خبرگزاری مهر _ گروه جامعه؛ در استان فارس به خصوص مجموعه تاریخی نقش رستم نقش برجستههای مهمی وجود دارد که هر کدام دارای یک قصه از یک رویداد تاریخی متعلق به پادشاهان ایرانی است. پادشاهانی که اتفاقات مهم را طوری ثبت و ضبط میکردند که برای سالیان سال بماند و مردم از آن مطلع شوند. یکی از آنها نقش برجسته معروف به شاپور و والرین است که در این گزارش به آن پرداخته میشود.
هر چند این روزها نقش رستم درگیر اتفاقات ناخوشایندی از جمله فرونشست هاست و هر سال که میگذرد این بحران عمیقتر میشود، اما فعالان میراث فرهنگی نگران هستند مبادا برای نقش برجستههای این مجموعه، اتفاقات غیرقابل جبرانی بیفتد با این حال متولیان میراث فرهنگی که به نظر میرسد در حل مشکل فرونشستها در این مجموعه ناتوان شدهاند، میگویند آسیبی به این نقشها نمیرسد.
این درحالی است که یکی از همان نقشها، کتیبهای است که چند سال پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی برای معرفی آن به گردشگران داخلی و خارجی تاکید کردند. این نقش برجسته غلبه شاپور ساسانی را بر والرین رومی نشان میدهد.
چند سال پیش صفحه اینستاگرامی منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای، همزمان با روز یونان در تقویم شمسی، بخشی از سخنان رهبر انقلاب اسلامی را درباره امپراتوری یونان و مجسمه زانو زدن امپراتور یونان مقابل پادشاه ایران بدین شرح منتشر کرد: «یک نفری برای من نقل میکرد، میگفت رفته بودیم یونان؛ ما را به مراکز گردشگری گوناگون میبردند و آنها را به ما نشان میدادند؛ از جمله به نقطهای بردند، گفتند اینجا همانجایی است که سپاهیان ایرانی آمدند اینجا، از ما شکست خوردند.
مردم را به یک بیابان خالی میبرند و نشان میدهند که اینجا آنجایی است که ایرانیها در آن دوره لشکرکشی کردند و در اینجا شکست خوردند. یک فضای خالی را نشان میدهند، یک مدعای تاریخی را با یک فضای خالی اثبات میکنند.
خب، اینجا نزدیکی کازرون -آنطوری که شنیدم- مجسمه والرین است، امپراتور روم، که زانو زده در مقابل پادشاه ایران. خیلی خوب، اینجا را بروید نشان بدهید؛ این به آن در!»
در همین راستا اداره کل میراث فرهنگی استان فارس در دوره مدیریت ثابت اقلیدی قصد داشت پویشی را به نام «این به اون در» راه اندازی کند به همین دلیل از کارهای انجام گرفته پیرامون آن در حاشیه سفر وزیر میراث فرهنگی به فارس رونمایی شد. این نام که برگرفته از فرمایشات اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ رهبر معظم انقلاب در فارس است، میکوشد تا میراث کمتر شناخته شده ایرانی را به جهانیان و البته مردم کشور معرفی کند.
محمد ثابت اقلیدی مدیرکل سابق میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی فارس درباره این پویش گفته بود: برنامه ریزی شده تا آرایههایی را با استفاده از مصالح عالی و با دید اینکه ماندگار شود، در سه شهر کازرون، داراب و مرودشت بسازیم.
محمد ثابت اقلیدی افزود: مذاکرات در این زمینه انجام شده و اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی نیز سهم خود را تأمین کرده است. بخش دیگر اجرایی کردن این پویش، ایجاد زیرساختهای گردشگری مرتبط با سنگ نگارههای والرین است.
به گفته ثابت اقلیدی قرار بود در تنگه چوگان و بی شاپور فارس مسیر دسترسی به این سنگ نگارهها بهسازی شود و این آثار تاریخی به صورت مناسب نورپردازی شوند.
وی توضیح داد: بر اساس طرحی که همزمان با کمپین «این به اون در» رونمایی شد، قرار بود، جواهراتی مانند دست بند، گوشواره و گردنبند، محصولات صنایع دستی و پوشاک با طرحهایی از پیروزی تاریخی شاپور ساسانی بر شاه روم طراحی شود.
