عصر ایران ؛ نهال موسوی - سریال «سووشون» ساخته نرگس آبیار از همان ابتدای انتشار با حواشی فراوانی همراه شد و در نهایت نیز با استقبال چندانی از سوی مخاطبان روبهرو نشد.
این در حالی است که منبع اقتباس آن، رمان ماندگار «سووشون» نوشته سیمین دانشور یکی از شناختهشدهترین آثار ادبیات معاصر ایران است. پرسش اساسی این است: چرا اثری با چنین پشتوانه ادبی و کارگردانی مطرح نتوانست نظر بینندگان را جلب کند؟
یکی از مهمترین دلایل عدم موفقیت سریال، نحوه اقتباس از رمان است. آبیار در تلاش برای وفاداری به متن دانشور، بیش از حد به ساختار نوشتاری اثر چسبید و در نتیجه، روایت تلویزیونی بهجای درامی پرکشش، به بازنمایی مستندگونهای از متن ادبی تبدیل شد.
شخصیتها در سریال عمق کافی ندارند و صرفاً به نسخههای سطحی و کاریکاتوری از شخصیتهای رمان تبدیل شدهاند. این در حالی است که «سووشون» در رمان، اثری سرشار از لایههای روانشناختی و اجتماعی است که در فرایند تصویریسازی به حاشیه رفت.
هر قسمت سریال حدود 60 دقیقه زمان دارد؛ تصمیمی که بهتنهایی میتوانست بار روایت را سنگین و مخاطب را خسته کند. این مشکل زمانی شدیدتر شد که ریتم داستان نیز بهشدت کند و فرسایشی است. بسیاری از مخاطبان و منتقدان اشاره کردهاند که درام در همان قسمتهای نخستین فاقد پیشرفت محسوسی بود و بیشتر زمان صرف توصیف موقعیتها و معرفی شخصیتها میشد. در نتیجه، بیننده پس از چند قسمت، حس تکرار و ملال پیدا میکرد و ادامه تماشا را رها میکرد.
فیلمبرداری با نماهای بیهدف و میزانسنهای نامنسجم، بارها مورد انتقاد قرار گرفت. برخی حتی معتقد بودند که سبک تصویربرداری نه تنها به درک بهتر داستان کمک نکرد، بلکه موجب سردرگمی و حتی آزردگی مخاطب شد. از سوی دیگر، استفاده از لهجه شیرازی در سریال نیز بحثبرانگیز شد.
بازیگران بهجای درونیکردن لهجه و فرهنگ بومی، آن را بهطور تصنعی و سطحی تقلید کردند؛ همین امر باعث شد تا فضای محلی اثر غیرطبیعی و نچسب بهنظر برسد.
یکی از جنجالیترین بخشهای ماجرای «سووشون»، توقیف ناگهانی آن پس از پخش قسمت اول توسط قوه قضائیه بود. همزمان، پلتفرم نماوا که مسئول پخش سریال بود نیز با مشکلاتی مواجه شد. گرچه این اتفاق در کوتاهمدت باعث شد نام سریال بیش از پیش بر سر زبانها بیفتد، اما در نهایت این حواشی به ضرر آن تمام شد.
البته شاید حذف و سانسور بخشهایی از اثر - که کارگردان آن را تا ۲۰ دقیقه و حتی اختلاف بر سر ۶۲ ثانیه عنوان کرده - باعث شد روایت از انسجام بیفتد و کارگردان عملاً نتواند نگاه خود را کامل ارائه دهد. اما برخی نیز معتقد بودند که بخشی از این توقیفها و جنجالها بیشتر بهعنوان یک ترفند تبلیغاتی عمل کرد تا مسئلهای واقعی؛ اما حتی اگر چنین هم بود، بازتاب آن نتوانست کیفیت پایین سریال را پنهان کند.
از دیگر حواشی پررنگ سریال، صحنهای بود که بهزعم بسیاری از مخاطبان، نوعی توهین به قوم لر تلقی شد. این موضوع موجی از واکنشهای انتقادی را بهدنبال داشت تا جایی که تیم سازنده ناچار به اصلاح صحنه و عذرخواهی رسمی شد.
چنین مواردی نشان میدهد که حساسیتهای اجتماعی و فرهنگی در اقتباس آثار ادبی باید با دقت بیشتری در نظر گرفته شود؛ چراکه کوچکترین بیتوجهی میتواند به بحران اجتماعی بدل شود و تمرکز را از اثر اصلی دور کند.
آنچه بیش از همه به «سووشون» لطمه زد، فاصله عمیق میان انتظارات مخاطبان و نتیجه نهایی بود. نام سیمین دانشور و رمان ماندگارش، بههمراه حضور نرگس آبیار بهعنوان کارگردانی که سابقه ساخت آثار موفقی همچون «شیار ۱۴۳» و «نفس» را در کارنامه دارد، سطح انتظارات را بهشدت بالا برده بود.
مخاطب انتظار یک اقتباس پرقدرت، خوشریتم و درگیرکننده را داشت؛ اما در عمل با روایتی کند، بیروح و پر از حواشی غیرضروری مواجه شد. این تضاد میان انتظار و واقعیت، ضربه نهایی را به اعتماد مخاطب وارد کرد.
سریال «سووشون» نمونهای روشن از دشواریهای اقتباس ادبی در سینما و تلویزیون ایران است. وفاداری افراطی به متن، بهجای خلق اقتباسی خلاقانه، ریتم فرسایشی، ضعفهای اجرایی و حاشیههای متعددی که حول اثر شکل گرفت، همه دستبهدست هم دادند تا یکی از مهمترین پروژههای نمایشی سالهای اخیر، به شکست منجر شود.
شاید بتوان گفت که بزرگترین درس این تجربه برای سینما و تلویزیون ایران، اهمیت توازن میان وفاداری به متن و نیازهای دراماتیک رسانه تصویری است. اقتباس، نه بازگویی صرف رمان، بلکه بازآفرینی آن در قالبی تازه است؛ مسیری که «سووشون» نتوانست با موفقیت در آن گام بردارد. البته نمونه موفق در حد اعلا هم داریم دایی جان ناپلئون ساخته ناصر تقوایی.