در این فهرست که شامل آثار کمتر شناختهتری هم میشود فیلم «اینطور چیزها» (All that Jazz) ساخته باب فاسی در رتبه نخست قرار گرفته و آثاری از پیر پائولو پازولینی، شانتال آکرمن، فرانسیس فورد کاپولا، ریدلی اسکات، ورنر هرتزوگ، رابرت آلتمن و اورسن ولز رتبههای دوم تا دهم را به خود اختصاص دادهاند.
فیلم «شطرنج باد» یکی از آثار مهم سینمای ایران است که اگرچه کمتر دربارهاش گفته شده اما این موضوع از اهمیت و جایگاهش کم نمیکند.این اثر محصول سال ۱۳۵۵است و روایت سقوط اخلاقی و اجتماعی یک خانواده اشرافی در دوران قاجار است.
داستانش از این قرار است که بزرگ خانواده فوت میکند و وارثش با نام خانم کوچک دختری افلیج است و در بالاترین طبقه روی صندلی چرخدار زندگی میکند.از این رو بر سر تصاحب ثروت خانوادگی بین اتابک، کنیزک، دایه و برادرزادههای ناپدری مناقشه درمیگیرد. خانم کوچک موقعی که اتابک در حال نماز خواندن است با وزنهای بر سرش میکوبد و با کمک کنیزک پیکرش را در سرداب خانه پنهان میکند.
روز بعد مفتش به بازجویی از افراد خانواده میپردازد اما چیزی دستگیرش نمیشود تا اینکه مشخص میشود اتابک زنده است و با کنیزک ارتباط دارد. خانم کوچک این بار اتابک را با گلوله میزند و پس از آن یک درگیری خانوادگی بزرگ شکل میگیرد و که همه قربانی میشوند. فخری خوروش، محمدعلی کشاورز، اکبر زنجانپور و حمید طاعتی بازیگران این فیلم هستند.
«شطرنج باد» در سال ۲۰۲۰ توسط سینماتک بولونیا با پشتیبانی بنیاد فیلم مارتین اسکورسیزی و با کمک مالی بنیاد جرج لوکاس مرمت شد و تاکنون در چندین جشنواره بینالمللی به نمایش در آمده است.
دو سال پیش کتابی منتشر شد با عنوان «شطرنج باد» به کوشش امیرحسین سیادت و سحر خوشنام که شامل مجموعه نقدها و گفتوگوهایی درباره این فیلم است. در مراسم رونمایی از این کتاب محمدرضا اصلانی گفته بود: در زمانهای که مردم گرفتار نان و جان با هم هستند، شاید چندان خوشایند نباشد اینجا درباره شطرنج باد بگویم، من دلچرکینتر از آن هستم که درباره اثری ازدسترفته صحبت کنم. این فیلم ۵۰سال پیش به معنایی از دست رفت. شاید حقناشناسانه است اگر بگویم چندان خوشحال نیستم که امروز به این فیلم توجه میشود.
نه به معنای بیاحترامی به من بلکه معتقدم این اثر میتوانست در زمان خود نقش راهگشایی داشته باشد و اگر نتوانست، اکنون هم نقشی ندارد و این مراسم فقط یک ستایش است و راهی را باز نمیکند؛ تنها هشداری است که جامعه دریابد سره را از ناسره درست تشخیص بدهد. اما این هم نامحتمل است. زیرا ناسرهها چنان فضای جامعه را پر کردهاند که جایی برای سرهها نیست.
او توضیح داده بود: بازگشایی صحبت درباره این فیلم برای من بازگشایی زخمی کهنه است که تا قبل از آن بسته مانده بود. این رنج دوبارهای برای من است. انگشت اتهام خودم را بلند میکنم به سوی زخمی که نه فقط بر سینما که بر فرهنگ و هنر و ملیت وارد شده است. مساله بعدی تشکر از سعید عقیقی است که در دهه ۶۰ فیلم را به اصطلاح با قلدری دید! همچنین باید بگویم من میخواستم صدا در صحنه کار کنم اما امکانپذیر نبود و خود بازیگرها جای خود صحبت کردند و این کاری نبود که در آن تاریخ معقول باشد.
این سینماگر گفته بود: ما با حذف فیلمهای مهم تاریخ ایران تاریخیت سینمای خود را از دست دادهایم و سینما که امروز پرچم همه ملتهاست در ایران گویی افراشته نیست. زخم کهنه من هم یک زخم کهنه ملی است.