به گزارش همشهری آنلاین، این کارگردان و مدرس تئاتر برای سپری کردن روزهای دشوار جنگ و بعد از آن راهکاری موثری یافته؛ فعالیت فرهنگی برای پیشگیری از احساس بیهودگی.
او مدتی است که آکادمی قطبالدین صادقی را در شهر سنندج راهاندازی کرده و حالا به طور همزمان در کار آمادهسازی و اجرای سه اثر نمایشی و نیز برپایی کلاسهای آموزشی و جلسات نمایش و تحلیل فیلم است.
صادقی همزمان با اجرای نخستین نمایش خود در گفتگو با ایسنا از شکلگیری آکادمی خود میگوید و بر ضرورت انجام فعالیتهای فرهنگی در زمانهای بحرانی تاکید میکند.
او در آغاز درباره ایده اولیه راهاندازی آکادمی خود میگوید: ایده اولیه این کار به ۱۰ سال پیش بازمیگردد که در سنندج دوره آموزشی دو ماههای برگزار کردم و خواستار تخصیص فضایی شدم که در آن یک آکادمی راهاندازی کنم. آن زمان چند ساختمان نشانم دادند که از میان آنها یکی را انتخاب کردم ولی با واگذاری آن ساختمان به دانشگاه، ایده من اجرایی نشد.
این پژوهشگر تئاتر ادامه میدهد: سه چهار سال پیش برای بازی در یک سریال به سنندج رفته بودم و در این سفر متوجه شدم حمام خان، یکی از زیباترین حمامهای شهر که قبلا به موزه مردمشناسی تبدیل شده بود، تخلیه شده و تمام وسایل آن را دور ریخته و آن را به چلوکبابی تبدیل کرده بودند که این موضوع مرا به شدت برآشفته کرد.
صادقی که خود زاده شهر سنندج است، میافزاید: در سنندج ۱۵۰ خانه تاریخی وجود دارد که صد تای آن دست مردم است و بقیه در اختیار میراث فرهنگی است که عموما آن را در اختیار کارمندان و کارکنان خود قرار میدهد.
این مدرس و پژوهشگر تئاتر که خود در خانه تاریخی ملکالتجار مستقر است، ادامه میدهد: میخواستند همین خانه را به چلوکبابی تبدیل کنند که من در جلسهای با حضور فرماندار از این تصمیمگیری خشمگین شدم و در نهایت تصمیم گرفتند این مکان را با شرایطی در اختیارم بگذارند.
صادقی توضیح میدهد: بر اساس ماده ۲۷ سازمان میراث فرهنگی، میتوان ساختمانهایی مانند خانه ملکالتجار را به بخش خصوصی واگذار کرد تا در قبال مرمت آنها که البته زیر نظر کارشناسان خود میراث انجام میشود، به مدت ۱۶ سال از ساختمان بهرهبرداری کنند. سازمان برنامه و بودجه هم تعرفهای برای حمایت از این اقدامات دارد که دستِ بهرهبردار خالی نباشد.
او با اشاره به هزینههایی که برای بهرهبرداری از این خانه تاریخی انجام داده، میافزاید: برای راهاندازی این مکان وامهای بسیار گرفتم و زیر بار قرض رفتم و حالا نزدیک به یک و نیم میلیارد تومان بدهکارم چراکه مبلغ کمک دریافتی، بسیار پایینتر از هزینههاست و دولت و استانداری کمکی نکردهاند. شهریور سال گذشته به اجبار، این ساختمان را افتتاح کردند که همان زمان هم شاکی شدم چون نه تنها کمکی نکردند بلکه کارشکنی هم کردند.
این کارگردان تئاتر اضافه میکند: به هر حال این مکان شهریور سال گذشته افتتاح شد و تا اسفند در آن فعالیت کردیم و مبلغ بدهیمان ۱۴۰ میلیون تومان بیشتر شد. از اردیبهشت امسال هم دوباره فعالیت کردهایم و همچنان در بخش هزینهها، طراز منفی داریم.
صادقی با اشاره به اجرای برنامههایی همچون برگزاری کلاس بازیگری و کارگردانی و فیلمنامهنویسی در این آکادمی ادامه میدهد: تلاش کردم این آکادمی فضایی برای آموزش و فعالیت هنری به ویژه تئاتر باشد. پیش از جنگ، مشغول آمادهسازی سه نمایش شدم و برای اجرای آنها از معماری خود ساختمان مانند حیاط و شاهنشینها استفاده کردم.
