عصر ایران؛ مسعود مجاوری - آنچه این روزها در پایتخت کشورمان می گذرد مساله ای است که سالها پیش "آگاهان"کار بلد "هشدار"اش را داده بودند .
آگاهانی که عمدتا کارشناس صاحب نظر در حوزه محیط زیست واقلیم بودند و بیرون از چارچوبهای دولتی ،درمحیط های آکادمیک و یا رسانه های غیردولتی مشغول به کار بودند.
من با جدی نگرفتن شان کاری ندارم با اینکه بسیاری از تصمیم گیران باعلم به ماهیت بحران خشکسالی وبا توجه به هشدارها باید کاری می کردندو نکردند هم کاری ندارم در این مجال می خواهم از شکل گیری بحرانی نوظهور درپی مساله خشکسالی وکاهش بارندگی تهران بگویم .شاید اینبار،کاربدستان مملکت هشدار منِ روزنامه نگار را جدی بگیرندتا نگذارند دوباره کاربالا بگیرد.
ازیادنبریم در وانفسای این روزها رییس جمهور کشور بارها هشدار داده که ادامه وضع موجود دیگر نه ممکن است و نه معقول.
می خواهم دراین مجال گوشه ای از واقعیتهای موجود را ببینم و حق بدهم که برخی از شهروندان برخوردار تهرانی ، به مناطقی که بحران آب ندارند-مشخصا دواستان شمالی-مهاجرت کنند.
آدم عاقل حق دارد که سود و زیان ماندن و رفتنش را محاسبه کند و بر این اساس محل زندگیش را انتخاب نماید.
پیش از آنکه از مهاجرت احتمالی بخشی از تهرانی ها به شما بگویم لازم به ذکر میدانم که یادآوری کنم بخشی از آمار سرانه مصرف۲۵۰ لیتری تهراتی ها مربوط به کولرهای آبی است و دولت اگر بتواند اتلاف شبکه انتقال را به نصف برساند و با تمهیدات تشویقی، درکنار مدیریت مصرف حدود ۳ میلیون کولر آبی موحود درتهران، این حجم از مصرف رابه نصف کاهش دهد ،قسمت بزرگی از مشکل کمبود آب شرب پایتخت حل خواهد شد و نیازی نیست مدام مردم را دعوت به صرفه جویی کنند مردم حق دارند درگرمای تابستان کولر روشن کنند و یا شبکه انتقال آب شهرشان هم سالم باشد.
آنچه از ظواهر امر بر می آید مبین تداوم این بحران دست کم تا پایان سال در پایتخت خواهد بود زیرا با شروع سال آبی آیند(اول مهرماه) و آغاز طبیعی بارشها از اواسط پاییز،حتی اگر سالی پربارش در پیش داشته باشیم، رسیدن بارش ها به پشت دریچه سدها فرآیندی زمانبر بوده و شاید به همین دلیل است که دولت می خواهد با توزیع آب بهداشتی بسته بندی شده،حضور فعالتری در مدیریت این بحران داشته باشد.
بیایید فرض کنیم که فقط ۱۰ درصد تهرانی ها عطای زندگی در پایتخت را به لقایش ببخشند و راهی مناطق شمالی کشور شوند قطعا این جمعیت ده درصدی یک شبه مهاجرت نمی کنند و این عدد بر بنیان یک"فرض"برای تحلیل صورت مساله خشکسالی استواراست . بنابراین عدد فرض موصوف ممکن است بسیار بیشتر و یا کمتر ازاین باشد. ما بنا را براین می گذاریم که جمعیت مهاجر به طور مساوی به گیلان و مازندران مهاجرت می کنند.
با مهاجرت این تعداد از شهروندان به دو استان شمالی، با توجه به این که سرانه تولید زباله شهروندان گیلانی از متوسط جهانی بیشتر است،،ورود این حجم از مصرف کنندگانی که زباله تولید خواهند کرد قرار است با کدام برنامه عملیاتی مدون مدیریت شود؟
عمده افرادی که مهاجرت می کنند دستشان به دهانشان میرسد و قطعا شیوه مصرف و سبک زندگی شان در مقیاس محلی اثرگذار است،برای تغییرات اجتماعی و دگرگونی سبک زندگی صورت گرفته درآن محیط های کوچک آیا طرح و برنامه ای وجود دارد؟ این جمعیت مهاجر چه تعداد خورو باخودش به شمال می آورد و چقدر وضعیت هوای دوا ستان شمالی متاثر از ورود این خودروها خواهد بود؟
این شهروندان که عمده شان برخوردارند و "مجبور"نیستند وضعیت زندگی در بحران خشکسالی را تحمل کنند چه تاثیری در اقتصاد منطقه می گذارند و تورم اقلام مصرفی در شمال چه اثری از نقدینگی و هزینه کرد این هم میهنان خواهد داشت؟
همین حالا گیلان و مازندران با بحران مدیریت پسماند مواجهند و سوزاندن زباله ها بخصوص در مناطق روستایی یکی از راههای "دفع پسماند"دراین دو استان است. قرار است وضع ازاین وخیم تر نشود و مسئولان مرتبط با این امر غافلگیرنشوند و قرار نیست برای تعدیل "مساله اجتماعی"یک منطقه ،دیگر مناطق را بحرانی کنیم.
اگر چه تعدادی از تهرانی ها در شمال هم منزل دارند اما تصمیم به تغییر محل زندگی عموما در پی بحران اجتماعی ایجاد می شود و "نیاز"به مسکن و ماوا در شمال کشور با این مهاجرت اضافه شده و سفته بازیهای تازه ای در بخش املاک این مناطق شکل خواهد گرفت. وضعیت مالیات منازل مسکونی در شهرهای شمالی چگونه خواهد بود؟ زیرا خانه های خالی در شهرهای زیر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت مشمول مالیات(موضوع ماده ۵۴ مکرر قانون مالیاتهای مستقیم)نمی شود با تغییر بافت جمعیتی شهرهای کوچک شمالی،چه تغییری در مالیات ستانی از املاک صورت خواهد گرفت؟
مهاجرت به شمال آیا،توازن جتسیتی جامعه محلی را بر هم خواهد زد؟ نسبت سالمندان مستقر به کل جمعیت جامعه محلی چه تغییری خواهد کرد؟
مواردی از این دست و پرسش های بسیار دیگر، در پی وقوع خشکسالی ایجاد شده و می شود که بهتر است پیش از وقوع آنها، برایشان راهکاری اندیشیده شود..
امیوارم اینبار "مدیریت بحران" جای انتقال بحران را بگیرد زیرا، دیگر نمی توان مسائل اجتماعی را زیر فرش پنهان کرد..