البته چند ماهی از این رویداد گذشته و تغییراتی در مدیریت اداره میراث فرهنگی فارس رخ داده و هنوز این پویش نتوانسته جایگاه ویژه ای به دست آورد شاید نیاز است تا وزارت میراث فرهنگی توجه بیشتری به این پویش و معرفی نقش برجسته داشته باشد.
اما این نقش برجسته چیست و چرا مهم است؟
نبرد ادسا یکی از جنگهای معروف و مهم بین دو امپراطوری شرق «ساسانیان» و عرب «رومیان» در زمان خود و در دوران پس از آن بوده است. شاپور دومین شاه ساسانی طلایه دار سپاه ایران در جنگهای متوالی با رومیان بود.
بنابر روایات، وی سه نبرد با رومیان داشته است، نبرد سوم در سال ۲۶۰ میلادی و در ادسا «منطقهای در ترکیه» با والرین رومی اتفاق افتاد. پس از شکست سپاه رومیان توسط شاپور سربازان و فرماندهان و خود والرین همگی به اسارت وی در آمده و زندانی میشوند. شاپور به سبب چنین پیروزی بزرگی فرمان داد تا صحنه پیروزی خود را در چندین مکان جاری کنند. صحنه پیروزی شاپور و تحقیر پادشاه رومی، علاوه بر نقش برجستهها به عنوان یک حادثه مهم تاریخی در قرون بعدی نیز تصویر سازی شده است.
معرفی این نقش برجسته و پرداختن به ابعاد آن را میلاد وندایی باستان شناس در کتابی با عنوان پادشاهان روی سنگ در کنار نقش برجستههای دیگر انجام داده است. در بخشهایی از این کتاب و در معرفی نقش برجسته مطرح شده، آمده:
پیروزیهای شاپور اول در بین سالهای ٢٤٣ تا ٢٦٠ میلادی بر قیصران رومی که در دنیای زمان خود صاحبان نیمه شرقی و نیمه غربی جهان بودند، آنقدر بزرگ و قابل افتخار بود تا شاپور در جای جای سرزمین پدری خود، آن را به رخ همگان بکشد؛ بر همین اساس در نقش رستم، محوطهای مقدس برای خاندان ساسانی که نشانگر پیوند آنان با شهریاران هخامنشی نیز بود، این پیروزیها جاویدان شوند.
تمامی پژوهشگران بر سر هویت شاه موجود در این نقش برجسته و موضوع آن اتفاق نظر دارند.
تصویر پیروزی شاپور در نقش رستم از نظر ابعاد بزرگترین نقش با این مضمون و همچنین خلوت ترین نقش از این دست است. مانند همیشه شاهنشاه شاپور در هیکلی بسیار درشت و شاید سه تا چهار برابر فیزیک واقعی آن، در مرکز تصویر به نمایش درآمده، در حالی که تاج کنگرهای خاص خود را به سر دارد و ادامه تاجش در بالای نقش، چارچوب را بریده و نشان داده است که پادشاه هویتی فراتر از تمامی چارچوبها، اصول و قواعد هنری، فلسفی، سیاسی و غیره دارد.
چشمان درشت، ریش از میان حلقه عبور کرده، گوشواره ای آویزان از گوش، موهای مجعد و بافته شده از دو طرف سر و گردنبند درشت و متشکل از دانههای مروارید به گردن چهرهای ویژه، جدی و در عین حال با ابهت و ترسناک، اما هنرمندانه را برای شاپور رقم زدهاند که در تمامی آثار متعلق به این شاهنشاه، از جمله نقوش برجسته، مجسمه، مهر و سکههای او قابل مشاهده است و چهره او را میتوان یکی از شاخصههای هنری تاریخ ایران باستان دانست؛ پس از او بیشتر شاهان ساسانی سعی در تقلید هنری از شمایل شاپور داشتند تا از این طریق بتوانند مشروعیت و وجه نژادی برای خود به دست بیاورند.
شاپور با دست راست خود دستان والرین را همان گونه که در کتیبه کعبه زرتشت توصیف میکند گرفته است که نشان از اسارت او دارد و دست چپش را بر قبضه شمشیر پارسی خود نهاده.
شاهنشاه همان لباس ابریشمی نازک و ظریف همیشگی را بر تن دارد، در حالی که شنل او با دو دگمه بر سینهاش استوار شده و به همراه دستار شاهنشاهی که به تاج او متصل است، در پشت سر وی به اهتزاز درآمده که صحنهای رویایی را به وجود آورده است، گویی بادی ملایم و موافق از روبرو در حال وزیدن است و ایزد» وای «(ایزد باد) نیز در این نقش برجسته حضور دارد.
