در این گزارش به برآورد اسرائیلیها یا موساد از منافقین اشاره شده و آمده است «این گروه (منافقین) در داخل ایران یک گروه منفور محسوب میشود و هیچ پایگاه اجتماعی ندارد. مردم ایران به دلیل سوابق این گروه ازجمله نقش آن در همکاری با رژیم بعث عراق هیچ خاطره خوبی از آنها ندارند. اما این گروه به دلیل تواناییهایی که دارد (که فراتر از تواناییهای سایر گروههای ضدانقلاب نظیر سلطنتطلبان، بهائیان و گروههای تجزیهطلب) است؛ ابزار بسیار مناسبی برای ارتباط است، زیرا میتوانیم از آنها هم در روند جمعآوری اطلاعات استفاده کنیم و هم سابقه زیاد آنها در زمینه اقدامات (تروریستی) ما را مجاب میکند که آنها (منافقین) را همراه خودمان داشته باشیم.»
اما طبیعتاً این ارتباط نمیتواند ارتباطی عیان و روشن باشد؛ بنابراین اینها در تلاش هستند تا ارتباط خود با منافقین را تا آنجایی که امکان دارد به تعبیر منافقین تبدیل به ارتباطات زیرمیزی (مخفیانه) بکنند و بیشتر گروههای دیگر نظیر سلطنتطلبها یا بهائیان را رشد دهند.
اتفاقاً این مسئله مورد رضایت منافقین هم نیست، چون که در نشست «کوچ» که بعد از جنگ ۱۲ روزه در آلبانی انجام شد، این بحث بین منافقین صورت گرفته و در جریان این نشست مهدی ابریشمچی و یکی دیگر از عوامل منافقین در این مورد بحث کردهاند که «ما کمک بسیار زیادی را به اسرائیل در طول جنگ ۱۲ روزه و قبل از آن انجام دادهایم. حتی قبل از جنگ ما به آنها توصیه کردیم که رفتارشان در ایران مثل رفتار اسرائیلیها در سفر به دمشق باشد (کنایه از حمله اسرائیل به سوریه در دوره حکومت اسد)؛ یعنی علاوه بر زیرساختهای نظامی زیرساختهای غیرنظامی را هم هدف قرار دهد. اما با وجود مشورتها و کمکهایی که ما انجام دادیم؛ گویا به عنوان عامل دوم محسوب میشویم و عامل اول همچنان پهلویها هستند.»
شما میبیند که در طول جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و بعد از پایان جنگ، منافقین چند نشست برگزار میکنند. یک نشست را در پاریس برگزار میکنند و چند روز پیش نشست دوم را در بروکسل برگزار میکنند. در واقع برگزاری این نشستها به نوعی پاسخ به نشستهایی است که سایر گروهکهای ضدانقلاب برگزار میکنند.
در واقع، گروهک منافقین با این اقدامات میخواهد به نوعی قدرتنمایی کند و بگوید میزان نیروی اجتماعی من بیشتر از دیگران است و من میتوانم مزدور بهتری برای تو باشم. در واقع انجام این اقدامات نوعی گلایه منافقین از موساد و آمریکاییها و در حقیقت اتاق عملیات مشترک آمریکایی-صهیونیستی است که آنها را به عنوان بازیگر اول نمیبیند بلکه به عنوان بازیگر دوم و مزدوری تمام عیار میبیند از آن طرف هم آمریکاییها و هم صهیونیستها در روند ارتباطگیری با منافقین به صورت آشکار محدودیتهایی دارند ازجمله این که به هر حال در میان بسیاری از کشورهای غربی گروهک منافقین به عنوان یک گروه تروریستی محسوب میشود و در میان جامعه ایرانی هم بازخورد خوب ندارد و کارنامه آن بسیار منفور است.
بنابراین صهیونیستها سعی میکنند این ارتباطات را به صورت غیرآشکار برقرار کنند تا بتوانند حداکثر استفاده را از منافقین انجام دهند و فضا را به نحوی مدیریت کنند که گروهک تروریستی منافقین تنها به عنوان یک کارگزار برای آنها محسوب شود، اما حالت ایدئآل منافقین این است که مریم رجوی به عنوان نفر اول یا سرشبکه و به عبارت بهتر جایگزین رضا پهلوی مطرح شود. البته ناگفته نماند که بعد از جنگ ۱۲ روزه هم آمریکاییها و هم صهیونیستها از مدل مواجهه ضدانقلاب ناراحت هستند. حتی آنها را در چند مرحله هم مورد بازخواست قرار دادهاند و به آنها گفتهاند که: «شما آن گونه که خودتان را نشان میدادید نبودید» چرا که گروههای ضدانقلاب در طول این جنگ ۱۲ روزه بارها فراخوانهایی را دادند که مردم اصلاً نسبت به آنها واکنشی نشان ندادند و همین مسئله باعث شده که سرویسهای اطلاعاتی نسبت به توانایی این گروهکها در حوزه عملیاتی تجدیدنظر کنند و سعی کنند که بیشتر در حوزه اطلاعاتی از اینها استفاده کنند.