او با ارایه توضیحاتی درباره این سه نمایش میگوید: سه نمایش را آماده کردیم که اولین آن با نام «راز تنهاییام تو بودی» اجرا شد. این نمایش درباره سرنوشت چهار زن سنندجی و شایستگیها و فضایل آنان است که خوشبختانه با استقبال چشمگیر تماشاگران رو به رو شد و به جز سنندج از شهرهای دیگری مانند کرمانشاه، همدان، سقز، بوکان، الیگودرز و ... نیز تماشاگر داشتیم.
او درباره دو نمایش دیگرش نیز توضیح میدهد: نمایش دیگری به نام «هوا سرخ و زرد و کبود و بنفش» را بر اساس داستان «فرود و جریره» نوشتهام و سومین نمایش هم «هر روز میمیری تا روزی زندگی کنی» نام دارد که درباره یک زن ایزدی است که از دست داعش میگریزد.
این استاد دانشگاه با ابراز خوشنودی از اینکه آکادمیاش به پاتوقی فرهنگی هنری برای جوانان و مردم مشتاق تبدیل شده است، میافزاید: در این پاتوق علاوه بر اجرای نمایش، کنسرت موسیقی، جلسات نمایش و تجزیه و تحلیل فیلم و ... هم برگزار میکنیم و تمام این فعالیتها را به شکل مستقل انجام میدهیم چون متاسفانه دستگاههای دولتی و نهادهای مرتبط آن گونه که باید و شاید، احساس مسئولیت نمیکنند.
صادقی با اشاره به شرایط دشوار جنگ و دوران پس از آن اضافه میکند: تصمیم گرفتم به کمک فعالیتهای هنری، خود را از خلاء، اضطراب و سردرگمی دوران جنگ و بعد از آن، نجات بدهم. همچنانکه نیچه معتقد است در دوران بحران دو چیز آدمی را نجات میدهد؛ طنز و هنر که در پیچ و خم قصهها و نواهای رنگی، به طور موقت دلشورههای خود را فراموش کنیم و این تنها راه برای جنگیدن با این بیهودگی، اضطراب و پوچی است که در دوران جنگ و بحران بر آدمی چیره میشود. بنابراین معتقدم با انجام کار هنری با احساس بیهودگی بجنگیم و اجازه ندهیم زندگی از لای انگشتانمان رد شود.
او ادامه میدهد: علاوه بر آمادهسازی این نمایشها، شبها که پس از اجرا به خانه میروم، مشغول نوشتن نمایشنامههای تازهای شدم و در این مدت دو نمایشنامه دیگر هم نوشتهام.
صادقی با ابراز خوشنودی از اینکه با انجام این فعالیتها تحرکی در مردم سنندج و حتی شهرهای اطراف آن ایجاد شده است، تاکید میکند: نباید اجازه دهیم جامعه بمیرد یا دلسرد شود یا بدون فرهنگ و هنر به زندگی غریزی بازگردد. این وظیفه ماست به عنوان قشر هنری است که او را به تحرک و زندگی دعوت کنیم، چه تشویق بشویم و چه تنبیه، باید چنین کنیم. زیرا این بیتحرکی فرهنگی، مرگآور است و ما حق نداریم بیتولید و بیتحرک بمانیم.
او در پاسخ به اینکه ظاهرا مردم دیگر شهرها تشنگی و اشتیاق بیشتری برای فعالیتهای هنری دارند، توضیح میدهد: تئاترهایی که در تهران اجرا میشوند، عموما یا تبلیغی هستند یا تجاری یا نمایشهای بیسر و تهی که برداشتهای دسته چندم از آثار بزرگ جهانی محسوب میشوند در حالیکه نمایش باید در ارتباط با مردم، تاریخ و بحرانهای روز جامعه باشد. به همین دلیل است که مردم از این نمایشها استقبال نمیکنند.
صادقی تاکید میکند: تماشاگر تئاتر میخواهد بحرانها، پرسشها و دغدغههای خود را روی صحنه ببیند ولی وقتی بسیاری از تئاترهای ما از صد کیلومتری مردم عبور نمیکنند، معلوم است که تماشاگر به دیدن چنین آثاری نمیآید.