از طرفی هنرمند، با آوردن این شنل و دستار در فضای پشت سر شاپور، یک خلأ نظری را در نقش برجسته پر کرده است و باعث میشود چشم بیننده در تمامی بخشهای نقش برجسته بچرخد. بالا پوش شاه، با چین و چروکهای بسیار ظریف تا بالای ران و پشت اسب ادامه دارد و به همراه چینهای شلوار او که تا مچ پایش ادامه دارد، و به همراه چینهای شلوار او که تا مچ پایش ادامه دارد، یکی از ویژگیهای تاریخ هنری ساسانیان را به وجود آورده است.
کمربند شاه در میانه کمرش مشخص است و شمشیر او که به سمت عقب به نمایش درآمده توسط غلافی چرمین به دور کمر بسته شده. پاهای شاه به صورت اغراق آمیزی تا نزدیک زمین کشیده شده است که این بزرگ نمایی بخشی جدا نشدنی از هنر ساسانی است.
شاپور همچو همیشه سوار بر اسب محبوب خود است در حالی که یالها (موهای گردن) و دم اسب به شکل متفاوتی نسبت به دم اسبهای دورهی اردشیر بافته شده.
بر دور بدن اسب تسمههایی چرمین بسته شده که از سینه تا پشت اسب ادامه دارد و احتمالاً نگاه دارنده زینی بدون رکاب بوده است و در جلو و عقب نیز دو صفحه گرد مزین به گل نیلوفر بر روی آن حجاری شده است.
اسب دست راست خود را بالا آورده، و پاها و دیگر دست او بر روی زمین است، در حالی که نشان دادن آلت نرینگی اسب نیز برای صاحب نقش بسیار مهم بوده است.
چینهای زیر گردن، جلوی سینه و دم بافته شده اسب در این نقش برجسته جز نقطههای قوت هنری حجاران آن است. در مقابل شاپور اول، دو مرد به نمایش درآمدهاند، شخص زانو زده فیلیپ عرب است، همان که در سال ٢٤٣ میلادی مجبور به پرداخت خراجی سنگین به دولت ساسانی برای پس گرفتن سناتورهای رومی شد؛ و نفر ایستاده که دستان او به نماد اسارت در یک دست شاپور است، والرین قیصر رومی است که در ٢٦٠میلادی از سپاه ساسانی و شاهنشاه شاپور شکست خورد.
فیلیپ عرب در حالتی ملتمسانه در مقابل شاه زانو زده است، در حالی که پای راست او در جلو و پای چپش در عقب است. قیصر شکست خورده رومی بندی به نشان تاج از زیتون و موهای کمی بر سر دارد. گوش فیلیپ بسیار بزرگ حجاری شده است.
او لباسی احتمالاً از ابریشم یا حریر بر تن دارد که تا بالای زانوی او با چین و چروکهای ریز به نمایش درآمده و در میانه بدن کمربندی با سگک گرد بر تن دارد. فیلیپ شنلی بر رویش دارد که از پشت سرش به اهتزاز درآمده، گویی بادی از سمت شرق، شاپور و شاهنشاهی ساسانی به سمت او در حال وزیدن است که به او اجازه میدهد به سلطنتش ادامه دهد، در حالی که در شنل والرین چنین عنصری را شاهد نیستیم.
او دو دست خود را به حالت التماس و استدعا به سمت شاپور دراز کرده است، در این بخش هنرمند در حالی که قصد داشته بدن او را به حالت سه چهارم رخ نشان دهد، به خوبی نتوانسته از عهده کار برآید و دست چپ فیلیپ عرب نسبت به دیگر ابعاد افراد در نقش کمی درشتتر حجاری شده است. از شانههای فیلیپ تسمهای آویزان است که بر روی کمر او شمشیرش را نگاه میداشته است. هر دو قیصر شلواری تنگ و احتمالاً چرمی به پا دارند که در مچ پا بسته شده است.