** با این حساب آینده روابط منافقین و سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل را چگونه ارزیابی میکنید؟
ببینید نگاه سرویسهای اطلاعاتی بیگانه نسبت به گروهکهای تروریستی به ویژه گروهک تروریستی منافقین همواره مصرفی بوده است. در واقع از نگاه آنها این جریانها یک تاریخ مصرفی دارند و تا زمانی که بتوان از آنها استفاده کرد حتماً از تواناییها و ویژگیهای آنها استفاده میکنند. اما این وضعیت به صورت مقطعی است یعنی این که تا یک جایی از اینها استفاده میکنند بعدش ممکن است پاسکاری بین سرویسی اتفاق بیفتد. مثلاً شما میبینید که منافقین در یک دورهای با استخبارات عراق کار میکند و زمانی دیگر با موساد و سیا همکاری میکند و در واقع این سرویسها منافقین را بین خودشان پاس کاری میکنند تا بتوانند از نهایت ظرفیت این گروهک استفاده کنند. اما نکتهای که در برآوردهای سرویسهای اطلاعاتی مهم است؛ در رابطه با پتانسیلهای موجود منافقین است.
شما به همین نشست بروکسل توجه کنید افراد و جنس افراد را نگاه کنید. عمده افرادی که در این نشست شرکت کردند اگر این پناهندگان اوکراینی، سوری و آفریقایی را کنار بگذاریم شما میبینید که گروهک تروریستی منافقین در طول سالهای اخیر زایش نکرده و در واقع کادرهایش در حال بسته شدن و پیر شدن هستند و کادر جدیدی به آن شکلی که باید بیاید نیامده است و این کادری هم که به عنوان نیروی جدید آمده حاصل زایشهای کولونی (درون تشکیلاتی) است و سازمان نتوانسته از بیرون جذب آن چنانی را انجام دهد.
این نشان میدهد که سن تشکیلاتی گروهک منافقین در حال بالا رفتن است. این مسئله زنگ خطری برای منافقین محسوب میشود. یکی از نکاتی که الان مسئولین رده اول سازمان و کسانی که شورای راهبری سازمان را اداره میکنند، مطرح میکنند این است که «ما برای آینده کادری که بتواند کار انجام بدهد نداریم». مثلاً یکی از مهمترین بخشهای گروهک منافقین مربوط به تخلیهچیها است یعنی کسانی که از طریق تلفن اقدام به تخلیه اطلاعاتی میکنند.
گروهک منافقین از سال ۱۳۶۰ ش تا به امروز نتوانسته تخلیهچی تربیت بکند یعنی همه تخلیهچیهایی که دارند همان افرادی هستند که در دهه ۱۳۶۰ ش آموزش دیدهاند و افراد جدیدی که به منظور تبدیل شدن به گروهک منافقین جذب شدهاند هیچ کدام خوب از کار درنیامدند؛ بنابراین یکی از مهمترین مسائلی که منافقین با آن روبهرو هستند عبارت است از عمر سلولی این گروه تروریستی و این که به هر حال در شرایطی قرار گرفته که بیش از گذشته خطر انحطاط و پیری آن را تهدید میکند؛ زیرا این مسئله موجب میشود تشکیلات زایش جدیدی نداشته باشد و فکر جدیدی هم وارد آن نشود تا این که به مرور حتی خاصیتهای مزدوری خود را هم از دست بدهد.
در واقع شما امروز وقتی به پایگاه تروریستی اشرف ۳ نگاه میکنید میبینید که تبدیل به یک خانه سالمندان شده است؛ بنابراین وضعیت فعلی این گروهک اصلاً خوب نیست و هرچه سن تشکیلاتی آن بالاتر برود وضعیت آن بدتر میشود، زیرا بحران جانشینی مریم رجوی الان در تشکیلات بسیار مهم است و گفته میشود که بعد از وی علناً شخصی وجود ندارد که بتواند تشکیلات سازمان را اداره کند.
همه این عوامل باعث میشود که به مرور تشکیلات سازمان دچار افت شود، اما تا زمانی که حیات دارد از آن استفاده میکنند به ویژه در حوزه جمع آوری اطلاعات یعنی تبحر و ویژگی گروهک تروریستی منافقین جمعآوری اطلاعات از طریق تخلیه تلفنی و حلقههای ضعیف امنیتی است که فکر میکنم با توجه به آموزشهایی که ما در داخل کشور میدهیم و نیز با توجه به شرایط این گروهک انشاءالله از بین خواهد رفت.