به گزارش اقتصادنیوز، راهحل دودولتی که این روزها توسط اکثر دولتها در جهان برای پایان دادن به بحران غزه مطرح میشود، شامل به رسمیت شناختن دوکشور مستقل فلسطین و اسرائیل در کنار یکدیگر است. پرسش اصلی اما این است که دیدگاه مردم فلسطین نسبت به چنین راهحلی چیست؟
احمد مور پژوهشگر فلسطینی در زمینه خاورمیانه، در گاردین نوشته است: طرفداران اسرائیل ادعاهای زیادی را مطرح میکنند؛ اما اگر قرار باشد یکی از آن ها صحت داشته باشد، یا حداقل نادرست نباشد، رد راهحل دو دولتی توسط فلسطینیان است. برای من و خیلی از هموطنانم، اساس تشکیل دولت اسرائیل که ناعادلانه و با پاکسازی قومی گسترده و هدفمند برای ایجاد اکثریت یهودی در فلسطین پیش رفت، هیچگونه مشروعیت اخلاقی ندارد.
به یاد دارم که وقتی پانزده ساله و ساکن فلسطین بودم، چطور بارها در گذرگاهها متوقف شده و به خاطر نژادی که بر روی کارت شناسایی من نوشته شده بود، اجازه ورود به قدس یا اسرائیل را نداشتم. من شاهد ناعدالتیهای مستقیم اسرائیل بودم و هیچ میزانی از احساس گناهی آلمانیها یا غربیها در قبال هولوکاست یهودیان در جنگ جهانی دوم، نمیتواند برای من توجیه کننده ایده برتری یهودیان در فلسطین باشد. بهنظر من، این موضوع برای اکثریت قریب به اتفاق فلسطینیها و شاید بسیاری از جهانیان نیز همینطور است. این به این معنی نیست که اقدامات سیاسی جهانیان برای پیشبرد این راهحل توسط افراد صادق و با نیت خوب انجام نشده باشد.
«در سال ۱۹۹۵، حمایت دو سوم فلسطینیها از روند اسلو که در جهت تاسیس دولت مستقل فلسطینی بود، نشان داد که خیلی از فلسطینیها، مانند مادر و پدر من ، آماده بخشیدن گذشته و تلاش برای آیندهای بهتر برای خود و فرزندانشان بودند. همچنین اغلب مذاکرهکنندگان فلسطینی که در دو دهه اخیر دیدهام، میدانستند این طرح نواقص زیادی داشته و اجرای کامل عدالت نیست، اما میخواستند به جنگ پایان دهند».
با این حال، شکست روند صلح از پیش تعیین شده بود و برای تمام کسانی که در دهه ۱۹۹۰ در سرزمینهای اشغالی زندگی میکردند و شاهد رشد فزاینده شهرکسازیهای اسرائیلی بودند، کاملا آشکار بود. در واقع این موضوع باید برای هر کسی که تاریخ میدانست مشخص بود، چرا که صهیونیسم، ایدئولوژی محرک اسرائیل، بر مبنای استعمار کلاسیک اروپایی استوار است که همچنان بهترین چارچوب برای فهم فلسطین و اسرائیل به شمار میرود.
تونی جاد، متفکر اخلاقی و مورخ، در اکتبر ۲۰۰۳ در مجله نیویورک ریویو آو بوکز، اسرائیل را «یک پدیده نامتناسب با زمان» توصیف کرد، چیزی شبیه به بازگشت به دوران کنگوی بلژیکی یا استرالیا در قرن هجدهم. نابودی زندگی بومی در غزه توسط اسرائیل نیز به همان اندازه نامتناسب است و متاسفانه شباهت زیادی به اتفاقات تاریخ در گذشته دارد.
بهعلاوه، دلایل ساختاری زیادی برای شکست صلح اسلو وجود داشت، مثلا این واقعیت که بسیاری از مذاکرهکنندگان آمریکایی صهیونیست بودند، موردی که کمتر به آن پرداخته شده است. دنیس راس، که رهبری تیم آمریکایی را بر عهده داشت، صهیونیستی است که از نظر من تفاوتی با ایهود اولمرت و ایهود باراک، دو نخستوزیر سابق اسرائیل، ندارد. بیل کلینتون، رئیسجمهور وقت آمریکا همچنین اخیراً به «یهودیه و سامره» اشاره کرده است، عبارتی که زبان رمزی صهیونیستی برای اشاره به کرانه باختری اشغالی است. در واقع، اوسلو مردمی بدون دولت را در مقابل دو کشور هستهای قرار داد که رهبرانشان از ابتدا بر برتری یهودیان در فلسطین سرمایهگذاری کردهبودند.
تصمیم امانوئل ماکرون برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین در سپتامبر نیز درست همانطور که دونالد ترامپ اشاره کرد، اهمیت چندانی ندارد. من از نیتهای مکرون اطلاعی ندارم، اما فلسطینیها هرگز به طور واقعی علاقهمند به رفتار تحقیرآمیز اروپاییها و آمریکاییها نشدهاند. رفتاری که در همه بیانیههای مشروط دولتهایشان مشهود است. از طرفی، اظهارنظر عجیب و گیجکننده مارک کارنی که گفت کانادا تنها یک «دولت فلسطینی صهیونیستی» را میپذیرد، برای هر کسی که فهمی ابتدایی از مسائل دارد و حداقل سطحینگر نیست، تلخ و خندهدار است.
اکنون، در میانه یک نسلکشی تمام عیار، بهترین راه برای فلسطینیها این است که هرگونه تلاش برای دستیابی به خودگردانی در سرزمینهای اشغالی را کنار بگذارند. بازنگری و تمرکز باید تماما بر حقوق اساسی در نظر گرفته شده مردم فلسطین همراه با این درک باشد که مبارزه ما هرگز برای کسب کرسیهای جهانی در سازمان ملل، نمایندگی در یونسکو یا فیفا نبوده است. آنچه همواره اصل اساسی و نیروی محرکهی ما فلسطینان بوده، عدالت است.
شاید دو سال پیش عدالت را به معنای تشکیل یک دولت واحد با حقوق برابر بین رود اردن و دریای مدیترانه میدیدم، اما اکنون فلسطینیها با یک مشکل اساسی روبرو هستند، و آن این است که هیچکس واقعا نمیتواند معنای عدالت را پس از این همه قتلعام و مرگ، بیان کند. این نسلکشی دیدگاه من درباره اکثریت یهودیان اسرائیلی را تغییر داد، و زمانی که آنها بالاخره اسلحههایشان کنار بگذارند، که حتماً چنین خواهد شد، باید مسئولیت ویرانههای اخلاقیات را که طی یک قرن آشوب و خشونت در فلسطین ایجاد کردند، روبرو شویم.