اما وضعیت قیصر والرین با وضعیت فیلیپ متفاوتتر است. شاید والرین در مقابل شاپور زانو نزده باشد، اما او بنا بر نقل شاپور در کتیبه کعبه زرتشت توسط خود شاه به اسارت درآمده و میبایست تا آخر عمر اسیر ساسانیان بماند، بر همین اساس دولت روم نیز باید خراج گذار ایرانشهر شود. والرین ایستاده به تصویر کشیده شده، در حالی که دو دستش که زیر پیراهنش به نشان احترام پنهان شده در دست راست شاپور است و شنلش از شانههای او به پایین آویزان شده است، گویی باد موافق برای دوباره به قدرت رسیدنش نمیوزد.
سالها پس از حجاری نقش برجسته توسط شاپور اول،» کرتیر «موبد موبدانی که در دوران بهرام دوم به اوج قدرت خود رسید، نقش برجسته و کتیبهای در پشت سر اسب شاه در این نقش برجسته از خود به یادگار گذاشت.
کرتیر در این نقش کلاهی احتمالاً نمدی با نشان قیچی را برسر دارد که تا روی گوشهایش ادامه دارد و موهایش در پشت سر بافته شده است. او دستش را به صورت احترام به سمت شاهنشاه دراز کرده و گردن بندی درشت بر گردن دارد. در زیر نیمتنه کرتیر، نیز کتیبهای با مضمون به معراج رفتن این موبد به جای مانده است.
شاپور در نقش رستم در درجه نخست سعی در به رخ کشیدن و بزرگ نمایی پیروزی خود دارد و شکوه و جلال قدرت خود را که از اهورامزدا نشأت میگیرد را نمایان میکند و با آوردن دو قیصر رومی نشان میدهد که شاه جهان است و قدرت سلطنت را به هر کسی دوست داشته باشد می بخشد، شگرد او برای نشان دادن این تفکر ریشه در شنلهای قیصران دارد. فیلیپ با پرداخت خراج توانست دگرباره به قدرت برسد و شنلش در پشت سرش به اهتزاز درآمده، ولی والرین شنلی آویزان بر کمرش دارد و به خواست شاپور، دیگر هیچ گاه به قدرت نرسید.
این نقش برجسته نه تنها نمونهای ویژه از هنر ساسانی است، بلکه تصویری نمادین از خواست شاهنشاه ایرانشهر است، شاپوری که از شرق تا غرب امپراطوری را یک دست کرد و توانست قدرتی یکپارچه و متمرکز را در ایرانشهر به وجود آورد و پس از قرنها، دشمنان تاج و تخت شهریاران هخامنشی را شکست دهد، شاپور این ادعاها را در کتیبهای بر روی اثری به جای مانده از دوره هخامنشی، یعنی کعبه زرتشت به یادگار گذاشت، تا تأکیدی مضاعف بر ادعاهای او باشد.
اما پیشرفت تکنیکی هنرمندان این اثر نیز قابل توجه است. نقش برجسته ابعادی غیرمتعارف و بزرگ را به خود میگیرد و از حجم و عمق مناسبی نسبت به ابعاد برخوردار میشود و میرود که تبدیل به یک مجسمه همچو پیکره غار شاپور شود.
این بزرگ شدن ابعاد، دست حجار را در انجام ریزه کاریها باز میگذارد و میتواند مهارت خود را از موهای بافته شده دم اسب تا چین و چروک شنل فیلیپ عرب را به نمایش گذاشت و البته تأثیر هنر روم در این نقش نیز بیشتر به چشم میآید؛ هر چند چهرهها هنوز خشک و بدون حرکت است و به بیننده حالت مجسمه وار را القا میکند، اما این ویژگی ریشه در هنر شرق باستان دارد که تا پایان شاهنشاهی ساسانی نیز، یکی از عناصر شاخص آن باقی میماند به این دلیل که نقوش برجسته ساسانی کاربری نمادین دارند و از برای انتقال موضوعاتی چون پیروزی و دیهیم ستانی و غیره حجاری میشوند و نه برای زیبایی و زینت.
در نقش برجسته دارابگرد نیز پیروزی شاپور یکم بر والرین امپراتور روم حک شده است. این نگاره بیدرنگ پس از پیروزی شاپور یکم بر والرین امپراتور روم کندهکاری شدهاست. شاپور یکم به هنگام پیروزی بر والرین نزدیک ۶۳ سال داشته است. در این سنگ نگاره که در آن پیروزی شاپور یکم شاه ساسانی بر امپراتوران روم واگویی شدهاست، شاپور سوار بر اسب به گونهای تمام رخ در میانه نگاره جای گرفتهاست و سه امپراتور و فرمانده رومی در جلوی او قرار دارند.