به گزارش همشهری آنلاین، روز شنبه هفته جاری مرد ۴۲ سالهای که در جنایتی هولناک پدرش را به قتل رسانده بود، در حالی به سوالات تخصصی قاضی ویژه قتل عمد مشهد پاسخ داد که مدعی بود به عقدههای فروخورده از دوران کودکی شلیک کرده است.
این مرد که خود را شکارچی گراز معرفی میکرد، در حالی به بازسازی صحنه جنایت در حضور مقام قضایی پرداخت که در ابتدای جلسه بازپرسی اتهام قتل عمدی را قبول نداشت.
خودتان را معرفی کنید؟ محسن ـ پ
چند سال دارید؟ متولد ۱۳۶۲
باسواد هستید؟ بله
شغلتان چیست؟ قبلا راننده تریلی در یکی از شرکتهای تولیدی بودم، اما بعد از آنکه تشنج کردم، در بخش نظافت مشغول کار شدم.
محکومیت کیفری هم دارید؟ خیر
اتهام شما مباشرت در ارتکاب قتل عمدی مرد مسلمان از طریق تیراندازی با سلاح شکاری و شروع به قتل زن مسلمان (نامادری) و ایراد صدمات عمدی است. چه می گویید؟ قبول ندارم، عمدی نبود. من نمیخواستم پدرم را بزنم.
به چه دلیل با پدرتان اختلاف داشتید؟ از همان دوران کودکی پدرم هیچگاه به ما رسیدگی نمیکرد. هنوز در کلاس پنجم درس می خواندم که مرا از خانه بیرون میانداخت تا سر کار بروم. من در تراشکاری خودروهای سنگین کار میکردم و حتی کفش نداشتم. پدرم برایم کفش نمیخرید و من باید منتظر میماندم تا صاحبکارم پولی بدهد که برای خودم کفش و لوازم دیگر بخرم. یادم میآید یک روز سرد زمستانی که پاهایم یخ زده بود، یک جفت کفش از پنجراه مشهد خریدم. آن روز از خوشحالی تا بولوار امامت دویدم.
پدرم خیلی به ما ظلم کرد. روی ما آبجوش میریخت! من متولد دهه ۶۰ هستم. در واقع پدران همسن پدر من مهربانی و محبت را بلد نبودند و همه رفتارهایش برایم عقده شده بود.
وقتی دچار مشکلات مالی بودم، با او تماس گرفتم و گفتم بیا به وضعیت مالی ما رسیدگی کن، ولی توجهی نمیکرد و مدعی بود با پولهایش مسجد ساخته و خرج مادر خدابیامرزم کرده است. ولی دروغ میگفت. زمانی که مادرم بیمار بود، او حتی به نیروهای اورژانس تاکید میکرد همسرش را به بیمارستانی ببرند که پول نگیرد.
پدرم راننده کامیون بود و ۲ دستگاه وانت نیسان داشت. او از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود و نهتنها منزلی سهطبقه داشت، بلکه اجاره مغازه هم میگرفت. با آنکه ماهیانه حدود ۱۰۰ میلیون تومان درآمد داشت، به ما چیزی نمیداد و رسیدگی نمیکرد، به همین خاطر خیلی از پدرم ناراحت بودم چراکه فشار زندگی اذیتم میکرد.
روز حادثه (جمعه سوم مرداد) هم برای آنکه پدرم با من حساب و کتاب کند و حق و حقوق مرا بدهد، به سوی منزل او حرکت کردم. قرص خورده بودم و حال خودم را نمیفهمیدم. مادرم حدود یک سال و نیم قبل از دنیا رفت. هنوز چهلم مادرم را برگزار نکرده بودیم که پدرم دوباره ازدواج کرد. مادرم خیلی طلا داشت. هرچه به پدرم میگفتم مقداری از طلاها را به من بده تا به زخم زندگیم بزنم، گوش نمیداد. هنگامی که به منزل او رسیدم، فقط یک سوال پرسیدم. به او گفتم پول مهمتر است یا جانت؟ وقتی نام پول را بر زبان جاری کرد، بیدرنگ شلیک کردم!
آیا قبلا هم با یکدیگر درگیری داشتید؟ نه، اختلاف داشتیم، ولی درگیر نشده بودیم. البته با برادرم درگیری داشتم.
سابقه بستری در بیمارستان روانپزشکی را دارید؟ یک بار که اقدام به خودکشی کردم اطرافیانم قصد داشتند مرا بستری کنند، ولی همسرم گفت خودش از من مراقبت میکند، اما قرص مصرف میکنم.
سربازی هم رفتهاید؟ بله! آموزشی در ۰۴ بیرجند بودم و ۲۱ ماه هم خدمت کردم.
آیا قصد تیراندازی داشتید؟ قصد تیر زدن داشتم، ولی در آن لحظه گیج بودم.
هنگام فرار از صحنه قتل، خودتان با پاترول رانندگی میکردید؟ بله، هیچکس دیگری همراهم نبود.
قبل از تیراندازی چه نوع قرصهایی مصرف کردید؟ ترامادول و یک خشاب گاباپنتین که قویترین قرص اعصاب است. مشروب هم خوردم.
ولی مصرف همزمان مشروبات الکلی و قرصهای مخدردار عوارض وحشتناکی مانند ایست قلبی را در پی دارد؟ دروغ گفتم، نخوردم!
سلاح تکلول متعلق به خودتان است؟ بله
قبلا هم تیراندازی کردهاید؟ بله، خیلی از آن سلاح استفاده کردهام. من شکارچی گراز هستم!
اگر قصد شلیک نداشتید، چرا دوباره گلوله داخل لوله گذاشتید؟ حالم خوب نبود، تحت تاثیر قرصها بودم و دستانم میلرزید. نمیخواستم شلیک کنم، فقط قصد ترساندن پدرم را داشتم.
چگونه تیراندازی کردید؟ متهم سلاح را به دست گرفت و صحنه جنایت را در حضور قاضی دکتر صادق صفری در حالی بازسازی کرد که یکی از افراد حاضر در جایگاه پدر وی (مقتول) قرار گرفت.
شما در مکالمه تلفنی با برادرتان با اطمینان گفتید به شکم پدرتان شلیک کردهاید و او دیگر زنده نیست. حواسم نبود چه میگویم!
پس از اعترافات متهم، وی با دستور قاضی ویژه پروندههای جنایی روانه زندان شد تا بررسیهای بیشتری درباره ادعاهای وی صورت گیرد.